شهید ترور معلم « قدرتالله چگینی» از نگاه یاران
پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۸
در آستانه روز معلم، فرصتی فراهم شد تا دوستان و همراهان شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» از روش و منش جاودانه این شهید سعید بگویند... در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با این شهید بزرگوار آشنا شوید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید قدرتالله چگینی را تقریبا همه آنهایی که دستی توی انقلاب و مبارزات آن روزها داشتند میشناختند، معلم ساده، مبارز، معتقد و ایثارگری بود که آسایش و راحتی را نمیشناخت.
این شهید بزرگوار چه در ایام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن مورد وثوق مردم بود و با حضور مستمر و جدیاش در صحنههای مختلف انقلاب، راهنما و رهبری جریانات مختلف انقلاب را به عهده داشت.
اجتماع بزرگ فرهنگیان، اعم از معلمان و دانش آموزان، او را بخوبی میشناختند و با هدایتها و سخنان روشنگرش، راه را پیش روی این قشر عظیم و روشنفکر جامعه قرار میداد.
بحثهای روشنگر او در مراکز فرهنگی بویژه دانشگاهها و مدارس، باعث شناخت روزافزون مردم از منافقین و کجرویهای آنان شده بود، بطوری که تاب و توان حضور او و سخنان روشنگرش را نداشته و از آنجایی که توان مقابله فکری و گفتمانی را با او نداشتند در طلوع صبح دوازدهمین روز از شهریور ماه سال ۱۳۶۰ و به هنگام خروج از خانه، او را به رگبار کینه و عداوت خود بسته و به آرزوی دیرینهاش که همانا شهادت بود رساندند.
حال فرصتی فراهم شد تا دوستان و همراهان این شهید سعید از او بگویند و روش و منش جاودانهاش:
علی اصغر طاهری از همکاران شهید چگینی است که از دو سال قبل از انقلاب وی را میشناخت. او در خصوص این شهید بزرگوار میگوید: هر چه در مورد او فکر میکنم میبینم دریایی بود از حقیقت که تمام اسلام را در ظاهر و عملکرد ایشان میشد دید.
او زندگیش را تماماً وقف اسلام کرده بود. از نماز صبح تا پاسی از شب مشغول به کار بود. هر مطلبی را که از او میخواستیم نه نمیگفت، در مورد ایجاد ارتباط با تمام افراد جامعه مثل خودشان برخورد میکرد و با همه افراد در سنین مختلف به راحتی ارتباط برقرار میکرد.
با عمل خود به بدحجابان تذکر میداد
وقتی از او پرسیدم چرا نگذاشتید خود آن خانم کارش را انجام دهد گفت: دلم نمیخواست که او با این وضعیت در قسمتهای مختلف اداره برود.
شهید چگینی در واقع با عمل خود به صورت غیرمستقیم تذکر داد و آن خانم هم بعد از شهادت شهید چگینی وقتی به مراسم تشییع وی آمده بود حجابش را رعایت کرده بود و گفت فقط به خاطر احترام به شهید چادر سر میکنم. در واقع هر کس که حتی یکبار با او برخورد می کرد جذب او میشد.
یکی از فعالیتهای ایشان تشکیل جلسات سخنرانی بود که شخصیتهای مهمی چون شهید مطهری را نیز برای سخنرانی دعوت میکرد.
در تمام سخنرانیهایش سعی می کرد به طور شیوا و با بیانی شیرین، عمق مطالب قرآن را به افراد بفهماند. همیشه دائم الوضو بود و با اعمالش به ما می فهماند که چطور رفتار کنیم. حتی به هنگام خواب هم سعی میکرد وضو داشته باشد.
نسبت به آینده انقلاب بسیار امیدوار بود
در تمام انجمنها و گروههای فعال استان جزو کادر اصلی و یا از بنیانگذاران آن به حساب میآمد. در سپاه پاسداران و کمیته انقلاب نیز حضور داشت و جزو نیروهای فکری و ایدئولوژیک آن مجموعه به حساب میآمد.
نسبت به آینده انقلاب بسیار امیدوار بود، هیچگاه مردم را نسبت به امام و انقلاب دلسرد نمیکرد، معتقد بود که آینده درخشان است و این انقلاب وصل میشود به انقلاب حضرت مهدی (عج). نسبت به رهبری انقلاب خیلی متعصب و ملتزم واقعی به ولایت فقیه بود.
یادم میآید که شبی سخنرانی امام از تلویزیون پخش میشد، با وجود اینکه بسیار خسته بود ولی پاهایش را دراز نکرد، خیلی مؤدبانه نشست و به سخنان رهبر گوش داد.
اخلاق و عمل شهید چگینی الهی بود
رحیم خونبانی همکار دیگر شهید چگینی است که ویژگیهای شهید را در پنج بخش اینگونه عنوان میکند: اولین خصوصیت بارز ایشان اخلاق و عمل الهی ایشان بود، دیگر اخلاص وی که خیلی خالصانه عمل میکرد و تمام کارهایش برای خدا بود و با وجود اینکه چند باری توسط ساواک به زندان افتاده بود و شکنجههای زیادی را تحمل کرده بود اما هیچ وقت نمیخواست کسی این موضوع را بفهمد به طوری که پس از شهادت، هنگامی که پیکرش را غسل میدادند آثار شکنجهها مشاهده شد.
صبر و تحمل او نیز خصوصیت بارز دیگری بود که حتی در مقابل مخالفانش هم خیل صبورانه برخورد میکرد و با دلیل و منطق سعی میکرد مخالفانش را توجیه کند.
در مورد احترام به خانواده، مخصوصاً احترام به پدر و مادر برای همۀ ما الگو بود. ایشان با تمام شاگردانش ارتباط عاطفی قوی داشت و ارتباطش بسیار صمیمی و گرم بود. از لحاظ ظاهر نیز همیشه آراسته و مرتب بود، به ظاهرش بسیار اهمیت می داد و بوی عطرش همیشه به مشام میرسید.
یک روز به ایشان گفتم؟ چرا به دیدار امام نمیروید؟ گفت: به خودم اجازه نمیدهم که وقت امام را بگیرم. او با وجود ارادت زیادی که به امام داشت اما در این مورد خیلی تواضع و فروتنی داشت.
در ارتباط با فعالیتهای قبل از انقلاب ایشان هم دینی و هم سیاسی بود، خط مبارزاتش براساس آیات قرآن بود و التزام عملی به قرآن داشت. وی به هیچ گروه و یا دستهای تعلق نداشت، تنها از خط امام پیروی کرده و با تأسی از ولایتفقیه حرکت میکرد.
خودش را وقف مردم کرده بود
علی اکبر عبدالرزاقی از دوستان نزدیک و صمیمی شهید چگینی است که از سال ۵۵ با ایشان ارتباط نزدیک داشته و به تعبیری خود را شاگرد شهید چگینی میداند.
وی نیز در مورد شهید میگوید: شهید چگینی خودش را وقف مردم کرده و ایثار را به حد اعلای خود رسانده بود و همین اخلاقش باعث شده بود آنقدر وابسته به او باشم که خیلی زود دلتنگش شوم به طوری که یکبار بعد از عملیات حصر آبادان که در منطقه بودم، وقتی به قزوین برگشتم قبل از اینکه به دیدن خانوادهام بروم، به دیدن شهید چگینی رفتم.
شهید چگینی بعد از شهادتش مظلوم واقع شد
برادر شهید چگینی که دو سال از وی کوچکتر است در خصوص دوران کودکی شهید چگینی اینگونه میگوید: از آنجاییک ه خانواده ما یک خانواده مذهبی بود، شهید چگینی نیز از ابتدا یک تربیت مذهبی داشت، وی به نماز جماعت و حضور در مسجد محل خیلی اعتقاد داشت.
در دوران دبیرستان و راهنمایی نیز رسماً فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد، همچنین در زمینه تفسیر قرآن و قرائت نیز فعالیت میکرد، بیشتر به کارهای فرهنگی اعتقاد داشت و البته گاهی هم با انتقاد دیگران روبرو میشد ولی دست از کار فرهنگی برنمیداشت.
یادم است که دوران سوم ابتدایی به اتفاق مادرمان ۴۵ روز رفتیم به کربلا. ایشان به چه عشق و علاقه ای به زیارت امام حسین(ع) مشرف می شد و نمازش را ترک نمیکرد. وی در برابر پدر و مادر بسیار مؤدب بود و هیچگاه سبب آزردگی ایشان را فراهم نمیکرد.
سال ۴۵ که دیپلم را گرفت همزمان در دو رشته ی حقوق و ادبیات عرب دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی با مشورت با برخی از علماء به دلیل شرایط آن روز جامعه تصمیم گرفت در رشته ادبیات عرب ادامه تحصیل بدهد و چون تسلط خوبی هم بر قرآن و تفسیر و حدیث داشت این رشته را انتخاب کرد.
بیشترین فعالیت ایشان در زمان دانشجویی بود که در انجمنهای زیادی فعالیت میکرد. از جمله انجمن دوشیزگان حضرت زینب(س) که مدیریت انجمن با شهید چگینی بود. انجمن دانشجویان مسجد ستوده به نام بلال حبشی که سیاستگذاری این انجمن ها به عهده شهید چگینی بود که در آن زمان ۲۰ سال بیشتر نداشت. همچنین در مسجد ستوده کتابخانهای دایر کرده بودند و در آنجا فعالیتهای زیرزمینی زیادی انجام میدادند.
شهید چگینی شهر الیگودرز را زنده کرد
بعد از اینکه دوران خدمت افسری ایشان تمام شد و او حق انتخاب شهر قزوین را داشت وی را به شهر محروم الیگودرز تبعید کردند، شهری که به دور از فرهنگ و مرده بود، اما شهید چگینی فعالیت خود را شروع میکند و بعد از شهادت ایشان فرمانده سپاه الیگودرز به همراه عدهای از شاگردان شهید میگفتند که شهید چگینی در الیگودرز مبعوث شد و واقعاً این شهر را احیاء و زنده کرد.
در سال ۱۳۵۵ از الیگودرز به قزوین منتقل شد و فعالیتهای سیاسی اش را شروع کرده و مؤثرترین فرد در قزوین در سازماندهی راهپیمایی ها بود و تمام کسانی که اکنون خود را از فعالان سیاسی آن زمان می دانند از شاگردان این شهید بودند. او یکبار در دوران حکومت نظامی دستگیر شد که با فشار مردم نیز آزاد شد.
در رعایت حلال و حرام حساس بود
ایشان خیلی رعایت حلال و حرام را میکرد، یادم است که یکبار در سفری که در الیگودرز به یکی از شهرستانهای مجاور رفته بودیم به اتفاق خانواده رفتیم تا زیر سایه ی درختی استراحت کنیم، اما شهید چگینی خانواده را در آفتاب نگه داشت تا به سراغ صاحب باغ برویم و اجازه بگیریم و وقتی صاحب باغ را پیدا کردیم و رضایت او را جلب کردیم او نیز به پاس این حرکت زیبا موتور آب باغش را روشن و از ما نیز پذیرایی کرد.
و یا در تبلیغات کاندیداتوری مجلس نیز به همه سفارش کرده بود که پوسترها را بدون اجازه بر روی دیوار کسی نصب نکنند و ابتدا از صاحب خانه اجازه بگیرند. حتی پوسترها را با نوار چسب میچسباند تا دیوارها کثیف نشود.
یادم است که کسی بدون اجازه پوستری را نصب کرده بود عذرش را خواست. در برخورد و رفتارش بسیار خوشرو بود با اولین دیدار با یک نفر او را جذب خود میکرد. تبسم هیچ وقت از چهرهاش محو نمیشد.
به حال فقرا رسیدگی میکرد
رسیدگی به حال ضعفا و فقرا را به طور پنهانی انجام میداد که بعد از شهادتش تازه ما متوجه شدیم که چند خانواده را تحت سرپرستی خود داشته است.
ایشان مخالفین زیادی داشت که اندیشههایش برای آنها خطرناک بود. یک روز خیلی گریه میکرد چون کسانی گفته بودند ایشان ضد ولایتفقیه است، او بسیار ناراحت شده بود و میگفت از خدا میخواهم مرگم برساند تا این گروه مجبور نباشند به خاطر غیبت کردن من به گناه آلوده شوند. در واقع ایشان نسبت به مخالفانش هم برخورد خصمانهای نداشت.
بعد از شهادتش مظلوم واقع شد
در مورد کاندید شدنش برای مجلس شورای اسلامی، خود ایشان موافق نبود ولی در دور اول به اصرار دوستان و انجمن اسلامی معلمان کاندید شد و خودش خیلی اصرار داشت که در تبلیغاتش از شکنجهها و زندان رفتنش چیزی گفته نشود.
حتی شهید رجایی ایشان را به عنوان وزیر یکی از وزارتخانهها در نظر داشتند که مجالی نماند و به فاصله ۴ روز از شهادت شهید رجایی ایشان نیز به شهادت رسید البته به گمان من زیاد به پست و مقام علاقهای نداشت و میگفت شغل من معلمی است.
در آخر باید بگویم شهید چگینی بعد از شهادتش مظلوم واقع شد و چهره و سیره ایشان آنطور که باید شناسانده نشده است.
حسن شکیبزاده – آزاده رحمانی
نظر شما