خاطرات شهید حسین نمازی

خاطرات شهید حسین نمازی

روایتی مادرانه از لحظات شهادت

مادر شهید «حسین نمازی» نقل می‌کند: «آلمان که رسیدیم، گفت: تخت من و مادرم باید کنار هم باشه. تسبیح دستم بود، اما همه خاطرات حسین مثل فیلمی جلوی چشمم ظاهر شد. آن روز‌هایی که سرِ زمین مردم کار می‌کردم و او همراهم بود. گفتم: مادر! حالا استراحت کن، هم خسته‌ای و هم باید دکتر صبح ببیندت. دستم را بوسید و گفت: باشه!» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته افشای حقوق بشر آمریکایی، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

هدیه‌اش قشنگ بود اما احساسش قشنگ‌تر

مادر شهید «حسین نمازی» نقل می‌کند: «روسری کرم گلدار با حاشیه قهوه‌ای بود. سرم کرد و گفت: وای مامان چقدر بهت می‌یاد! توی آیینه خودم را دیدم. روسری قشنگ بود ولی احساس او قشنگ‌تر. بوسیدمش و گفتم ...»نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته افشای حقوق بشر آمریکایی، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه