خاطرات والدین شهید اکبری

خاطرات والدین شهید اکبری
قسمت سوم خاطرات شهید «محمود اکبری»

خاطرات تلخ و شیرین؛ پدر و مادر از محمود می‌گویند؛ گاه با لبخند گاهی با بغض

پدر شهید «محمود اکبری» نقل می‌کند: «نماز که می‌خوندم با این که خیلی کوچک بود، می‌ایستاد و یک مهر می‌گذاشت و ادای من رو درمی‌آورد! مادر می‌گفت: کنار من دست و پا و صورتش رو می‌شست؛ مثلاً وضو‌ می‌گرفت!»
طراحی و تولید: ایران سامانه