شهيد بابايی آناناس را از ميان كيسه برداشت و كمی به آن نگاه كرد سپس آن را در دست چرخاند و چند بار سبحان‌الله و الله‌اكبر گفت...
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید عباس بابایی، چهارم آذر ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش اسماعیل و مادرش فاطمه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند، سرلشکر خلبان بود، سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار پانزدهم مرداد ۱۳۶۶ با سمت فرمانده اطلاعات ـ عملیات در سردشت توسط نیروهای عراقی هنگام پرواز بر اثر اصابت گلوله ضدهوایی به گردن، سینه و دست شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
بابايی و ديدن آناناس
ستوان حسن دوشن همرزم سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی:
زمانی كه تيمسار بابايی پست معاونت عمليات را به عهده داشتند، روزی يكي از خلبانان هواپيماهای مسافربری، در بازگشت از آفريقا، جهت ديدن بابايی به دفترش آمد او كيسه‌ای پلاستيكی در دست داشت و پس از ديده‌بوسی كيسه را مقابل شهيد بابايی قرار داد و گفت: قربان! ببخشيد سوغات ناقابلی است.
تيمسار بابايی از او تشكر كرد و به داخل كيسه نگاهی انداخت درون كيسه مقداری موز و آناناس، كه آن زمان كمياب بود،‌ قرار داشت شهيد بابايی آناناس را از ميان كيسه برداشت و كمی به آن نگاه كرد سپس آن را در دست چرخاند و چند بار سبحان‌الله و الله‌اكبر گفت و از عظمت خداوند ياد كرد خلبان در كنار ايستاده بود و از اينكه تيمسار بابايی از هديه‌ای كه او آورده بود خشنود است،‌ خوشحال به نظر می‌رسيد.
شهيد بابايی گفت برادر! اگر می‌خواهی از اين هديه‌ای كه آورده‌ای ما بيشتر خوشحال شويم، اينها را ببر پايين و با دست خود به كارگرهايی كه در جلوی ساختمان مشغول كار هستند بده.
خلبان كه شگفت زده شده بود گفت: قربان من اينها را برای شما آوردم. شهيد بابايی در پاسخ گفت: من از شما تشكر می‌كنم؛ ولی اگر اين كارگران بخورند لذتّش برای من بيشتر است.
سرانجام با اصرار تيمسار بابايی خلبان كيسه را برداشت و از در خارج شد پس از رفتن خلبان، بابايی به جلو پنجره رفت او ميوه‌ها را به كارگران می‌داد و گاهی هم به بالا نگاه می‌كرد شهيد بابايی لبخند بر لب داشت و از اينكه كارگران موز و آناناس می‌خوردند، خوشحال به نظر می‌رسيد.
 منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
مادر شهید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده