مقاومت زندانیان قزوین و عصبانیت شکنجهگران/ ناگفتههای محمدیوسف باروتی از دوران مبارزات انقلابی
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۹
«برخی مواقع زندانی بدنش به خونریزی میافتاد، تکه تکه میشد ولی مانند شهید رجایی از نظر روانی یک خوشحالی در وجودش بود و همین شکنجهگر و بازجو را عصبانی میکرد... » آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز و آزاده سیاسی قبل از انقلاب "محمدیوسف باروتی" است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، قزوین از جمله شهرهایی است که مردم آن در جریان مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پیشتاز بوده و در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. شنیدن خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب اسلامی که 41 سال از پیروزی انقلاب میگذرد سند روشن این ادعا است.
در همین راستا سراغ محمدیوسف باروتی رفته که باروت انقلاب بود، باروتی که نه تنها قبل از پیروزی انقلاب، بلکه بعد آن نیز در تربیت نسل مبارز و انقلابی تلاش کرد تا همان شود که شهید رجایی از او خواسته بود.
در گفتوگوی نوید شاهد قزوین با این مبارز انقلابی که از روند دستگیریاش، شکنجههای کمیته ضد خرابکاری ساواک، مقاومت زندانیان، شرایط سخت زندان قصر و خاطراتش با شهید رجایی روایت میکند، با ما همراه باشید:
در همین راستا سراغ محمدیوسف باروتی رفته که باروت انقلاب بود، باروتی که نه تنها قبل از پیروزی انقلاب، بلکه بعد آن نیز در تربیت نسل مبارز و انقلابی تلاش کرد تا همان شود که شهید رجایی از او خواسته بود.
در گفتوگوی نوید شاهد قزوین با این مبارز انقلابی که از روند دستگیریاش، شکنجههای کمیته ضد خرابکاری ساواک، مقاومت زندانیان، شرایط سخت زندان قصر و خاطراتش با شهید رجایی روایت میکند، با ما همراه باشید:
- نوید شاهد قزوین: خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه عاملی باعث شد تا شما وارد مبارزات سیاسی شوید؟
- باروتی: محمدیوسف باروتی هستم، سال 1331 در قزوین به دنیا آمدم، دوران تحصیلاتم را در همین شهر گذراندم. از آنجایی که خانوادهام مذهبی و با مبارزات سیاسی آشنا بودند همین باعث شده بود با مسایل دینی و مبارزههای سیاسی شناخت بیشتری داشته باشم در ابتدا نیز وارد جلسههای طفلان مسلم که مرحوم رضا یزدانپناه مدیریت آن را بر عهده داشت، شدم.
بعد یک سال به همراه بقیه دوستانم فعالیتهای سیاسی را شروع کردم، البته در آن زمان مخالفت یا انتقاد از عملکرد مسئولی یک نوع مبارزه محسوب میشد، ابتدا با انجام اقدامات فرهنگی مانند مطالعه کتاب، ورزش، نمایشنامه، تبلیغ در رسانه و بیشتر سخنرانی و غیره شروع کردیم و آمادگی برای یک مبارزه طولانی و مفصل با رژیم پهلوی داشتیم.
با ادامه همین فعالیتهای سیاسی، دیپلم گرفتم، به سربازی رفتم بعد سربازی به ادامه تحصیل تمایل داشتم و در مشاغل خوبی هم قبول شدم ولی با توجه به اینکه ساواک سوابقی از من داشت در گزینشها مورد تایید قرار نمیگرفتم ولی بالاخره در سال 54 استخدام آموزش و پرورش شدم.
- باروتی: محمدیوسف باروتی هستم، سال 1331 در قزوین به دنیا آمدم، دوران تحصیلاتم را در همین شهر گذراندم. از آنجایی که خانوادهام مذهبی و با مبارزات سیاسی آشنا بودند همین باعث شده بود با مسایل دینی و مبارزههای سیاسی شناخت بیشتری داشته باشم در ابتدا نیز وارد جلسههای طفلان مسلم که مرحوم رضا یزدانپناه مدیریت آن را بر عهده داشت، شدم.
بعد یک سال به همراه بقیه دوستانم فعالیتهای سیاسی را شروع کردم، البته در آن زمان مخالفت یا انتقاد از عملکرد مسئولی یک نوع مبارزه محسوب میشد، ابتدا با انجام اقدامات فرهنگی مانند مطالعه کتاب، ورزش، نمایشنامه، تبلیغ در رسانه و بیشتر سخنرانی و غیره شروع کردیم و آمادگی برای یک مبارزه طولانی و مفصل با رژیم پهلوی داشتیم.
با ادامه همین فعالیتهای سیاسی، دیپلم گرفتم، به سربازی رفتم بعد سربازی به ادامه تحصیل تمایل داشتم و در مشاغل خوبی هم قبول شدم ولی با توجه به اینکه ساواک سوابقی از من داشت در گزینشها مورد تایید قرار نمیگرفتم ولی بالاخره در سال 54 استخدام آموزش و پرورش شدم.
- نوید شاهد قزوین: چه شد که ساواک شما را دستگیر کرد؟
- باروتی: ساواک از سال 54 تصمیم گرفته بود همه افرادی که سوابق مبارزه و یا حتی انگیزه سیاسی دارند همه آنها را سرکوب کند در آذر ماه همین سال یک شبیه خون به قزوین زد و تعدادی از مبارزان سیاسی را دستگیر کرد که برخی از آنها زیر شکنجه اعترافاتی کرده و اسم بعضیها را لو داده بودند که از جمله آنها خودم بود.
- باروتی: ساواک از سال 54 تصمیم گرفته بود همه افرادی که سوابق مبارزه و یا حتی انگیزه سیاسی دارند همه آنها را سرکوب کند در آذر ماه همین سال یک شبیه خون به قزوین زد و تعدادی از مبارزان سیاسی را دستگیر کرد که برخی از آنها زیر شکنجه اعترافاتی کرده و اسم بعضیها را لو داده بودند که از جمله آنها خودم بود.
- نوید شاهد قزوین: ماجرای دستگیریتان را بگویید.
- باروتی: بیشتر از 20 روز نبود که در اکبرآباد الموت معلم شده بودم که ساواک از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک تهران به دنبالم آمده بودند و چهارم بهمن ماه سال 54 دستگیرم کردند.
ابتدا به معلم کلایه و سپس به شهربانی قزوین پشت کلانتری 3 بردند و داخل یک اتاقک سرد و تاریکی زندانی کردند که تا صبح در آنجا سر کردم. فردا، به کمیته مشترک ضد خرابکاری تهران که اکنون موزه عبرت شده، انتقالم دادند.
- باروتی: بیشتر از 20 روز نبود که در اکبرآباد الموت معلم شده بودم که ساواک از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک تهران به دنبالم آمده بودند و چهارم بهمن ماه سال 54 دستگیرم کردند.
ابتدا به معلم کلایه و سپس به شهربانی قزوین پشت کلانتری 3 بردند و داخل یک اتاقک سرد و تاریکی زندانی کردند که تا صبح در آنجا سر کردم. فردا، به کمیته مشترک ضد خرابکاری تهران که اکنون موزه عبرت شده، انتقالم دادند.
- نوید شاهد قزوین: چه مدت در کمیته مشترک تهران بودید؟
- باروتی: بنده 3 فصل زمستان، بهار و تابستان که بیش از 6 ماه بود در کمیته مشترک تهران سپری کردم. در این مدت دوران بازجویی را گذراندم.
- باروتی: بنده 3 فصل زمستان، بهار و تابستان که بیش از 6 ماه بود در کمیته مشترک تهران سپری کردم. در این مدت دوران بازجویی را گذراندم.
- نوید شاهد قزوین: جرم اصلی شما چه بود که ساواک دستگیرتان کرد؟
- باروتی: اقدامات سیاسی ما در حدی نبود دستگیر شویم ولی ساواک فکر میکرد که با دستگیری افرادی که ممکن است در آینده دست به اسلحه برده و یا فعالیتهای نظامی علیه رژیم پهلوی داشته باشند میتواند از سقوط حکومت جلوگیری کند.
جرم ما فقط این بود که جزو جوانهای فعالی بودیم که اهل مطالعه و با مسایل روز سیاسی آشنا بودیم، انگیزه خودسازی داشته، مخالف اقدامات شاه بوده و به رژیم شاهنشاهی انتقاد داشتیم که همین در آن زمان بالاترین جرم به شمار میآمد و به شدت محکوم میکردند در حالی که به صورت عملی بر علیه نظام و امنیت کشور اقدامی نکرده بودیم ولی ساواک تحمل چنین جوانهایی را نداشت و دستگیر میکرد.
- باروتی: اقدامات سیاسی ما در حدی نبود دستگیر شویم ولی ساواک فکر میکرد که با دستگیری افرادی که ممکن است در آینده دست به اسلحه برده و یا فعالیتهای نظامی علیه رژیم پهلوی داشته باشند میتواند از سقوط حکومت جلوگیری کند.
جرم ما فقط این بود که جزو جوانهای فعالی بودیم که اهل مطالعه و با مسایل روز سیاسی آشنا بودیم، انگیزه خودسازی داشته، مخالف اقدامات شاه بوده و به رژیم شاهنشاهی انتقاد داشتیم که همین در آن زمان بالاترین جرم به شمار میآمد و به شدت محکوم میکردند در حالی که به صورت عملی بر علیه نظام و امنیت کشور اقدامی نکرده بودیم ولی ساواک تحمل چنین جوانهایی را نداشت و دستگیر میکرد.
- نوید شاهد قزوین: روند بازجوییها در این کمیته به چه شکل بود؟ ساواک از چه ابزاری برای اعتراف کردن در شکنجه استفاده میکرد؟
- باروتی: ساواک برای اعتراف گرفتن از ابتداییترین تا سختترین شیوهها از جمله شلاق زدن، خواباندن روی تخت، کابل زدن بر کف پاها، آویزان کردن و آپالو کردن برای شکنجه استفاده میکرد که من هم به نوبه خودم از این شکنجهها بینصیب نبودم.
- باروتی: ساواک برای اعتراف گرفتن از ابتداییترین تا سختترین شیوهها از جمله شلاق زدن، خواباندن روی تخت، کابل زدن بر کف پاها، آویزان کردن و آپالو کردن برای شکنجه استفاده میکرد که من هم به نوبه خودم از این شکنجهها بینصیب نبودم.
- نوید شاهد قزوین: ساواک چقدر زندانیان را شکنجه میکرد؟
- باروتی: میزان شکنجه زندانیان بستگی به مقاومت زندانی داشت هر کسی که زود حرف میزد مسلما شکنجه کمتری داشت ولی معمولا زندانیانی که اطلاعات بیشتری داشته و فعالیتهای زیادی کرده بودند مقاومتر بوده و کمتر حرف میزدند به همین دلیل شکنجههای سنگینتری میشدند.
البته فعالیتهای ما زیاد نبود و بیشتر کار فرهنگی و تشکیلاتی بود به همین دلیل بیشتر از چند بار شکنجه نشدیم.
- باروتی: میزان شکنجه زندانیان بستگی به مقاومت زندانی داشت هر کسی که زود حرف میزد مسلما شکنجه کمتری داشت ولی معمولا زندانیانی که اطلاعات بیشتری داشته و فعالیتهای زیادی کرده بودند مقاومتر بوده و کمتر حرف میزدند به همین دلیل شکنجههای سنگینتری میشدند.
البته فعالیتهای ما زیاد نبود و بیشتر کار فرهنگی و تشکیلاتی بود به همین دلیل بیشتر از چند بار شکنجه نشدیم.
- نوید شاهد قزوین: به نظر شما عواملی که باعث میشد زندانی در مقابل شکنجه تحمل کند و دوام بیاورد چه بود؟
- باروتی: زندانیانی که زیر شکنجه مقاومت میکردند و اهل مبارزه بوده و وارد این عرصه شده بودند، پذیرفته بودند که راه مبارزه با رژیم پهلوی مسیر سختی است، شکنجه، زندان و اعدام دارد و اینطور نبود که افرادی که به زندان آمده بودند از زندگی بریده باشند. میدانستند کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک چه جایی است و چه مسایلی در انتظار آنها است به همین دلیل با آمادگی میآمدند.
- باروتی: زندانیانی که زیر شکنجه مقاومت میکردند و اهل مبارزه بوده و وارد این عرصه شده بودند، پذیرفته بودند که راه مبارزه با رژیم پهلوی مسیر سختی است، شکنجه، زندان و اعدام دارد و اینطور نبود که افرادی که به زندان آمده بودند از زندگی بریده باشند. میدانستند کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک چه جایی است و چه مسایلی در انتظار آنها است به همین دلیل با آمادگی میآمدند.
- نوید شاهد قزوین: چه کسانی زیر شکنجه مقاوم بودند، به نظر شما افرادی هم بودند که به همه چیز اعتراف کنند؟
- باروتی: در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک زندانیانی که انگیزههای خدایی داشته و در حراست از انقلاب انگیزه جدی و بالایی داشتند، مقاومت بیشتری میکردند ولی اگر انگیزههای احساسی، خودنمایی و برای پوز دادن و امثال اینها بود آدمهایی نبودند در مقابل شکنجه تحمل کنند و زود شکسته میشدند و با یک سیلی همه مسایل را اعتراف میکردند و آنقدر به ساواک اطلاعات میدادند که به عنوان مثال شکنجهگر معروف به نام منوچهری میگفت وحید افراخته اینقدر به ما اطلاعات داد که اگر ما 20 سال فعالیت میکردیم اینقدر نمیتوانستیم اطلاعات جمع کنیم.
و بالعکس اشخاصی همانند شهید محمدعلی رجایی بودند که بیش از 53 بار شکنجه سنگین شدند ولی اعترافی نکردند این اشخاص کسانی بودند که ایمان قوی و محکمی داشتند.
حتی یک بار شهید رجایی آنقدر شکنجه شد که خون مالی و داغون شده بود، وقتی داخل سلول میرفت میخندید، هم سلولیاش میپرسد برای چه میخندید میگوید از مقاومتم خوشم آمد. واقعا امثال شهید رجایی ایمان محکم و انگیزه قوی به مبارزه علیه رژیم داشتند.
جالب است بگویم، بودند زندانیانی که غرق در خون و پایشان داغون میشد ولی روحیهشان عالیتر میشد و بازجو نیز برای بازجویی آنها قرص و مشروب میخورد، اعصابش خرد میشد، جیغ میزد، وحشت میکرد و اذیت میشد ولی نمیتوانست اعترافی بگیرد. این اشخاص قهرمانان کمنظیری بودند ولی به طور کلی باید بگویم بیشتر زندانیان سیاسی قبل از انقلاب زیر شکنجهها مقاومت میکردند.
- باروتی: در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک زندانیانی که انگیزههای خدایی داشته و در حراست از انقلاب انگیزه جدی و بالایی داشتند، مقاومت بیشتری میکردند ولی اگر انگیزههای احساسی، خودنمایی و برای پوز دادن و امثال اینها بود آدمهایی نبودند در مقابل شکنجه تحمل کنند و زود شکسته میشدند و با یک سیلی همه مسایل را اعتراف میکردند و آنقدر به ساواک اطلاعات میدادند که به عنوان مثال شکنجهگر معروف به نام منوچهری میگفت وحید افراخته اینقدر به ما اطلاعات داد که اگر ما 20 سال فعالیت میکردیم اینقدر نمیتوانستیم اطلاعات جمع کنیم.
و بالعکس اشخاصی همانند شهید محمدعلی رجایی بودند که بیش از 53 بار شکنجه سنگین شدند ولی اعترافی نکردند این اشخاص کسانی بودند که ایمان قوی و محکمی داشتند.
حتی یک بار شهید رجایی آنقدر شکنجه شد که خون مالی و داغون شده بود، وقتی داخل سلول میرفت میخندید، هم سلولیاش میپرسد برای چه میخندید میگوید از مقاومتم خوشم آمد. واقعا امثال شهید رجایی ایمان محکم و انگیزه قوی به مبارزه علیه رژیم داشتند.
جالب است بگویم، بودند زندانیانی که غرق در خون و پایشان داغون میشد ولی روحیهشان عالیتر میشد و بازجو نیز برای بازجویی آنها قرص و مشروب میخورد، اعصابش خرد میشد، جیغ میزد، وحشت میکرد و اذیت میشد ولی نمیتوانست اعترافی بگیرد. این اشخاص قهرمانان کمنظیری بودند ولی به طور کلی باید بگویم بیشتر زندانیان سیاسی قبل از انقلاب زیر شکنجهها مقاومت میکردند.
- نوید شاهد قزوین: امروز تصور یک شلاق آن هم از نوع ساواکی سخت است، به نظر شما زندانیان چگونه سختی شکنجه را تحمل میکردند؟
- باروتی: مطمئنا ضربات شلاق درد دارد ولی همان آتشی که برای حضرت ابراهیم(ع) سرد شد برای امثال مانند شهید رجایی نیز سرد و خنک و قابل تحمل میشود.
تحمل شکنجه خیلی سخت و طاقتفرساست ولی مقاومتی که زندانیان داشتند حتی موجب شادابی و نشاط آنها میشد، به عنوان نمونه در برخی مواقع زندانی بدنش به خونریزی میافتاد، تکه تکه میشد ولی مانند شهید رجایی از نظر روانی یک خوشحالی در وجودش بود و همین شکنجهگر و بازجو را عصبانی میکرد.
- باروتی: مطمئنا ضربات شلاق درد دارد ولی همان آتشی که برای حضرت ابراهیم(ع) سرد شد برای امثال مانند شهید رجایی نیز سرد و خنک و قابل تحمل میشود.
تحمل شکنجه خیلی سخت و طاقتفرساست ولی مقاومتی که زندانیان داشتند حتی موجب شادابی و نشاط آنها میشد، به عنوان نمونه در برخی مواقع زندانی بدنش به خونریزی میافتاد، تکه تکه میشد ولی مانند شهید رجایی از نظر روانی یک خوشحالی در وجودش بود و همین شکنجهگر و بازجو را عصبانی میکرد.
- نوید شاهد قزوین: از سلولهای کمیته مشترک برایمان بگویید، چه جور جایی بود آیا با سایر زندانیان ارتباط برقرار میکردید؟
- باروتی: سلولهای کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک طوری بود که نهایتا 2 یا 3 نفر در یک سلول جا میگرفتند، ساواک زندانیانی که پروندههای آنها مربوط به هم نبود داخل یک سلول میفرستاد تا یکدیگر را نشناسند و اطلاعات با یکدیگر رد و بدل نکنند.
از طرف دیگر هم زندانیان به یکدیگر اعتماد نمیکردند و نمیدانستند هم سلولاش جاسوس، پلیس و یا انقلابی است به همین دلیل با یکدیگر حرف نمیزدند.
ذهنها درگیر بود که در بازجویی چه گفتند، فردا چه بگویند، کی مجدداً به بازجویی میروند.
- باروتی: سلولهای کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک طوری بود که نهایتا 2 یا 3 نفر در یک سلول جا میگرفتند، ساواک زندانیانی که پروندههای آنها مربوط به هم نبود داخل یک سلول میفرستاد تا یکدیگر را نشناسند و اطلاعات با یکدیگر رد و بدل نکنند.
از طرف دیگر هم زندانیان به یکدیگر اعتماد نمیکردند و نمیدانستند هم سلولاش جاسوس، پلیس و یا انقلابی است به همین دلیل با یکدیگر حرف نمیزدند.
ذهنها درگیر بود که در بازجویی چه گفتند، فردا چه بگویند، کی مجدداً به بازجویی میروند.
- نوید شاهد قزوین: شما در سلول بیشتر به چه چیزی فکر میکردید؟
- باروتی: دغدغههای ذهنی زیادی داشتم و به مسایل بسیاری فکر میکردم از جمله به بازجویی و اینکه چه سوالاتی خواهند پرسید و چه باید بگویم، به افرادی که دستگیر شده بودند، کسانی که دستگیر نشده بودند و باید احتیاط میکردیم آنها را در بازجوییها لو ندهیم. آینده کشور و به داشتههایی که داشتیم مانند تحصیل در رشته پتروشیمی که قرار بود بهمن ماه به دانشگاه بروم که در دلم میگفتم پتروشیمی پرید.
- باروتی: دغدغههای ذهنی زیادی داشتم و به مسایل بسیاری فکر میکردم از جمله به بازجویی و اینکه چه سوالاتی خواهند پرسید و چه باید بگویم، به افرادی که دستگیر شده بودند، کسانی که دستگیر نشده بودند و باید احتیاط میکردیم آنها را در بازجوییها لو ندهیم. آینده کشور و به داشتههایی که داشتیم مانند تحصیل در رشته پتروشیمی که قرار بود بهمن ماه به دانشگاه بروم که در دلم میگفتم پتروشیمی پرید.
- نوید شاهد قزوین: از تحصیلتان در رشته پتروشیمی برایمان بگویید، این رشته چقدر برایتان با اهمیت بود؟
- باروتی: بنده بعد از 3 و 4 هزار نفری که در رشته پتروشیمی نفت آبادان مصاحبه شده بود به لطف خدا توانستم آبان ماه قبول شوم و بورسیه شرکت نفت را بگیرم و قرار شد که 15 بهمن 54 در دانشگاه نفت آبادان مشغول به تحصیل شوم. خیلی شغل نان و آب داری بود. از آبان تا بهمن ماه 4 ماه وقت بود تا کار معاینه و تحقیقات تمام شود.
از طرف دیگر امتحان برای استخدام پیمانی آموزش و پرورش داده بودم که قبول شدم و با قرعهکشی در الموت مشغول به کار معلمی شدم. حالا قرار است 15 بهمن در آبادان هم مشغول به تحصیل شوم در حالی که 4 بهمن ماه دستگیر شدم.
قبلا هم دانشجویان پتروشیمی را دیده بودم در هتل مجلل و شیک بوده و هر اتاق دو نفر بودند و همه امکانات لوکس وجود داشت و ماشین هم از درب هتل تا دانشگاه دانشجویان را میبرد و ماهی 3 هزار تومان هم پول جیبی به آنها میدادند.
در آن زمان پیکان 18 هزار تومان بود و یک دانشجوی پتروشیمی در طول سال میتوانست 2 تا پیکان بخرد آن موقع حقوق معلمی 700 تا 800 تومان بود من در چنین دانشگاه و رشتهای قبول شده بودم به همین دلیل در سلول همش میگفتم پتروشیمی پرید.
- باروتی: بنده بعد از 3 و 4 هزار نفری که در رشته پتروشیمی نفت آبادان مصاحبه شده بود به لطف خدا توانستم آبان ماه قبول شوم و بورسیه شرکت نفت را بگیرم و قرار شد که 15 بهمن 54 در دانشگاه نفت آبادان مشغول به تحصیل شوم. خیلی شغل نان و آب داری بود. از آبان تا بهمن ماه 4 ماه وقت بود تا کار معاینه و تحقیقات تمام شود.
از طرف دیگر امتحان برای استخدام پیمانی آموزش و پرورش داده بودم که قبول شدم و با قرعهکشی در الموت مشغول به کار معلمی شدم. حالا قرار است 15 بهمن در آبادان هم مشغول به تحصیل شوم در حالی که 4 بهمن ماه دستگیر شدم.
قبلا هم دانشجویان پتروشیمی را دیده بودم در هتل مجلل و شیک بوده و هر اتاق دو نفر بودند و همه امکانات لوکس وجود داشت و ماشین هم از درب هتل تا دانشگاه دانشجویان را میبرد و ماهی 3 هزار تومان هم پول جیبی به آنها میدادند.
در آن زمان پیکان 18 هزار تومان بود و یک دانشجوی پتروشیمی در طول سال میتوانست 2 تا پیکان بخرد آن موقع حقوق معلمی 700 تا 800 تومان بود من در چنین دانشگاه و رشتهای قبول شده بودم به همین دلیل در سلول همش میگفتم پتروشیمی پرید.
- نوید شاهد قزوین: بعد از اتمام شکنجه چه حکمی برایتان صادر شد و به کدام زندان انتقال یافتید؟
- باروتی: بنده محکوم به حبس ابد شدم و از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک به زندان قصر انتقالم دادند که نزدیک به سه سال طول کشید.
- باروتی: بنده محکوم به حبس ابد شدم و از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک به زندان قصر انتقالم دادند که نزدیک به سه سال طول کشید.
این گفتوگو ادامه دارد...
گفتوگو از زهرا محبی
گفتوگو از زهرا محبی
نظر شما