خاطرات شهدای گمنام

خاطرات شهدای گمنام
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (14)

بانگ اذان شهیدی که معجزه آفرید

ابراهیم مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمه های شب با بی سیم تماسی گرفتم و گفتم: داش ابرام چه خبرا؟
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (9)

خاکهای نرم کوشک

قبل از عملیات رمضان بود. فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد. در آنجا اعلام شد که عراق به تانکهای پیشرفته ای به نام تی 27 مجهز شده. هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (8)

عملیات بدر و گمنامی شهیدی نامدار در کرانه فرات

قبل از عملیات بدر وقتی با او مصاحبه کردند گفت: در این عملیات انشاءالله دیدار یار است. امیدوارم گمنام شهید شوم. جنازه ام به یاد سالار شهیدان کنار آب فرات و کنار او بماند!
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (3)

ابراهیم هادی یا پوریای ولی

سالهای اول دهه پنجاه را فراموش نمی کنم. مسابقات قهرمان کشتی جوانان بود. ابراهیم در اوج آمادگی به سر می برد. وزن هفتاد و چهارکیلو. در مسابقات قهرمانی تهران همه حریفان را از پیش رو برداشت. بیشتر آنها را با ضربه فنی!
طراحی و تولید: ایران سامانه