نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - علی اکبری
همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

دوازده فروردین 1333، پنجمین فرزند خانواده ی باکری در میاندوآب به دنیا آمد که نامش را مهدی گذاشتند. پدرش فیض الله، از مهاجران آذربایجان شوروی بود و در کارخانه ی قند ارومیه کار می کرد. مادرش مهدی را در کودکی تنها گذاشت و در حادثه ای از دنیا رفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

در سالروز شهادت گمشده مجنون
خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه ها رفتند، گرفتند، آمدند» گفتم: «پس تو آنجا چه کاره ای؟» گفت: «من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچه ها هستم ک راهشان را عوضی نروند. من داخل خیچ کدام از اینها نیستم.»
کد خبر: ۳۹۵۲۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

سی امین سالروز شهادت:
در 10 خرداد 1334 در اصفهان متولد شد. بزرگ ترها بر سر انتخاب اسم او به مشکل خوردند. پدربزرگش اسمش را انتخاب کرده بود، اما پدرش می گفت که حتما اسم بچه به الله ختم شود. خلاصه کار به استخاره کشید. پدربزرگ با نیت قرآن را باز کرد، این آیه آمد: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»
کد خبر: ۳۹۵۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۸

نیمه شعبان سال 1369 بود. گفتیم امروز به یاد امام (عجل الله تعالی فرجه) می گردیم. اما فایده نداشت. خیلی جستجو کردیم. پیش خودم گفتم: «یا امام زمان! یعنی می شود بی نتیجه برگردیم.»
کد خبر: ۳۹۵۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۷

بازنشر به بهانه سالروز شهادت
نوید شاهد - یکی از آشنایان خواب شهید «احمد پلارک» را می بیند. او از شهید تقاضای شفاعت می کند. شهید پلارک در جواب می گوید: «من نمی توانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشته باشید، هم چنین زبان هایتان را نگه دارید. در غیر این صورت، هیچ کاری از دست من بر نمی آید.» در ادامه 12 خاطره ناب از شهید پلارک را می خوانید.
کد خبر: ۳۹۵۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۶

جلوگیری از اصراف
مراقب باشین! بابت همین سوزنم می پرسن
کد خبر: ۳۹۳۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۲

بعد از برگزاری نماز مغرب و عشا به نیایش پرداختیم . حال و هوای معنوی زیبایی فضا را پر کرده بود .آن گاه دعای توسل خواندیم و از یکدیگر حلال بودی طلبیدیم . پس از طلب شفاعت ، در یک ستون به سمت خطوط و مواضع دشمن بعثی به راه افتادیم .
کد خبر: ۳۸۵۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۵