وصیت نامه شهید حسین عزیزمحمدی
هر کس پیش خود منطقی و معیارهایی دارد و با آن درباره ی کارها و نباید ها داوری می کند ؛ اما شهید منطق ویژه ای دارد. منطق او با منطق افراد معمولی تفاوت دارد . منطق سوختن و روشن کردن است . منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به کالبد مرده ی ارزش های انسانی است . منطق حماسه آفرینی و حماسه است.
هر شخص - در جامعه ای که در آن زندگی می کند - اهدافی دارد تا برای جامعه فردی مفید باشد. هدف من هم در این راه ، پیروزی اسلامی است و تا موقعی که پرچم " لا اله الا الله و محمداً رسول الله " در تمام جهانیان به اهتزاز در نیاید، تا آخرین قطره خونم علیه کافران مبارزه خواهم کرد.
... و اما چند سخن با شما مردم دارم؛
شما اگر می خواهید آزاد و انسان باشید ، باید وحدت خودتان را حفظ کنید ، که این سلاح خوبی است. با وحدت و سلاح ایمان، می توانید تمام مشکلات خود را حل کنید.
قرآن مجید می فرماید:" به ریسمان خداوند چنگ زنید و از تفرقه و دوری بپرهیزید." پس مردم! بیایید به ریسمان خدا چنگ بزنیم و نگذاریم کافران ریسمان خدا را پاره کنند.
وصیت دیگرم به شما این است که در پروراندن فرزندان خود – برای حفاظت اسلام – کوشا باشید.
آرزو می کنم خداوند به پدران و مادران و خانواده ی شهدا صبر و استقامت دهد.
از شما می خواهم اگر روزی شهادت نصیبم گشت و مردم به شما تسلیت گفتند، شما به آنها تبریک بگویید! شهادت نوعی پیمان عروسی است که انسان با گلوله ای که بر پیکرش می نشیند، می بندد و از شما می خواهم، مراسمی که برای من خواهید گرفت، پر خرج نباشد و خواهشمندم عوض آن به فقرا کمک کنید و در مراسم من شیرینی پخش کنید؛ چون شهادت خیلی شیرین است و اگر سرم و جسدم را آورندند ، چشمانم را باز بگذارید تا مردم ببینند کورکورانه به دنبال هدفم نرفتم ؛ بلکه درس شهادت را از حسین (ع) آموختم.
از خواهر و برادرانم خداحافظی می کنم و از تمام دوستانم می خواهم اگر از من ناراحتی دیده اند، به بزرگواری خود ببخشند و امیدوارم همه ی آنها به راه راست هدایت گردند و از همه ی آنها حلالیت می طلبم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.