شهید محمد رضا رجبی

شهید محمد رضا رجبی
خاطرات/شهید

در هرشرایطی تبسم بر لب داشت

تو با بی سیم حرف می زدی و کمک می خواستی . نیروهای کمکی از راه رسیدند. از دیدن نیروهای تازه نفس گل از گلت باز شده بود . منافقین از زمین و آسمان حمله می کردند اما تو می خندیدی و شعر می خواندی و به همه دستور می دادی
طراحی و تولید: ایران سامانه