نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

«به رفعت‌الله گفتم تو چرا با اون ریخت و قیافه اومده بودی خواستگاری؟ پیش خودت فکر نکردی من ردت می‌کنم و پیش خودم می‌گم این آقا چقدر آدم بی‌نظمی‌یه؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «رفعت‌الله علیمردانی‌پرچینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

رفعت‌الله به‌ همراه مادرش به خواستگاری‌ام آمدند. روز خواستگاری از دیدنش دهانم باز ماند. انتظار داشتم آقا داماد با کت شلوار، شیک و آراسته بیاید. اما ایشان انگار توی خاک غلت خورده بود.

شهید رفعت الله علیمردانی در وصیتنامه خود خطاب به فرزندش می‌نویسد: بايد بداني‌ كه‌ ‏استراحتگاه‌ ابدي‌ آن‌ دنياست‌ و اين‌ دنيا غم‌ خانه‌ اي‌ بيش‌ نيست‌.

رفعت الله علیمردانی دلاورمردی بود از تبار حسینیان که به ندای خمینی کبیر (ره) لبیک گفت و برای برپایی کلمه ی حق در جهان قد برافراشت. او جهت تأمین معاش خانواده در کارگاه های نجاری، لحاف دوزی و خیاطی به کار مشغول بود و به طور شبانه تحصیل می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیج مسجد حضرت ابوالفضل (ع) را پایه گذاری کرد و مسؤولیت آن را بر عهده گرفت و پس از آن به عضویت سپاه پاسداران الوند درآمد. در نخستین اعزام به جبهه مسؤولیت تبلیغات در منطقه ی میمک را عهده دار گردید. در عملیات بیت المقدس با سمت فرمانده ی گردان حاضر شد و در عملیات رمضان مسؤولیت یک گروهان نیروها را بر عهده داشته و از ناحیه ی کتف مجروح گردید. او چندی نیز مسؤولیت تدارکات و پشتیبانی را بر عهده داشت. رفعت الله که به زبان عربی مسلط بود هر شب یک آیه از قرآن و یک بیت از اشعار حافظ را به خاطر می سپرد. وی در عملیات محرم با سمت فرمانده ی گردان امام حسن (ع) به همراه یک گردان از نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران حاضر شد و بر اثر اصابت گلوله به قلب در منطقه ی عین خوش به شهادت رسید و 2 فرزند از او به یادگار ماند.