شهیدعبدالحمیدنصیری

شهیدعبدالحمیدنصیری

« یک قدم تا شهادت»/ گفتگو با برادر شهید عبدالحميد نصيري

«شرایط سختی بود در سنگر نشسته بودیم که ناگهان آتش سنگینی آمد و دوستان من که کنار من بودند شهید شدند و یه ترکش بزرگ هم نزدیک من افتاد. تا مدتها با خودم فکر می کردم که این چه اتفاقی بود؟ برادرم در خواب گفته بود که به ملاقاتش میروم! وقتی آمدم سمنان مادرم تعریف کرد که ما شنیدیم عملیات است و من رفتم بالای پشت بام. اونجا شروع کردم به دعا خواندن و دعا کردن برای تو. بعداً متوجه شدم که دعای مادرم این ماجرا رو تغییر داد.» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد سمنان با "عبدالمجید نصیری" برادر شهید "عبدالحمید نصیری" است که توجه شما را به خواندن متن کامل این گفتگو جلب می کنیم.

مصاحبه اختصاصی با مادر شهید نصیری | عبدالحمید مانند علی اکبر حسین(ع) اربا اربا شد

«بیست روز بعد از رفتنش شهید شد. اونجا یه مسجد بوده، اون مسجد آتش میگیره و هیچی ازش نمی مونه. عبدالحمید همون شب تو ارتفاعات نگهبانی داشته به سرش و پهلوش شلیک میشه و به شهادت می رسه. جنازه اش متلاشی شده بوده و نمی تونستند بیارنش پایین. به همین خاطر با پتو منتقلش کرده بودند.» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد سمنان با "گوهر عزّالدین" مادر شهید "عبدالحمید نصیری" است که توجه شما را به خواندن متن کامل این گفتگو جلب می کنیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه