فرمانده گردان - صفحه 8

فرمانده گردان
پیامی کوتاه از سردار رشید اسلام شهید مسعود پرویز

چه خوش است مرگ در راه اسلام

مسعود پرویز، هشتم دی ۱۳۳۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدباقر، در کارخانه کار می‌کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم تیر ۱۳۶۱، با سمت فرمانده گردان از لشکر ۲۵ قدس در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به قلب، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدمحسن نیز به شهادت رسیده است.
پیامی کوتاه از امیر لشگر اسلام شهید محمد محسن پرویز

در همه امور، خدا را در نظر داشته باشید

محمدمحسن پرویز، دهم بهمن ۱۳۲۹، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدباقر، در کارخانه کار می‌کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سرگرد ارتش بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. یازدهم مرداد ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گردان زادگاهش در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای همان شهر قرار دارد. برادرش مسعود نیز به شهادت رسیده است.
پیامی کوتاه از سردار رشید اسلام شهید محمدحسین اکبری رضایی فرد

تفرقه به انقلاب ضربه می زند

محمدحسین اکبری رضایی فرد، یکم تیر ۱۳۴۲، در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش اکبر و مادرش منصورخانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و فرمانده ی گردان امام رضا(ع) را بر عهده داشت که یازدهم اسفند ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
پیامی کوتاه از سردار رشید اسلام شهید احمد الهیاری

کوتاه بیاییم دشمنان ما را رها نمی کنند

احمد الهیاری، هفتم تیر ۱۳۳۸، در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی (فوت۱۳۵۰) و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. هفتم تیر ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
شهدای ماه محرم

گلوله های کفار درد ندارند/ شهيد «محمدرضا احمدي»

خدايا از تو مى خواهم كه در مقابل گلوله هاى كفار ترسى به دلم راه ندهى و به امتحانم نكشى و هر گلوله اى كه از دشمن به من اصابت كند، به خاطر تو و اسلام عزيز و قرآن كريم دردش را تحمل خواهم كرد.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

زندگینامه سردار شهید هاشم بندار – حر زمان

هاشم بندار در تاریخ ۱۳۶۶/۰۶/۱۹ كه در منطقه‏ ى عملیّاتى بر اثر اصابت تركش مجروح شد، در تاریخ۱۳۶۶/۰۶/۲۱ در بیمارستان شهید كامیاب بسترى گردید. سرانجام در تاریخ۱۳۶۶/۰۷/۰۱ به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
وصیت نامه شهید هادی شهبازی از شهدای استان ایلام

در مقابل سختي ها استوار باشيد

اي كاش زنده مي ماندم و در راه قدس اولين قبله مسلمين كشته مي شدم ...
خاطرات آقای فرمان امراهی

خاطرات نابی از غیرت و شهادت فرمانده شهيد «كريم امراهي»

گفت: من هرگز اسلحه عموزاده‌هايم را زمين نمی گذارم. من بايد اسلحه آنها را بردارم و با دشمنان دين بجنگم.
خاطرات آقای خسرو قنبرپور

دلاوریهای شهید کریم امراهی به روایت همرزم

كوههاي سر به فلك كشيده سرشاخان و مناطق پيرانشهر و مهاباد و سلماس همه و همه شاهد دلاوريهاي اين فرد خدائي بودند.
خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهی

شجاعتی توصیف ناپذیر داشت

شهید امراهی در هر مسئولیتی که می یافت، خدمات بي سابقه و رشادتهاي زیادی از خود نشان می داد که بیان آنها مشكل خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهیو دور از توصیف زبانی است.
خاطرات آقای باقر نجمی، همرزم شهید کریم امراهی

پيشقدم و پيشتاز میدان نبرد بود

هر وقت مي خواست به جبهه اعزام شوند، می گفت: اين دفعه انشاءا... پيروز مي شويم يا به شهادت مي رسيم. هميشه پيشقدم و پيشتاز بود. هر وقت رزمندگان احساس ضعف مي كردند با سخنان گيرا به رزمندگان روحيه مي داد.
خاطرات آقای اروج کاظمی، همرزم شهید

رشادت و دلاوری فرمانده شهید کریم امراهی

شهيد امراهي فرماندهی بسیار شجاع و دلیر بود و در تمامی عملیاتها خود پیشتر می رفت تا روحیه مضاعفی برای رزمندگان ایجاد کند که در اکثر عملیاتها نیز با تدابیرش پیروزی را مدیون او می شدیم.
خاطرات آقای علی کاشفی

فرمانده شهيد «كريم امراهي» به روایت دوست و همرزم

فرمايشات امام رحمت ا... چنان در او مؤثر واقع شده بود كه ايشان كار و زندگي‌اش را در مبارزه و فعاليت در پايگاه ها و نگهباني در خيابانها مي گذراند.
خاطرات خانواده شهید

کردستان باید آزاد شود

روحش برای شرکت در حملات جنوب پرمی زد ولی می گفت تا کردستان آزاد نشده و طمع عدالت را نچشیده از کردستان نخواهم رفت.
خاطرات همرزمان فرمانده شهید حسنلو (1)

دانشگاه من جبهه است

مي گفت: دانشگاه من جبهه است وبايد من در جبهه باشم چون اسلام خون مي خواهد تا ريشه او محكم و خود نيز سرافراز باشد.
فرمانده گردان جندا... پيرانشهر

خاطراتی شنیدنی از فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو»

می گفت به زودی کردستان را از زیر یوغ اهریمنان دوست نما آزاد خواهیم کرد و آنگاه نوبت آزادی کربلا و سپس قدس است که با همت و یاری جوانمردان اسلام پیروزی نزدیک است.
‏ وصیتنامه فرمانده گردان نقده شهید «رحمان آصفی»

شهدا و رزمندگان را تنها نگذارید

رهبر روحانیت و ملت مستضعفان اسلام در ایران نور چشم شهدا و رزمندگان را تنها نگذارید و از هسته های مقاومت و جبهه حمایتتان را قطع نکنید.
خاطرات آقاي علي رنجبر حقيقي

سردار شهيد رحمان آصفي به روایت همرزم

....... در اين هنگام از خواب پريدم. يعني هر چه گفته بود در خواب ديده بود.
فرمانده گردان جندا... پيرانشهر به روایت خواهر و برادر

صوت/ سردار صبور و شکور شهيد «ابوالفضل حسنلو»

در برابر مشكلات خيلي صبور بود. وقتي ما در برابر مشكلات خود را مي باختيم او واقعا صبورانه و با روي گشاده و خنده مي گفت هر مشكلي راه حلي دارد.
فرمانده گردان جندا... پيرانشهر

زندگینامه مفصل فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو»

مكرر به رزمندگان توصيه مى‏كرد گلوله‏اى را بى ‏هدف شليك نكنيد؛ تا دشمن را نديده ‏ايد، تيراندازى نكنيد، چون اين گلوله‏ ها با پول دولت و خون شهيدان تأمين شده ‏اند.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه