در اولین سالروز عروج شهید «سید محمدعلی آل هاشم» که همراه پرواز آخر «شهید جمهور» شد؛

سومین شهید «محراب» تبریز؛ همسفر «معراج خدمت»

شنبه, ۰۳ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۷:۳۸
«می دانم شهید می‌شوم که آرزوی دیرینه خودم می‌باشد. در این صورت، سه سید، شهدای محراب تبریز خواهند بود. خدایا! مرا به آرزوی خودم برسان. خدایا! تو بهتر می‌دانی من حتّی بهنگام زیارت هشتمین امام شیعیان و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، برای خود آرزوی شهادت در راه اسلام را داشتم تا بلکه شهادتم باعث ترویج اسلام باشد....» این وصیت مرد محبوب محراب تبریز بود و همسفر آخرین پرواز شهدای خدمت و «شهید جمهور».

سومین شهید «محراب» تبریز؛ همسفر «معراج خدمت»

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، سی و یکم اردیبهشت 1403، مردم ایران پس از یک روز بهت و نگرانی و التهاب، خبر فاجعه بار و تلخی را شنیدند که چون آوار مصیبت بر سر همگان فرود آمد. سانحه سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور خدمتگذار و مردمی؛ آیت الله سید ابراهیم رئیسی، امام جمعه مردمی و محبوب تبریز و نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی، آیت الله سید محمدعلی آل هاشم، وزیر خارجه مومن و مقتدر کابینه دکتر حسین امیرعبداللهیان، و شماری از همراهان و خدمه پرواز، این عزیزان مردم، سوخته بال و پر و غرق در خون و خاکستر، به جوار حق شتافتند و اسلام و ایران از برکات حضورشان محروم شد. اما در این بالگرد که سفینه سوختگان «معراج خدمت» و همسفران «پرواز شهادت» شد، چهره امام جمعه محبوب مردم تبریز «آیت الله سید محمدعلی آل هاشم»، درخششی ماندگار دارد. این شخصیت برجسته و خدمتگذار در استان آذربایجان شرقی، در طول شش سال امامت جمعه، چنان قلبها را شیفته منش و مرام خود ساخته بود که برای همیشه در خاطره این مردم، الگویی از اخلاق، مردمداری، پاکدستی، صدق و صفا و خلوص، تقوی و تواضع، و روحیه انقلابیگری و کار جهادی مومنانه را ترسیم کرد. او به شهادت خود یقین داشت و برای همین در وصیتنامه خود نیز نوشته بود: «می دانم شهید می‌شوم که آرزوی دیرینه خودم می‌باشد. در این صورت، سه سید، شهدای محراب تبریز خواهند بود.» و سومین شهید محراب تبریز پس از شهیدان «قاضی طباطبایی» و «مدنی» از آسمان خدمت به آسمان شهادت عروج کرد و همسفر و همراه شهید جمهور شد. 

این شخص، جوانان را علیه حکومت، تحریک می‌کند!

شهید «سید محمدعلی آل هاشم»، متولد ۲۷ مرداد سال۱۳۴۱ بود. به گفته برادر شهید: «ما در خانواده‌ای مذهبی و روحانی پرورش پیدا کردیم. یکی از خواسته‌های قلبی پدر این بود که یکی از پسرهایش راه او را ادامه دهد و لباس مقدس روحانیت را بر تن کند. از میان جمع ما برادرها، سید محمدعلی راه پدر را برگزید و به فراگیری علوم دینی پرداخت. الحق و الانصاف هم که در این حوزه بسیار عالی عمل کرد و توانست به طور شایسته قدم در مسیر روحانیت بگذارد. سید محمدعلی آل هاشم در همان بحبوحه انقلاب فعالیت‌های زیادی را از خود نشان داد. سخنرانی‌های انقلابی و کوبنده او اوایل انقلاب در محله حکم آباد تبریز، تشکیل هیئت جوانان، برپایی کلاس‌های آموزش نظامی و کلاس‌های قرآنی و کلاس‌های مداحی از جمله فعالیت‌های اوست که ساواک در یکی از گزارش‌های خود از اخوی اینگونه نوشت که مستند همچنان در اختیار ماست: «شخصی به نام محمدعلی آل هاشم فرزند سیدعلی آل هاشم در قالب برپایی کلاس، جوانان را علیه حکومت تحریک می‌کند.» بعد از پیروزی انقلاب اسلامی او هم فعالیت‌های خودش را داشت. تشکیل جلسات مسجد، تشکیل کلاس‌های عقیدتی در مسجد و بسیاری دیگر از عمده فعالیت‌های او در مسجد بود. برادرم شهید آل هاشم مدتی در مدرسه دینی در تبریز تحصیل و بعد از آن به قم مهاجرت کرد و آنجا مشغول کسب علوم دینی شد. ایشان ارتباط دوستانه‌ای با اعضای خانواده داشت. با همه مسئولیت‌ها و سمت‌هایی که داشت، وقتی در جمع خانواده حاضر می‌شد، خیلی عاطفی و صمیمانه با همه برخورد می‌کرد. بسیار شوخ طبع بود و فضای خانواده را با نشاط نگه می‌داشت. وقتی بچه‌ها در جمع فامیل حضور داشتند، با آنها بازی می‌کرد و همچون خودشان گرم رفتار می‌کرد. او با بچه‌ها بچگی می‌کرد و در جمع بزرگان، بزرگ منشانه رفتار می‌کرد. برادرم از احترام زیادی در جمع خانواده برخوردار بود. این احترام نه تنها در جمع خانواده، که در بین مردم استان جاری بود.»

از رزم در «جبهه‌ها» تا حضور در «خبرگان ملت» و «مجمع تشخیص» 

شهید آیت‌الله سید محمدعلی آل‌هاشم سابقه حضور در جبهه‌های دفاع مقدس را داشت و از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۶ ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشت و با حکم مقام معظم رهبری به عنوان نماینده ولی‌فقیه در ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. از سال ۱۳۹۶ تا لحظه شهادت (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) نیز به عنوان نماینده ولی‌فقیه در استان آذربایجان‌شرقی و امام‌جمعه تبریز خدمت کرد.
برخی دیگر از مسئولیت‌های برجسته شهید آیت‌الله «سید محمدعلی آل‌هاشم» عبارت بود از: مسئول ستاد نماز جمعه تبریز، رئیس عقیدتی سیاسی لشکر ۲۱ حمزه آذربایجان، رئیس اداره عقیدتی سیاسی و معاون تبلیغات و روابط عمومی منطقه‌ای آذربایجان، جانشین اداره عقیدتی سیاسی نیروی دریایی ارتش، جانشین سازمان عقیدتی سیاسی ارتش و رئیس اداره عقیدتی سیاسی نیروی زمینی ارتش با تصویب فرماندهی معظم کل قوا، همچنین وی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، عضو شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور، منتخب مردم استان آذربایجان‌شرقی در ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری و عضو میز آذربایجان در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.

سومین شهید «محراب» تبریز؛ همسفر «معراج خدمت»

محبوب دل «مردم»

آیت الله آل هاشم، یکی از محبوبترین چهره های تاریخ انقلاب در استان آذربایجان شرقی و بین مردم تبریز است. سلوک مردمدارانه و زیست متواضعانه و مردمی او دلیل این محبوبیت بی نظیر او بود. همه او را مثل پدری مهربان و دلسوز می‌شمردند و از خودشان می دانستند و هیچ فاصله ای بین خودشان با او احساس نمی کردند. تمام هم و غم او گرهگشایی از مشکلات مردم بود و همه دغدغه‌اش، رفع نیازهای معیشت و زندگی و کار و رفاه مردم و پیگیری کار آنها از طریق ارتباط با مسئولان استانی و کشوری. به گفته برادر: «همه دوستش داشتند، از بازاریان گرفته تا دانشگاهیان، علما، فضلا، مردم و ضعفا. او با همه یکسان برخورد می‌کرد. ساده‌زیست بود و از تجملات دوری می‌کرد. وقتی مأموریت یا مسافرت می‌رفتیم از درِ عمومی فرودگاه وارد می‌شد، از میان مردم عبور می‌کرد و مردم هم کنارش می‌آمدند و با او عکس یادگاری می‌گرفتند. همه این خلقیات و ویژگی‌ها باعث شد چنین تشییع باشکوهی را شاهد باشیم. شهید آل هاشم علاقه زیادی به خانواده شهدا داشت و همیشه از آنها سرکشی می‌کرد. او عامل وحدت بین مردم هیئت‌ها و خانواده شهدایی بود که در جناح بندی‌های مختلف بودند. برادرم همه مباحث را حل و اتحاد را در استان ایجاد کرده بود.»

سومین شهید «محراب» تبریز؛ همسفر «معراج خدمت»

اولین اقدامش برداشتن نرده‌های جایگاه امام جمعه بود

شهید آیت‌الله آل‌هاشم اولین امام‌جمعه‌ای بود که در روزهای اول مسئولیتش دستور داد تا نرده‌های موجود بین مردم و مسئولان در مصلای نماز جمعه تبریز برداشته شود. او مکرر به بازار تبریز و کسبه آن سر می‌زد و جویای وضعیت اقتصادی مردم و شهر می‌شد و حتی کسبه منصف و باسابقه را تشویق می‌کرد. همچنین خود ایشان بدون فاصله‌ای از مردم، برای خرید مایحتاج روزمره زندگی خود و خانواده‌اش به مغازه‌ها و حتی نانوایی می‌رفت، بدون تکلف سوار مترو و تاکسی می‌شد و بدون وجود فاصله‌ای از حال مردم و مشکلاتشان خبردار می‌شد. این امام‌جمعه مردمی، به استادیوم یادگار امام(ره) تبریز برای حمایت از تیم محبوب فوتبال آذری‌ها (تیم فوتبال تراکتور) می‌رفت و همه این‌ها را در کنار رسیدگی به حال بیماران، مجروحان دفاع مقدس، خانواده‌های حاشیه‌نشین تبریز و کودکان تحت پوشش بهزیستی انجام می‌داد. او در عین حال با حضور در مساجد محله‌های مختلف تبریز پشت سر امامان جماعت مساجد نماز می‌خواند. 

امام «هرروز هفته»، نه فقط جمعه!

آل‌هاشم را نه‌تنها امام‌جمعه بلکه «امام هر روزِ هفته مردم تبریز» می‌گفتند، زیرا وی در روزمره‌های خود بدون تشریفات با مردم کوچه و بازار ارتباط می‌گرفت و با شنیدن مشکلات آن‌ها، به پای درد و دل آن‌ها می‌نشست و در حد توان مسائل آن‌ها را از مسئولان امر پیگیری می‌کرد، از طرفی با جوانان تعامل خوبی داشت و برای ارتقای فرهنگ ملی و مذهبی، آن‌ها را به تماشای فیلم‌های سینما از جمله فیلم «آپاراتچی» دعوت می‌کرد و خودش با خریدن بلیط و حضور در سالن سینما پیشگام دعوت از مردم برای حمایت از یک جریان اصیل انقلابی در سینما توسط مردم شد. به عبارتی در بطن زندگی مردم تبریز حضور و نفوذ داشت.

تبریز تا آن روز چنین جمعیتی به خود ندیده بود!

روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، همراه با برخی اعضای هیأت دولت برای افتتاح سد مرزی قیز قلعه‌سی به استان آذربایجان‌شرقی سفر کرده بود که، بالگرد حامل وی هنگام بازگشت به تبریز، در منطقه جنگلی و کوهستانی ورزقان دچار حادثه شد که در این حادثه دردناک، هشتمین رئیس‌جمهور کشور، «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه، «سید محمدعلی آل‌هاشم» نماینده ولی‌فقیه در استان آذربایجان‌شرقی و امام‌جمعه تبریز، «مالک رحمتی» استاندار آذربایجان‌شرقی، سردار «سیدمهدی موسوی»، رئیس یگان حفاظت رئیس‌جمهور و سه خدمه پروازی این بالگرد به شهادت رسیدند و عهد خدمت را با شهادت، در محضر حضرت احدیت، ادا کردند و شهیدان جاوید طریق خدمت شدند. مردم مومن و قدردان تبریز هم نقش شهید آیت‌الله آل‌هاشم را نه تنها امام‌جمعه بلکه پدری مهربان می‌دانستند و در همین راستا در تشییع پیکر شهدای خدمت غوغای قیامتی به پا کردند که به گفته منابع محلی، تاکنون این شهر در تاریخ، چنین جمعیتی به خود ندیده بود.


می دانم شهید می‌شوم...

و فرازهایی از وصیتنامه شهیدی عالیمقام که یقین به شهادت خود یافته بود و می‌دانست سومین سید شهید محراب تبریز خواهد بود:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
اشهدان لا اله الّا الّه و اشهد ان محمداً رسول الّه و اشهدانّ علّیا ولّی الّه

خدایا تو شاهدی که در مدت خدمتگزاری اگر خیری به اسلام نرساندم، سعی نمودم ضرر نرسانم و این را به‌طور حتم اعتراف می‌کنم که سعی بر این داشتم کسی به جهت اعمال و رفتار و کردار من به روحانیّت بدبین نباشد.
فلذا به‌موجب دستور شرعی مقدس اسلام وصیّت می‌کنم:
می‌دانم شهید می‌شوم که آرزوی دیرینۀ خودم می‌باشد در این صورت سه سیّد، شهدای محراب تبریز خواهند بود.
به هنگام دفن، حتی‌الامکان از کفنی که در کربلا خریداری و به حرم مطهر سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) متبرک نموده‌ام، استفاده شود.  و دیگر اینکه اگر روزی بنده در راه اسلام به درجه شهادت نائل آمدم، لااقل به جهت امامت جمعه، وصیت‌نامه‌ی مرا در نماز پر شکوه و دشمن‌شکن جمعه قرائت نمایند، خدایا به آرزوی خودم برسان، خدایا تو بهتر می‌دانی من حتّی بهنگام زیارت هشتمین امام شیعیان در مشهد مقدس و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا، برای خود آرزوی شهادت در راه اسلام را داشتم تا هم برای خود توشه‌ای اخذ نمایم و هم اینکه اگر زنده‌بودنم به اسلام نفعی نداشت بلکه شهادتم باعث ترویج اسلام باشد.
ولی خدایا باز عرض می‌کنم اگر لیاقت این مقام را دارم به‌زودی به آرزویم برسان، با اینکه در طول حدود ۳۰ ماه تلاش در زمان جنگ و در جبهه‌های حق علیه باطل، بارها از کنار شهادت گذشتم ولی نصیب من نشد، به قول شهید محراب حضرت آیت‌الله مدنی (ره) من از خدا هرچه خواستم عنایت فرموده ولی شهادت به من نائل نکرد که بالاخره او هم به آرزوی دیرینۀ خود رسید، روح مطّهر او و ارواح تمامی شهدا و مخصوصاً شهید محراب حضرت آیت‌الله قاضی طباطبائی (ره) شادباد.
بلی خدایا اگر بنده در حین سخنرانی می‌گفتم که اگر لیاقت شهادت را دارم این مقام را به من عنایت فرما، بحقّ می‌گفتم و از صمیم دل بیان می‌کردم و اگر می‌گفتم در راه اسلام و در راه انقلاب و در مسیر امام و مقام معظّم رهبری روحی له الفداء که همان راه اسلام است اگر مالمان را از دست ما بگیرند، جان خود را از دست بدهیم، حتی ما را تکه‌تکه کنند، روحمان هم به‌خاطر آن عهد و پیمانی که با امام و مقام معظم رهبری بسته‌ایم خواهد گفت؛ «تا خون در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست» درست می‌گفتم. و، اماای رهبر عزیز! اگر روزی خداوند متعال توفیق شهادت عنایت فرمود، فقط در حق شما یک افسوس خواهم خورد و آن اینکه رهبرا افسوس که یک جان داشتم و یک‌بار جانم را فدا کردم، ای‌کاش هزاران جان داشتم و هزاران بار جانم را فدای اسلام و رهبری می‌کردم. 

آه ای سرو سرکشیده به ابر!...


آه ای سرو سرکشیده به ابر

مرگ در قامت رسای تو نیست

ای شهید به خون وضو کرده

خاک تاریک و سرد جای تو نیست


کربلایی دگر به پا شده است

با شهیدان راه خونینت

گرچه هیچ اتفاق آه حسین

مثل غوغای کربلای تو نیست

 

حاج آقا هارداسان بی ری سسلیر

البیر کار مشکله دوشدی

یارالی جسمیوی کی گوردی هامی

یا حسین یا حسین دیله دوشدی

یارالی جسمیوه جآنیم قوربآن

پیکرین قان ایچینده پیدا دی

آه مکشوف روضه دیر او بدن

نه بدن دیر کی اربا اربا دی.....


ای شهادت! چقدر شیرین است

پر کشیدن به سوی تو... آری!

هیچ شوقی در این جهان ما را

غیر پرواز در هوای تو نیست


دیده‌ای که حسین را دیدی

تا کجاها تو را شهادت برد؟

چشم وا کن که هیچ پر زدنی

مثل پرواز چشم‌های تو نیست


دل سپردم مرا شهید کنی

به رضایی که در رضای تو هست

کنده ام دل ز هر چه غیر از تو

که رضایی به جز رضای تو نیست


آه ای پیکر به خون خفته

آه ای حرف‌های ناگفته

چشم بر راه این خبر هستم

که بگویی عزا، عزای تو نیست....


تو نباید شبیه ما باشی،

وقت آن بود روسپید شوی

حق تو بود تا شهید شوی

مرگ در قامت رسای تو نیست...

شاعر: امیرحسین دوست زاده


خبر می‌گفت: «آل هاشم» ما، آسمانی شد...

خبر پیچید، سرو افتاده، اینجا کوه لرزیده
دل صدها شهید بی سر از اندوه لرزیده
خبر پیچید پیچک وار در جان شقایق‌ها
خبر خون قطره‌های اشک شد در چشم عاشق‌ها
خبر آری خبر آئینه را چون پتک ویران کرد
خبر خون در دل زخم آستان خاک ایران کرد
خبر می‌گفت آل هاشم ما آسمانی شد
از این غم قامت تبریز و تبریزی کمانی شد
جهان لرزید ابراهیم را بر شانه می‌بردند
به سوگش چند اسماعیل در میقات، خون خوردند
بقول رهبری که قامت چون سرو او خم نیست
خبر هرچند جانسوز است اما داغ و ماتم نیست
حماسه در حماسه هیچ غیر از این نمی‌بینم
بدا بر من اگر از داغ تو در سوگ بنشینم
بدا بر من اگر غیر از شهادت بر لب آوردم
اگر بی‌تاب گشتم جان به حسرت در تب آوردم
شهید راه خدمت بی کفن مانده‌است اربابش
فدای جان دلتنگ و فدای روح بی تابش
خبر چون باد پیچیده خبر گویی سر آورده
خبر اشک شهید بی کفن را هم در آورده
خبر در کوچه‌ها اشک پدر، تلخند فرزند است
خبر با خود هزاران داغدیده مادر آورده
خیابان در خیابان فوج فوج از بی‌قراران بین
خبر با خود عزاداران بی‌بال و پر آورده
خیابان، کوچه، شهر و روستا بر سر زنان، گریان
خبر از داغدارانت هزاران لشکر آورده
دل ام الشهید از داغتان آشفت این یعنی
خبر آتشفشانی نو از این خاکستر آورده
نبودی تا ببینی حال تبریز دلاور را
خودم دیدم برائت روح از پیکر در آورده
دحتببین ما، فتنه‌ها دیدیم اما کوه با ما بود
که باتو موج‌ها راندیم و روح نوح با ما بود
چه پیرانی که در تشییع تو چون بید لرزیدند
جوانان عاشقت بودند آری خوش درخشیدند

شاعر: مرتضی طوسی

انتهای گزارش/ 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده