اکبر معاذی مهربانی

اکبر معاذی مهربانی

پنهان مكن حرارت زخمت را

دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
طراحی و تولید: ایران سامانه