خبر رسید زمانی که از پایگاه خارج شدیم عراقیها آنجا را بمباران کرده بودند. لطف خدا بود که قبل از طلوع آفتاب آنجا را ترک کردیم وگرنه هیچ چیز از ما باقی نمانده بود. راه بسیار طولانی بود و راننده مان خسته. بیچاره چُرتش گرفته بود.
نوید شاهد - یک نفر آدم بلند شود، برود یکسری نیرو جمع کند و کار بزرگی انجام دهد و نگذارد اهواز سقوط کند، آن هم با نیروهای عادی و مردم که از هرجایی آمده بودند و آنجا خدمت میکردند.
کتاب روایت ناتمام احمد غلامی با عنوان فرعی از «ری تا شام»، مجموعهای از فعالیتها و تجربههای سردار شهید غلامی از دوران دفاع مقدس است. سردار شهید غلامی در این کتاب جنگ را از منظر خود و آنگونه که درک کرده روایت میکند.