کتاب «موج انفجار»، دفاع مقدس در خاطرات رزمنده "ایراندوست"
يکشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۵
کتاب «موج انفجار»، دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر "بهرام ایراندوست" است که در دو هزار نسخه به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب «موج انفجار»، تدوین سادهای از نوشتهها و گفتههای ارزشمند و ماندگار حاج بهرام ایراندوست به کوشش حسن شکیبزاده است که در دو هزار نسخه و یکصد و 20 صفحه به چاپ رسیده است.
این کتاب نخستین بار سال 1395 منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته تا بیشتر با رخدادهای هشت سال دفاع مقدس آشنا شوند.
در کتاب فوق 53 خاطره با عنوانهایی از جمله سال نو کنار خانواده، هیچکس خم به ابرو نمیآورد، نیروهای قزوین زبانزد عام و خاص بودند، فقط بگویید به کربلا میرویم و عراقیها مرتبا خمپاره میزدند، روایت شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: شهید زینالدین یکبار در ماموریتهای خود تا کربلا میرود و چنان عربی صحبت میکند که نیروهای دشمن وی را شناسایی نمیکنند. ایشان برای عرض ادب به آقا اباعبداللهالحسین(ع) وارد حرم مطهر ایشان میشود.
همانطور که به آرامی در حرم زیارت میکرده، تصادفا پای عربی را لگد میکند و از شوق زیارت اشتباه میکند و به آن شخص میگوید ببخشید. تا عراقیها متوجه فارسی حرف زدن او میشوند، ایشان با زیرکی از حرم خارج میگردد و سالم به مقر لشگر میآید...
گفتنی است حاج بهرام ایراندوست سال 1330 در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئینزهرا به دنیا آمد، سال 1353 در اداره تعاون مشغول به کار شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را بر سینه آویخت و تا سال 1381 در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیتهای ارزندهای بوده است.
وی سال 1354 ازدواج کرد، صاحب دو فرزند دختر و پسر شد و با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبههها ضروری میداند، ایشان براساس پیگیریهای مستمری که داشته به مناطق جنگی ورود پیدا کرده و طی 26 ماه به دفعات در جبهههای جنوب و غرب کشور در مسئولیتهای مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.
این کتاب نخستین بار سال 1395 منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته تا بیشتر با رخدادهای هشت سال دفاع مقدس آشنا شوند.
در کتاب فوق 53 خاطره با عنوانهایی از جمله سال نو کنار خانواده، هیچکس خم به ابرو نمیآورد، نیروهای قزوین زبانزد عام و خاص بودند، فقط بگویید به کربلا میرویم و عراقیها مرتبا خمپاره میزدند، روایت شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: شهید زینالدین یکبار در ماموریتهای خود تا کربلا میرود و چنان عربی صحبت میکند که نیروهای دشمن وی را شناسایی نمیکنند. ایشان برای عرض ادب به آقا اباعبداللهالحسین(ع) وارد حرم مطهر ایشان میشود.
همانطور که به آرامی در حرم زیارت میکرده، تصادفا پای عربی را لگد میکند و از شوق زیارت اشتباه میکند و به آن شخص میگوید ببخشید. تا عراقیها متوجه فارسی حرف زدن او میشوند، ایشان با زیرکی از حرم خارج میگردد و سالم به مقر لشگر میآید...
گفتنی است حاج بهرام ایراندوست سال 1330 در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئینزهرا به دنیا آمد، سال 1353 در اداره تعاون مشغول به کار شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را بر سینه آویخت و تا سال 1381 در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیتهای ارزندهای بوده است.
وی سال 1354 ازدواج کرد، صاحب دو فرزند دختر و پسر شد و با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبههها ضروری میداند، ایشان براساس پیگیریهای مستمری که داشته به مناطق جنگی ورود پیدا کرده و طی 26 ماه به دفعات در جبهههای جنوب و غرب کشور در مسئولیتهای مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.
نظر شما