کتاب «معلم شهر» روایتی از خاطرات شهید "قدرتالله چگینی"
يکشنبه, ۰۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۲
کتاب «معلم شهر» روایت خواندنی از خاطرات شهید "قدرتالله چگینی" است که در سه هزار نسخه به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب «معلم شهر» روایت خواندنی از خاطرات شهید قدرتالله چگینی به نویسندگی میثم رشیدی مهرآبادی و محسن نجفی بوده که در سه هزار نسخه و یکصد و 74 صفحه به چاپ رسیده است.
این کتاب در چهار فصل شامل خاطرات، سخنرانیها و اسناد و تصاویر است که خاطرات سیر زندگی ایشان با بیان دوستان و نزدیکانش بازگو میشود.
کتاب «معلم شهر» سال 1392 توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین منتشر شده است.
گفتنی است شهید قدرتالله چگینی، سال 1326 در یک خانواده مذهبی در جنوب شهر قزوین به دنیا آمد، پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات اول متوسطه، اقدام به تشکیل و تاسیس جلسات و انجمنهای مذهبی برای برادران و خواهران نمود که در آن جلسات جوانان با قرآن و تفسیر آن و اصول اعتقادات آشنا میشدند.
وی پس از اخذ دیپلم نیز همزمان در دو رشته ادبیات و حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد، در دوران تحصیل دانشگاه نیز جلسات مذهبی و سیاسی برای جوانان و دانشجویان در قزوین برگزار میکرد که ساواک اقدام به تعطیلی آنها کرد.
ولی شهید چگینی از فعالیت دست نکشید و جلسات مخفیانه را تشکیل داد و حتی دوره افسری و نظام وظیفه نتوانست شهید چگینی را از ادامه جلسات باز دارد، پس از اتمام تحصیل، استخدام آموزش و پرورش شد.
رژیم با اطلاع از فعالیتهای شهید چگینی وی را به شهرستان الیگودرز منتقل کرد، این انتقال در حقیقت نوعی تبعید بود، طولی نکشید که جوانان و مردم حق طلب الیگودرز گرد شمع وجودش حلقه زدند و از محضرش کسب فیض کردند.
شهید چگینی در سال 1355 متقاضی انتقال به قزوین شد و برای جلوگیری از ادامه فعالیتهای او در الیگودرز خیلی زود با تقاضای او موافقت شد، این انتقال با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) همزمان بود.
این شهید بزرگوار که از نوجوانی به امام عشق میورزید و همواره مقلد امام بود در ساماندهی راهپیماییها حضور فعالی داشت، این حضور آنچنان بوده که بارها اقدام به دستگیری شهید کردند ولی ایشان هرگز از فعالیت دست برنداشت.
مردم خواستار آزادی شهید چگینی شدند
سال 1356 به دنبال شهادت آقاسید مصطفی خمینی(س) و انتشار سرمقاله کذایی روزنامه اطلاعات علیه حضرت امام خمینی(س) آتش خشم مردم علیه رژیم پهلوی شعلهورتر شد.
شهید چگینی که حدود یک سال بود که از الیگودرز به قزوین بازگشته بود و در الیگودرز به دلیل فعالیتهای بیشائبه و گستردهای که داشت توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده بود، این بار در قزوین و در حضوری دوباره به قدری در سازماندهی تظاهرات و راهپیماییها فعالانه عمل کرد که برای دومین بار دستگیر شد.
خبر دستگیریاش به سرعت در میان مردم شهر پیچید. بلافاصله جمعیت بسیار زیادی از مردم در مسجدالنبی(ص) تحصن کردند و خواستار آزادی او شدند. فشارهای مردمی به قدری افزایش یافت که رژیم او را در دومین روز دستگیریاش آزاد کرد.
نقشه شوم
به دلیل شرایط خطرناک و ترورهای گروهک منافقین و امتناع شهید چگینی در برابر پیشنهاد محافظ جهت حفاظت از او توسط سپاه پاسداران، قرار شد دو نفر حفاظت از جان شهید چگینی را بر عهده بگیرند و هر روز یک نفر از آنها، مراقب و محافظ این شهید بزرگوار بودند.
صبح روزی که شهید چگینی توسط منافقین ترور شده و به شهادت میرسد، متاسفانه شخصی که مسئولیت محافظت از شهید چگینی را در آن روز بر عهده داشت، خواب میماند و نمیتواند به موقع به منزل شهید چگینی برود و منافقین با سوء استفاده از موقعیت به وجود آمده و با کنترل اوضاع، نقشه شوم خود را عملی ساخته و او را به شهادت میرسانند.
این کتاب در چهار فصل شامل خاطرات، سخنرانیها و اسناد و تصاویر است که خاطرات سیر زندگی ایشان با بیان دوستان و نزدیکانش بازگو میشود.
کتاب «معلم شهر» سال 1392 توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین منتشر شده است.
گفتنی است شهید قدرتالله چگینی، سال 1326 در یک خانواده مذهبی در جنوب شهر قزوین به دنیا آمد، پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات اول متوسطه، اقدام به تشکیل و تاسیس جلسات و انجمنهای مذهبی برای برادران و خواهران نمود که در آن جلسات جوانان با قرآن و تفسیر آن و اصول اعتقادات آشنا میشدند.
وی پس از اخذ دیپلم نیز همزمان در دو رشته ادبیات و حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد، در دوران تحصیل دانشگاه نیز جلسات مذهبی و سیاسی برای جوانان و دانشجویان در قزوین برگزار میکرد که ساواک اقدام به تعطیلی آنها کرد.
ولی شهید چگینی از فعالیت دست نکشید و جلسات مخفیانه را تشکیل داد و حتی دوره افسری و نظام وظیفه نتوانست شهید چگینی را از ادامه جلسات باز دارد، پس از اتمام تحصیل، استخدام آموزش و پرورش شد.
رژیم با اطلاع از فعالیتهای شهید چگینی وی را به شهرستان الیگودرز منتقل کرد، این انتقال در حقیقت نوعی تبعید بود، طولی نکشید که جوانان و مردم حق طلب الیگودرز گرد شمع وجودش حلقه زدند و از محضرش کسب فیض کردند.
شهید چگینی در سال 1355 متقاضی انتقال به قزوین شد و برای جلوگیری از ادامه فعالیتهای او در الیگودرز خیلی زود با تقاضای او موافقت شد، این انتقال با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) همزمان بود.
این شهید بزرگوار که از نوجوانی به امام عشق میورزید و همواره مقلد امام بود در ساماندهی راهپیماییها حضور فعالی داشت، این حضور آنچنان بوده که بارها اقدام به دستگیری شهید کردند ولی ایشان هرگز از فعالیت دست برنداشت.
مردم خواستار آزادی شهید چگینی شدند
سال 1356 به دنبال شهادت آقاسید مصطفی خمینی(س) و انتشار سرمقاله کذایی روزنامه اطلاعات علیه حضرت امام خمینی(س) آتش خشم مردم علیه رژیم پهلوی شعلهورتر شد.
شهید چگینی که حدود یک سال بود که از الیگودرز به قزوین بازگشته بود و در الیگودرز به دلیل فعالیتهای بیشائبه و گستردهای که داشت توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده بود، این بار در قزوین و در حضوری دوباره به قدری در سازماندهی تظاهرات و راهپیماییها فعالانه عمل کرد که برای دومین بار دستگیر شد.
خبر دستگیریاش به سرعت در میان مردم شهر پیچید. بلافاصله جمعیت بسیار زیادی از مردم در مسجدالنبی(ص) تحصن کردند و خواستار آزادی او شدند. فشارهای مردمی به قدری افزایش یافت که رژیم او را در دومین روز دستگیریاش آزاد کرد.
نقشه شوم
به دلیل شرایط خطرناک و ترورهای گروهک منافقین و امتناع شهید چگینی در برابر پیشنهاد محافظ جهت حفاظت از او توسط سپاه پاسداران، قرار شد دو نفر حفاظت از جان شهید چگینی را بر عهده بگیرند و هر روز یک نفر از آنها، مراقب و محافظ این شهید بزرگوار بودند.
صبح روزی که شهید چگینی توسط منافقین ترور شده و به شهادت میرسد، متاسفانه شخصی که مسئولیت محافظت از شهید چگینی را در آن روز بر عهده داشت، خواب میماند و نمیتواند به موقع به منزل شهید چگینی برود و منافقین با سوء استفاده از موقعیت به وجود آمده و با کنترل اوضاع، نقشه شوم خود را عملی ساخته و او را به شهادت میرسانند.
نظر شما