مادر، هفت پسر آورد و هیچکدام زنده نماند! اسم هشتمی را، به یاد آخرین فرزندی که عمرش به دنیا نماند، جواد گذاشت. اما جواد هم بیمار شد! اینجا بود که مادر، مادری که قطع امید کرده بود که این یکی هم بماند، در خواب و بیداری شنید کسی خطابش می کند: «اسمش را ابوالفضل بگذار تا بماند»!... و ماند تا از یتیمی در هشت ماهگی و کارگری کارخانه قند، تا حجره های حوزه «خیراتخان» مشهد، از میدانهای مبارزه و فرار از ساواک، تا محافظت از امام و تا فرماندهی «تیپ امام صادق (ع)» و جانشینی فرماندهی «لشکر 5 نصر» قد بکشد و قاب حماسه و قله افتخار شود.