فرازی از وصیت‌نامه شهید «ستار مغانلو»؛

به جبهه می‌روم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام امت لبیک گویم

در آستانه سالروز شهادت «ستار مغانلو» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «انسان وقتی سر دو راهی قرار می‌گیرد، باید یکی را انتخاب کند: عزّت یا ذلّت؛ حسین (ع) یا یزید. من اکنون با قلبی سرشار از عشق به الله، به سوی جبهه و برای دفاع از دین اسلام می‌روم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام امت، خمینی بت‌شکن، لبیک گویم ...»

به جبهه می‌روم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام امت لبیک گویم

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «ستار مغانلو»، دوم مهر ماه سال ۱۳۴۲، در شهر زنجان به دنیا آمد، پدرش اشرف، فروشنده بود و مادرش کلثوم نام داشت، تا چهارم ابتدایی درس خواند، سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت، بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۶۲، در پیرانشهر هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.

وصیت‌نامه شهید ستار مغانلو:

خدایا! ما با تو پیمان بستیم تا آخر راه برویم و بر پیمان خود همچنان استوار ماندیم. شهادت مقطعی از حرکت تکاملی انسان است که انسان به وجود مطلق می‌پیوندد. هیچ اجباری در این پیوند نیست؛ بلکه باید انسان راه و توشه را بیابد و از طغیان و زبونی درآید.

انسان وقتی سر دو راهی قرار می‌گیرد، باید یکی را انتخاب کند: عزّت یا ذلّت؛ حسین(ع) یا یزید. من اکنون با قلبی سرشار از عشق به الله، به سوی جبهه و برای دفاع از دین اسلام می‌روم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام امت، خمینی بت‌شکن، لبیک گویم و بگویم: «ای امام! این جان ناقابل چیزی نیست که در راه خدا از بین برود.‌

ای کاش هزار جان داشتم و در راه خدا هدیه می‌کردم.» مادرم! می‌دانم که آخرین کلام من برای تو دردآور و سخت است و گریه می‌کنی و باید گریه کنی! چرا که همین اشک‌های مادر شهید است که سیلی از آن روان می‌شود و کاخ ستمکاران و جباران را از ریشه می‌کَند.

به جبهه می‌روم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام امت لبیک گویم

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده