حرف شهادت در جبههها توأم با عمل شهادت بود/ روایتی از حال و هوای عزاداری در جبههها و اسارت
دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۸
رزمنده دفاع مقدس گفت: حرف شهادت در جبههها توام با عمل شهادت بود، یعنی هر عملیاتی داشتیم جمعی از رزمندگان به شهادت میرسیدند، در واقع شعار ایثار و شهادت حسینی با عمل بچهها که شهید شدن بود آمیخته میشد و جبههها یک رنگ و بوی معنوی خاصی پیدا میکرد.
نوید شاهد استان قزوین: فرجالله فصیحیرامندی از رزمندگان دوران دفاع مقدس نخستین بار بهار سال 1359 با عنوان رزمنده به جبههها اعزام میشود، در عملیاتهای مختلفی از جمله آزادسازی میمک، فتحالمبین، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۳ و ۴ و خیبر حضور پیدا میکند.
وی در عملیات بزرگ خیبر با عنوان فرمانده گردان محمد رسولالله(ص) که در آن برهه از جنگ اهمیت به سزایی داشت، دچار مجروحیت نسبتا شدیدی میشود و در جزیره مجنون جنوبی به اسارت دشمن در میآید.
با توجه به ایام اربعین حسینی به سراغ جانباز 55 درصد و آزادهای رفتیم که نزدیک به 80 ماه اسارت در اردوگاههای مختلف دشمن، زندان دژبانی بغداد و غیره بوده و خاطرات خوش و ناخوش زیادی را برای بازگو کردن دارد که از نظرتان میگذرد.
-نوید شاهد استان قزوین: با توجه به اینکه در ایام محرم و صفر هستیم، از حال و هوای جبههها در این ایام برایمان بگویید.
-فصیحیرامندی: هر لحظه دفاع مقدس، عملیاتها و صحنههای حضور در پدافندها رنگ عاشورایی داشت ولی جبههها در ایام محرم و صفر جلوه خاصی پیدا میکرد.
یادم است عملیات محرم که همزمان با ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین(ع) بود، در لشکر 17 علیبنابیطالب(ع)، منطقه دشت عباس با آن وسعتی که داشت، اردو زده بودیم.
در این منطقه و هر روز عصر تا پاسی از شب رزمندگان اسلام برنامه عزاداری داشتند، غروب که میشد تبلیغاتچی گردان پرچم و بلندگو را بر میداشت و بچهها را برای عزاداری دعوت میکرد.
بچهها هم جمع میشدند و شروع به تشکیل دستهجات سینهزنی کرده و در محوطه استقرار لشکر عزاداری میکردند، شور حال خاصی داشت، عملیات محرم که ایام محرم برگزار گردید سپری شد و برای مرخصی به خانه برگشتم.
منطقه عملیات والفجر مقدماتی هم در ایام محرم شور حال خاصی داشت، هر روز تبلیغاتچی گردان محمد رسولالله(ص) پرچم برمیداشت و با گفتن «گردان رسولالله در دل عشق حق دارد» با همین دم بچهها را برای عزاداری دعوت و شروع به سینهزنی میکردند.
حرف شهادت در جبههها توام با عمل شهادت بود، یعنی هر عملیاتی داشتیم جمعی از رزمندگان به شهادت میرسیدند، در واقع شعار ایثار و شهادت حسینی با عمل بچهها که شهید شدن بود آمیخته میشد و جبههها یک رنگ و بوی معنوی خاصی پیدا میکرد.
یادم است قبل از عملیات خیبر چند روز مانده بود هر روز بچهها به عشق عملیات در حسینیه لشکر که خیلی بزرگ بود جمع میشدند سینه میزدند و دم میگرفتند و شعار میدادند برای اینکه بتوانند با تقویت روحیه شهادت طلبی به عرصه شهادت و جانبازی ورود پیدا کنند.
اگر بخواهم مراسمهای عزاداری را در جبهه و عملیاتها توصیف کنم ساعتهای زیادی وقت میخواهد ولی همین جمله بس که ما امروز در عزاداریها شعار شهادت میدهیم و به شهدای کربلا در دفاع مقدس افتخار میکنیم.
رزمندگان این شعار را با عمل خود آمیخته کردند، جمعی به شهادت میرسیدند، برخی هم جانباز میشدند و عدهای نیز خداوند مصلحت میدید بمانند و برای ادامه دادن راه شهیدان فعالیت کنند و حضور داشته باشند.
-نوید شاهد استان قزوین: شما نزدیک به هفت سال در اردوگاههای رژیم بعثی اسیر بودید، اسرا در ایام محرم چطور عزاداری میکردند؟
-فصیحیرامندی: در اسارت، ارتش عراق هر گونه برگزاری مراسم سوگواری و گریه کردن را ممنوع اعلام کرده بود به ویژه زیارت عاشورا که حساسیت خاصی داشت و اجازه نمیدادند، این دعا قرائت شود.
البته ما به دور از چشم سربازان مراسمهای عزاداری را برگزار میکردیم، یک نفر در پشت پنجره آسایشگاه به عنوان نگهبان مراقب بود، اگر ماموران عراقی نزدیک میشدند، علامت میداد تا مراسم متوقف شود و وقتی دور میشدند دوباره مراسم عزاداری ادامه پیدا میکرد.
نوحهها و سینهزنی مرسومی که امروز در ایام مختلف خوانده میشود در اسارت هم همین نوحهها بود.
یک توفیقی که رزمندگان در اسارت داشتند این بود که نه تنها در ماههای محرم و صفر بلکه هر روز زیارت عاشورا میخواندند.
در واقع قرائت زیارت عاشورا یک دعای همیشگی و هر روز رزمندگان بعد از نماز بود، بچهها این دعا را با صدای آهسته میخواندند و بعد هم ذکر مصیبتی گفته میشد.
*روضهای که ابطحی خواند
- نوید شاهد استان قزوین: خاطرهای از اسارت در ایام محرم برایمان بازگو کنید.
-فصیحیرامندی: در ایام محرم اولین سالی که اسیر شدم، یادم است تا روز تاسوعا امکان برگزاری مراسم عزاداری و سینهزنی به صورت دسته جمعی مهیا نشد و همین موجب ناراحتی اسرا شده بود.
غروب روز تاسوعا ساعت 2 و 3 بعداز ظهر بود که کنار باغچه با جمعی از دوستان افسرده و محزون نشسته بودیم سرها را به زانو گذاشته و داشتیم گریه میکردیم.
یک آقایی به نام سید محمد ابطحی یک دفعه شروع کرد روضه حضرت ابوالفضل(ع) خواند و میگفت حضرت ابوالفضل(ع) وارد عرصه فرات شد و دست زیر آب برد و آورد جلوی صورت، اما آن را ریخت و ننوشید.
همین ذکر مصیبت ادامه داد تا جایی که رسید به عمود آهنین که بر فرق حضرت ابوالفضل(ع) زدند و از اسب به زمین افتاد و همچنین گفتن این جمله که هر کس از روی بلندی به زمین بیفتد دستها را حایل میکند تا صورت بر زمین نخورد، اما این حضرت دست بر بدن نداشت.
تا این جمله گفت صدای گریه «های-های» اسرا بلند شد، ماموران عراقی متوجه شدند و منجر شد 10 ، 15 نفر که دور ابطحی نشسته بودند و روضه ایشان را گوش میکردند، تنبیه شوند.
سال اول اسارت در محرم گذشت و سالهای بعد به دور از چشم ماموران عراقی مراسمهای عزاداری را برگزار کردیم.
در محرم سالهای بعد شبها زیارت عاشورا میخواندیم و بعد یکی از اسرا که نسبت به نهضت و تاریخ عاشورا آشنا بود، 20 دقیقه یا نیم ساعت سخنرانی میکرد و بعد آن نوحهخوانی و سینهزنی به صورت مخفی و به دور از چشم عراقیها انجام شد.
یک شب مراسم داشتیم عراقیها متوجه شدند روضه داریم، شبانه به آسایشگاه آمدند 10 و 20 نفر سرباز بودند درب آسایشگاه را باز کردند وقتی آمدند اسرا به صورت عادی سر جای خود نشستند.
ماموران عراقی یک به یک صورت اسرا را نگاه میکردند چشم هر کدام که اشکآلود بود بیرون کشیدن و تنبیه و شکنجه کردند و گفتند چرا چشمان شما گریان است.
البته بعدا بچهها گفتند به خاطر عزای حسینی گریه کردند آن شب تعدادی از اسرای آسایشگاه که چشمانشان قرمز شده بود و حالت اشکآلود داشت به خاطر عزاداری برای سیدالشهدا(ع) تنبیه شدند.
-نوید شاهد استان قزوین: به خاطر این تنبیهها شد یک بار به خودتان بگویید چرا دارید عزاداری میکنید؟
-فصیحیرامندی: بعضی از اسرا بودند که میگفتند وقتی در برابر سختیهای دشمن قرار گرفتید عزاداری نکنید؛ از سویی اسرایی بودند که میگفتند در یک زمانی خلفای ظالم دست کسانی که به زیارت امام حسین(ع) میرفتند قطع میکردند، ما در برابر آنها چه جوابی داریم که امروز برای این امام بزرگوار عزاداری نکنیم.
این گروه میگفتند، هر چقدر سختی و فشار از سوی دشمن باشد از عزاداری برای امام حسین(ع) دست بر نمیداریم و به همین دلیل چندین سال که در اسارت بودیم مراسمهای عزاداری برگزار میکردیم.
ظاهرا مراسم عزاداری مخفی بود ولی عراقیها میدانستند و در برخی مواقع هم تنبیه و اذیت و آزار وجود داشت اما برگزار میشد.
با توجه به ایام اربعین حسینی به سراغ جانباز 55 درصد و آزادهای رفتیم که نزدیک به 80 ماه اسارت در اردوگاههای مختلف دشمن، زندان دژبانی بغداد و غیره بوده و خاطرات خوش و ناخوش زیادی را برای بازگو کردن دارد که از نظرتان میگذرد.
-نوید شاهد استان قزوین: با توجه به اینکه در ایام محرم و صفر هستیم، از حال و هوای جبههها در این ایام برایمان بگویید.
-فصیحیرامندی: هر لحظه دفاع مقدس، عملیاتها و صحنههای حضور در پدافندها رنگ عاشورایی داشت ولی جبههها در ایام محرم و صفر جلوه خاصی پیدا میکرد.
یادم است عملیات محرم که همزمان با ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین(ع) بود، در لشکر 17 علیبنابیطالب(ع)، منطقه دشت عباس با آن وسعتی که داشت، اردو زده بودیم.
در این منطقه و هر روز عصر تا پاسی از شب رزمندگان اسلام برنامه عزاداری داشتند، غروب که میشد تبلیغاتچی گردان پرچم و بلندگو را بر میداشت و بچهها را برای عزاداری دعوت میکرد.
بچهها هم جمع میشدند و شروع به تشکیل دستهجات سینهزنی کرده و در محوطه استقرار لشکر عزاداری میکردند، شور حال خاصی داشت، عملیات محرم که ایام محرم برگزار گردید سپری شد و برای مرخصی به خانه برگشتم.
منطقه عملیات والفجر مقدماتی هم در ایام محرم شور حال خاصی داشت، هر روز تبلیغاتچی گردان محمد رسولالله(ص) پرچم برمیداشت و با گفتن «گردان رسولالله در دل عشق حق دارد» با همین دم بچهها را برای عزاداری دعوت و شروع به سینهزنی میکردند.
حرف شهادت در جبههها توام با عمل شهادت بود، یعنی هر عملیاتی داشتیم جمعی از رزمندگان به شهادت میرسیدند، در واقع شعار ایثار و شهادت حسینی با عمل بچهها که شهید شدن بود آمیخته میشد و جبههها یک رنگ و بوی معنوی خاصی پیدا میکرد.
یادم است قبل از عملیات خیبر چند روز مانده بود هر روز بچهها به عشق عملیات در حسینیه لشکر که خیلی بزرگ بود جمع میشدند سینه میزدند و دم میگرفتند و شعار میدادند برای اینکه بتوانند با تقویت روحیه شهادت طلبی به عرصه شهادت و جانبازی ورود پیدا کنند.
اگر بخواهم مراسمهای عزاداری را در جبهه و عملیاتها توصیف کنم ساعتهای زیادی وقت میخواهد ولی همین جمله بس که ما امروز در عزاداریها شعار شهادت میدهیم و به شهدای کربلا در دفاع مقدس افتخار میکنیم.
رزمندگان این شعار را با عمل خود آمیخته کردند، جمعی به شهادت میرسیدند، برخی هم جانباز میشدند و عدهای نیز خداوند مصلحت میدید بمانند و برای ادامه دادن راه شهیدان فعالیت کنند و حضور داشته باشند.
-نوید شاهد استان قزوین: شما نزدیک به هفت سال در اردوگاههای رژیم بعثی اسیر بودید، اسرا در ایام محرم چطور عزاداری میکردند؟
-فصیحیرامندی: در اسارت، ارتش عراق هر گونه برگزاری مراسم سوگواری و گریه کردن را ممنوع اعلام کرده بود به ویژه زیارت عاشورا که حساسیت خاصی داشت و اجازه نمیدادند، این دعا قرائت شود.
البته ما به دور از چشم سربازان مراسمهای عزاداری را برگزار میکردیم، یک نفر در پشت پنجره آسایشگاه به عنوان نگهبان مراقب بود، اگر ماموران عراقی نزدیک میشدند، علامت میداد تا مراسم متوقف شود و وقتی دور میشدند دوباره مراسم عزاداری ادامه پیدا میکرد.
نوحهها و سینهزنی مرسومی که امروز در ایام مختلف خوانده میشود در اسارت هم همین نوحهها بود.
یک توفیقی که رزمندگان در اسارت داشتند این بود که نه تنها در ماههای محرم و صفر بلکه هر روز زیارت عاشورا میخواندند.
در واقع قرائت زیارت عاشورا یک دعای همیشگی و هر روز رزمندگان بعد از نماز بود، بچهها این دعا را با صدای آهسته میخواندند و بعد هم ذکر مصیبتی گفته میشد.
- نوید شاهد استان قزوین: خاطرهای از اسارت در ایام محرم برایمان بازگو کنید.
-فصیحیرامندی: در ایام محرم اولین سالی که اسیر شدم، یادم است تا روز تاسوعا امکان برگزاری مراسم عزاداری و سینهزنی به صورت دسته جمعی مهیا نشد و همین موجب ناراحتی اسرا شده بود.
غروب روز تاسوعا ساعت 2 و 3 بعداز ظهر بود که کنار باغچه با جمعی از دوستان افسرده و محزون نشسته بودیم سرها را به زانو گذاشته و داشتیم گریه میکردیم.
یک آقایی به نام سید محمد ابطحی یک دفعه شروع کرد روضه حضرت ابوالفضل(ع) خواند و میگفت حضرت ابوالفضل(ع) وارد عرصه فرات شد و دست زیر آب برد و آورد جلوی صورت، اما آن را ریخت و ننوشید.
همین ذکر مصیبت ادامه داد تا جایی که رسید به عمود آهنین که بر فرق حضرت ابوالفضل(ع) زدند و از اسب به زمین افتاد و همچنین گفتن این جمله که هر کس از روی بلندی به زمین بیفتد دستها را حایل میکند تا صورت بر زمین نخورد، اما این حضرت دست بر بدن نداشت.
تا این جمله گفت صدای گریه «های-های» اسرا بلند شد، ماموران عراقی متوجه شدند و منجر شد 10 ، 15 نفر که دور ابطحی نشسته بودند و روضه ایشان را گوش میکردند، تنبیه شوند.
سال اول اسارت در محرم گذشت و سالهای بعد به دور از چشم ماموران عراقی مراسمهای عزاداری را برگزار کردیم.
در محرم سالهای بعد شبها زیارت عاشورا میخواندیم و بعد یکی از اسرا که نسبت به نهضت و تاریخ عاشورا آشنا بود، 20 دقیقه یا نیم ساعت سخنرانی میکرد و بعد آن نوحهخوانی و سینهزنی به صورت مخفی و به دور از چشم عراقیها انجام شد.
یک شب مراسم داشتیم عراقیها متوجه شدند روضه داریم، شبانه به آسایشگاه آمدند 10 و 20 نفر سرباز بودند درب آسایشگاه را باز کردند وقتی آمدند اسرا به صورت عادی سر جای خود نشستند.
ماموران عراقی یک به یک صورت اسرا را نگاه میکردند چشم هر کدام که اشکآلود بود بیرون کشیدن و تنبیه و شکنجه کردند و گفتند چرا چشمان شما گریان است.
البته بعدا بچهها گفتند به خاطر عزای حسینی گریه کردند آن شب تعدادی از اسرای آسایشگاه که چشمانشان قرمز شده بود و حالت اشکآلود داشت به خاطر عزاداری برای سیدالشهدا(ع) تنبیه شدند.
-نوید شاهد استان قزوین: به خاطر این تنبیهها شد یک بار به خودتان بگویید چرا دارید عزاداری میکنید؟
-فصیحیرامندی: بعضی از اسرا بودند که میگفتند وقتی در برابر سختیهای دشمن قرار گرفتید عزاداری نکنید؛ از سویی اسرایی بودند که میگفتند در یک زمانی خلفای ظالم دست کسانی که به زیارت امام حسین(ع) میرفتند قطع میکردند، ما در برابر آنها چه جوابی داریم که امروز برای این امام بزرگوار عزاداری نکنیم.
این گروه میگفتند، هر چقدر سختی و فشار از سوی دشمن باشد از عزاداری برای امام حسین(ع) دست بر نمیداریم و به همین دلیل چندین سال که در اسارت بودیم مراسمهای عزاداری برگزار میکردیم.
ظاهرا مراسم عزاداری مخفی بود ولی عراقیها میدانستند و در برخی مواقع هم تنبیه و اذیت و آزار وجود داشت اما برگزار میشد.
*حسین حسین سوزناکترین نوحه
-نوید شاهد استان قزوین: بیشتر چه نوحههایی در اسارت خوانده میشد؟
-فصیحیرامندی: سوزناکترین نوحهای که خوانده میشد همین «حسین حسین حسین» بود که در شام غریبان خوانده میشود.
امشب جناب فاطمه آید به دشت کربلا/ گردد به دور کشتهها /گوید حسین من چه شد/ نور دو عین من چه شد/ کو قاسم و کو اکبرش. این نوحه، یک نوحه سوزناک و خیلی دردناکی بود.
هر دمی گرفته میشد خوب اسرا حسین حسین حسین میگفتند به عنوان نمونه نوحهخوان میگفت امشب جناب فاطمه آید به دشت کربلا، اسرا میگفتند حسین حسین حسین و همینطور نوحهخوانی ادامه داشت.
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا/ بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا یکی دیگر از دمهای سینهزنی بود.
-نوید شاهد استان قزوین: روند برگزاری عزاداریهای محرم در جبههها تا امروز را چطور ارزیابی میکنید؟
-فصیحیرامندی: شیوه برگزاری عزاداریهای محرم تغییر خاصی نکرده همان سبک سنتی است، اما امروز از طبل و نی هم استفاده میشود.
در جبههها از آلات موسیقی که امروز در هیأتهای عزاداری وجود دارد استفاده نمیشد، صاف و ساده بود و برای شروع مراسم پرچم برمیداشتند و همه رزمندگان را برای عزاداری فرا میخواندند.
در اسارت به صورت آشکار کاری نمیتوانستیم در آسایشگاه انجام دهیم و مخفیانه رو به قبله مینشستیم و قرائت زیارت عاشورا، سخنرانی و بعد نوحهسرایی انجام میشد، خیلی ساده، سنتی و بیریا بود.
-نوید شاهد استان قزوین: بیشتر چه نوحههایی در اسارت خوانده میشد؟
-فصیحیرامندی: سوزناکترین نوحهای که خوانده میشد همین «حسین حسین حسین» بود که در شام غریبان خوانده میشود.
امشب جناب فاطمه آید به دشت کربلا/ گردد به دور کشتهها /گوید حسین من چه شد/ نور دو عین من چه شد/ کو قاسم و کو اکبرش. این نوحه، یک نوحه سوزناک و خیلی دردناکی بود.
هر دمی گرفته میشد خوب اسرا حسین حسین حسین میگفتند به عنوان نمونه نوحهخوان میگفت امشب جناب فاطمه آید به دشت کربلا، اسرا میگفتند حسین حسین حسین و همینطور نوحهخوانی ادامه داشت.
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا/ بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا یکی دیگر از دمهای سینهزنی بود.
-نوید شاهد استان قزوین: روند برگزاری عزاداریهای محرم در جبههها تا امروز را چطور ارزیابی میکنید؟
-فصیحیرامندی: شیوه برگزاری عزاداریهای محرم تغییر خاصی نکرده همان سبک سنتی است، اما امروز از طبل و نی هم استفاده میشود.
در جبههها از آلات موسیقی که امروز در هیأتهای عزاداری وجود دارد استفاده نمیشد، صاف و ساده بود و برای شروع مراسم پرچم برمیداشتند و همه رزمندگان را برای عزاداری فرا میخواندند.
در اسارت به صورت آشکار کاری نمیتوانستیم در آسایشگاه انجام دهیم و مخفیانه رو به قبله مینشستیم و قرائت زیارت عاشورا، سخنرانی و بعد نوحهسرایی انجام میشد، خیلی ساده، سنتی و بیریا بود.
*شکنجه در برابر عزاداری شیرین بود
-نوید شاهد استان قزوین: اسرا در ماه محرم که برای سیدالشهدا(ع) عزاداری میکردند، چه درخواستی از خدا و اهلبیت(ع) داشتند؟
-فصیحیرامندی: بیشترین درخواستی که اسرا داشتند پیروزی در دفاع مقدس بود، آنها ضمن اینکه دعای آزادی از اسارت را طلب میکردند اما دعا برای سلامتی امام، پیروزی رزمندگان اسلام، شفای مجروحان و آسیبدیدگان در جنگ تحمیلی از خواستههای آنها بود.
اکنون هم مراسم مختلف و متنوعی برگزار میشود اما صحنههایی در زندگی انسان به وجود میآید که فقط آن لحظهها برای انسان شیرین است و تکرار شدنی نیست.
آن شبی که عراقیها آمدند آسایشگاه و درب را باز کردند و هر کس چشمش اشکآلود بود، بردند و تنبیه کردند ضمن اینکه سختی داشت ولی امروز احساس میکنم حسی که آن روز نسبت به شکنجه در برابر عزاداری از دشمن متحمل شدیم چقدر لذتبخش و شیرین بود.
-نوید شاهد استان قزوین: امروز چه خواستهای از امام حسین(ع) دارید؟
- فصیحیرامندی: مهمترین آرزوی و دعای من این است که انقلاب از گزند دشمنان در امان بماند و همینطور سایه رهبر بر سر ما و کشور باشد.
کشورهایی که فاقد رهبری و فاقد ختمکننده، فصلکننده و یک حرف آخر زننده هستند، میدانم که آنها چه سختیهایی میکشند.
در سفری که به مکه داشتم این مطلب را بسیاری از مسلمانان مصر، پاکستان و هند میگفتند و همه آنها اعتراف میکردند که وجود رهبر برای شما یک نعمتی است، شما قدر رهبر را بدانید.
اکنون خواستهام این است که انقلاب از گزند دشمنان محفوظ بماند، مقام معظم رهبری تا ظهور امام صاحبالزمان(عج) سلامت باشد و انشاالله انقلاب ما به انقلاب جهانی این امام بزرگوار متصل شود و شاهد ظهورش باشیم.
-نوید شاهد استان قزوین: به نظر شما اگر امروز شهدا بودند، خواسته آنها چه بود؟
-فصیحیرامندی: وصیتنامه شهدای پاسخ این سوال را شفاف و گویا میدهد، اگر وصایای شهدا را مطالعه کنیم میفهمیم که آنها مدام تاکید کردند که رهبر را تنها نگذارید، دعا برای فرج امام زمان(عج) داشته و مدافع، نگهبان و حافظ انقلاب اسلامی باشید.
-نوید شاهد استان قزوین: با شخصیتهایی مانند سید آزادگان، سید علیاکبر ابوترابیفرد همبند بودید؟
-فصیحیرامندی: بله در آخرین اردوگاه کمپ 17؛ 13 ، 14 ماه توانستم در حضور شهید ابوترابی باشم. سید آزادگان ابوترابی پناهگاه، ملجأ و مأمن آرامش اسرا و هدایتگر آنها بود.
*تشرف به کربلا در دوران اسارت
-نوید شاهد استان قزوین: چند بار کربلا رفتید؟
-فصیحیرامندی: قبل از اسارت مشرف نشدم چرا که ایرانیها امکان تشرف نداشتند، در اسارت دو بار مشرف شدم.
-نوید شاهد استان قزوین: در دوران اسارت چطور شد رفتید کربلا، خاطره زیارت امام حسین(ع) را برایمان بازگو کنید؟
-فصیحیرامندی: مأموران عراقی از جمع اسرای اردوگاه هشت نفر را انتخاب کردند و با لباس شخصی برای زیارت حرم امام حسین(ع) در محاصره نیروهای امنیتی بردند.
یک روز رفتیم کربلا و برگشتیم. یک بار هم بعد از آتش بس صدام اعلام کرد، اسرا آمده بودند برای زیارت کربلا، حالا که اسیر شدند زیارت ببرید.
با این حرف صدام حسین، ارتش عراق 300 نفر 300 نفر اسرا را برای به زیارت کربلا و نجف میبرد بار دوم در دوران اسارت به این طریق برای زیارت حرم امام حسین(ع) اعزام شدم.
-نوید شاهد استان قزوین: بعد از اسارت چند بار مشرف شدید؟
-فصیحیرامندی: بعد از آزادی از اسارت، در دوران خود صدام حسین، حکومت بعثی کاروانهای زیارتی که راه افتاد دو بار مشرف شدم.
بعد از آن هم که اکنون چند سال است در اربعین توفیق زیارت هر ساله دارم و چندین بار با کاروانها و خانوادگی نیز دو بار مشرف شدیم و همینطور در اربعین چندین بار توانستم با زایران پیاده به زیارت امام حسین(ع) بروم.
-نوید شاهد استان قزوین: اولین بار که حرم امام حسین(ع) را زیارت کردید، چه سالی بود؟ چه حسی داشتید؟
-فصیحیرامندی: در ششم محرم سال 1366، حس حضور در حرم امام حسین(ع) غیر قابل توصیف است. هشت نفر به صورت دو گروه چهار نفره در محاصره نیروهای عراقی به کربلا بردند تا حرم امام حسین(ع) زیارت کنند و بعد زیارت به زندان دژبانی عراق برگشتند.
من هم در محاصره نیروهای عراقی بودم با یک احساس عجیب و زائدالوصفی که واقعا بیان آن برای من امکانپذیر نیست وارد حرم امام حسین(ع) شدم.
در کنار ضریح مطهر ایستادم و گفتم به نیابت از امام بزرگوار و 37 میلیون ایرانی که آرزوی زیارت کربلا دارند.
به نیابت شهدایی که با عشق برای زیارت امام حسین(ع) به جبههها آمدند اما به مقام والای شهادت نایل شدند.
سپس زیارتنامه را «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یاابن رسولالله» را شروع به قرائت کردم با چشمان اشکآلود و بغضی که در دل داشتم. در حالی که در محاصره نیروهای امنیتی دشمن قرار داشتم تا انتهای زیارتنامه را خواندم.
بعد از حرم امام حسین(ع) توفیق زیارت حرم حضرت ابوالفضل(ع) را پیدا کردم و بعد از آن دوباره به زندان دژبانی برگشتم.
-نوید شاهد استان قزوین: حرف آخر؟
-فصیحیرامندی: شکلگیری انقلاب اسلامی از نهضت امام حسین(ع) و عاشورای حسینی بوده، تداومش هم باید چنین باشد.
اقتدا به امام حسین(ع) و الگوگیری از عاشورای حسینی ضامن بقای انقلاب است، اگر همه مردم و مسوولان پیروی از ولایت و امامت را در دستور کار خود قرار دهند، انقلاب اسلامی تا تحویل آن به صاحب اصلی امام زمان(عج) از خطرات، گزندها و آسیبها محفوظ میماند.
در پایان هم توصیه میکنم که عزاداران حسینی در مراسمهای سوگواری سیدالشهدا(ع) از آلات موسیقی و ادوات لعب استفاده نکنند، در نظافت محل برگزاری مراسم عزاداری کوشا باشند و با حالت حزن، اندوه و غم خالصانه عزاداری کنند.
گفتوگو از زهرا محبی
-نوید شاهد استان قزوین: اسرا در ماه محرم که برای سیدالشهدا(ع) عزاداری میکردند، چه درخواستی از خدا و اهلبیت(ع) داشتند؟
-فصیحیرامندی: بیشترین درخواستی که اسرا داشتند پیروزی در دفاع مقدس بود، آنها ضمن اینکه دعای آزادی از اسارت را طلب میکردند اما دعا برای سلامتی امام، پیروزی رزمندگان اسلام، شفای مجروحان و آسیبدیدگان در جنگ تحمیلی از خواستههای آنها بود.
اکنون هم مراسم مختلف و متنوعی برگزار میشود اما صحنههایی در زندگی انسان به وجود میآید که فقط آن لحظهها برای انسان شیرین است و تکرار شدنی نیست.
آن شبی که عراقیها آمدند آسایشگاه و درب را باز کردند و هر کس چشمش اشکآلود بود، بردند و تنبیه کردند ضمن اینکه سختی داشت ولی امروز احساس میکنم حسی که آن روز نسبت به شکنجه در برابر عزاداری از دشمن متحمل شدیم چقدر لذتبخش و شیرین بود.
- فصیحیرامندی: مهمترین آرزوی و دعای من این است که انقلاب از گزند دشمنان در امان بماند و همینطور سایه رهبر بر سر ما و کشور باشد.
کشورهایی که فاقد رهبری و فاقد ختمکننده، فصلکننده و یک حرف آخر زننده هستند، میدانم که آنها چه سختیهایی میکشند.
در سفری که به مکه داشتم این مطلب را بسیاری از مسلمانان مصر، پاکستان و هند میگفتند و همه آنها اعتراف میکردند که وجود رهبر برای شما یک نعمتی است، شما قدر رهبر را بدانید.
اکنون خواستهام این است که انقلاب از گزند دشمنان محفوظ بماند، مقام معظم رهبری تا ظهور امام صاحبالزمان(عج) سلامت باشد و انشاالله انقلاب ما به انقلاب جهانی این امام بزرگوار متصل شود و شاهد ظهورش باشیم.
-نوید شاهد استان قزوین: به نظر شما اگر امروز شهدا بودند، خواسته آنها چه بود؟
-فصیحیرامندی: وصیتنامه شهدای پاسخ این سوال را شفاف و گویا میدهد، اگر وصایای شهدا را مطالعه کنیم میفهمیم که آنها مدام تاکید کردند که رهبر را تنها نگذارید، دعا برای فرج امام زمان(عج) داشته و مدافع، نگهبان و حافظ انقلاب اسلامی باشید.
-نوید شاهد استان قزوین: با شخصیتهایی مانند سید آزادگان، سید علیاکبر ابوترابیفرد همبند بودید؟
-فصیحیرامندی: بله در آخرین اردوگاه کمپ 17؛ 13 ، 14 ماه توانستم در حضور شهید ابوترابی باشم. سید آزادگان ابوترابی پناهگاه، ملجأ و مأمن آرامش اسرا و هدایتگر آنها بود.
-نوید شاهد استان قزوین: چند بار کربلا رفتید؟
-فصیحیرامندی: قبل از اسارت مشرف نشدم چرا که ایرانیها امکان تشرف نداشتند، در اسارت دو بار مشرف شدم.
-نوید شاهد استان قزوین: در دوران اسارت چطور شد رفتید کربلا، خاطره زیارت امام حسین(ع) را برایمان بازگو کنید؟
-فصیحیرامندی: مأموران عراقی از جمع اسرای اردوگاه هشت نفر را انتخاب کردند و با لباس شخصی برای زیارت حرم امام حسین(ع) در محاصره نیروهای امنیتی بردند.
یک روز رفتیم کربلا و برگشتیم. یک بار هم بعد از آتش بس صدام اعلام کرد، اسرا آمده بودند برای زیارت کربلا، حالا که اسیر شدند زیارت ببرید.
با این حرف صدام حسین، ارتش عراق 300 نفر 300 نفر اسرا را برای به زیارت کربلا و نجف میبرد بار دوم در دوران اسارت به این طریق برای زیارت حرم امام حسین(ع) اعزام شدم.
-نوید شاهد استان قزوین: بعد از اسارت چند بار مشرف شدید؟
-فصیحیرامندی: بعد از آزادی از اسارت، در دوران خود صدام حسین، حکومت بعثی کاروانهای زیارتی که راه افتاد دو بار مشرف شدم.
بعد از آن هم که اکنون چند سال است در اربعین توفیق زیارت هر ساله دارم و چندین بار با کاروانها و خانوادگی نیز دو بار مشرف شدیم و همینطور در اربعین چندین بار توانستم با زایران پیاده به زیارت امام حسین(ع) بروم.
-فصیحیرامندی: در ششم محرم سال 1366، حس حضور در حرم امام حسین(ع) غیر قابل توصیف است. هشت نفر به صورت دو گروه چهار نفره در محاصره نیروهای عراقی به کربلا بردند تا حرم امام حسین(ع) زیارت کنند و بعد زیارت به زندان دژبانی عراق برگشتند.
من هم در محاصره نیروهای عراقی بودم با یک احساس عجیب و زائدالوصفی که واقعا بیان آن برای من امکانپذیر نیست وارد حرم امام حسین(ع) شدم.
در کنار ضریح مطهر ایستادم و گفتم به نیابت از امام بزرگوار و 37 میلیون ایرانی که آرزوی زیارت کربلا دارند.
به نیابت شهدایی که با عشق برای زیارت امام حسین(ع) به جبههها آمدند اما به مقام والای شهادت نایل شدند.
سپس زیارتنامه را «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یاابن رسولالله» را شروع به قرائت کردم با چشمان اشکآلود و بغضی که در دل داشتم. در حالی که در محاصره نیروهای امنیتی دشمن قرار داشتم تا انتهای زیارتنامه را خواندم.
بعد از حرم امام حسین(ع) توفیق زیارت حرم حضرت ابوالفضل(ع) را پیدا کردم و بعد از آن دوباره به زندان دژبانی برگشتم.
-فصیحیرامندی: شکلگیری انقلاب اسلامی از نهضت امام حسین(ع) و عاشورای حسینی بوده، تداومش هم باید چنین باشد.
اقتدا به امام حسین(ع) و الگوگیری از عاشورای حسینی ضامن بقای انقلاب است، اگر همه مردم و مسوولان پیروی از ولایت و امامت را در دستور کار خود قرار دهند، انقلاب اسلامی تا تحویل آن به صاحب اصلی امام زمان(عج) از خطرات، گزندها و آسیبها محفوظ میماند.
در پایان هم توصیه میکنم که عزاداران حسینی در مراسمهای سوگواری سیدالشهدا(ع) از آلات موسیقی و ادوات لعب استفاده نکنند، در نظافت محل برگزاری مراسم عزاداری کوشا باشند و با حالت حزن، اندوه و غم خالصانه عزاداری کنند.
گفتوگو از زهرا محبی
نظر شما