نوید شاهد - حاج قاسم سليمانی برای دلجويی از پدر و مادر شهيد حسين خزاعی به منزل پدر شهيد آمد. وی خطاب به آنها گفت: «حسين عاشقی بود که همه عاشقش بودند.» حسين عاشق اباعبـدالله الحسين (ع) بود. برای امام حسين(ع) میسوخت و با تمام وجود اشک مي ريخت. از روي سوز، از روي اعتقاد اشک مي ريخت. وقتي دعا مي خواند، قبل از همه و بيشتر از همه گريه ميکرد. بچه ها هم دوستش داشتند.
نوید شاهد - غلامحسين خزاعي شاگرد بعدي اين قافله بود. وي با محسن شريفي رابطه اي نزديک داشت و نهايتا يک سال بعد از شهادت محسن در تاريخ 22 بهمن 1364 به شهادت رسيد. اين سه نفر درمدت 3 سال دست يکديگر را گرفتند و رفتند.
نوید شاهد - سراغ حاج آقا حقيقي امام جماعت مسجد جامع کرمان رفتم، وصيت نامه شهید " غلامحسین خزاعی " را نشان دادم، حاج آقا متحير شد. به گريه افتاد و گفت: «کمتر کساني ديده و يا شنيده ام که به اين حد از رشد و کمال برسند. از صدر اسلام تا کنون بيسابقه است.» بعد هم سفارش کرد به وصيت شهيد عمل کنيم.
نوید شاهد - سيداسدالله ايرانمنش كه رسيد، سراغ حسين را گرفتم. گفت: «حسين شهيد شد.»، نيمه شب با استفاده از تاريكي جنازه ي حسين را آورديم. تير به وسط پيشاني اش خورده بود. روي پيشاني بندش، همان جايي كه نوشته بود: «اعرالله جمجمتك.»
غلامحسین در حالي كه به شدت مي گريست، گفت: « اين آخرين دعاي سماتي است كه ميخوانيم. ديگر زنده نميمانيم. ديگر شهيد مي شويم. بيائيد با اين دعا جواز شهادت را بگيريم.» خيلي بي تابي كرد و عاقبت مجوز شهادت را گرفت.
حسین به قدري با حرارت نمازشب مي خواند که تصميم گرفتم صبر کنم. بالاخره نمازش به پايان رسيد و به سوي چادرها رفت. نزديک چادر چفيه را از روي صورتش کنار زد، حسين خزاعي بود.
غلامحسین گفت: « وقتي به آن تپه رسيدم، کمي گاز دادم و از موتور سواري خودم لذت بردم. معلوم مي شود دچار هواي نفس شده ام، درحالي که به خاطر خدا سوار موتور شده ايم.»
شهید غلامحسين خزايي راوري، بيستم ارديبهشت 1345، در شهر راور ازتوابع شهرستان كرمان متولد شد و در بيستو دوم بهمن1364، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.