خودتان را بسازید و خودسازی کنید
سهشنبه, ۱۷ تير ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۵۰
نوید شاهد - شهید "ابوالفضل سقریساز" در وصیتنامهاش مینویسد: «از نظر اعتقادی خودتان را بسازید، خودسازی کنید، روزه بگیرید، رهبر را تنها نگذارید و همیشه برای رهبرتان دعا کنید ...»
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید ابوالفضل سقریساز، هشتم بهمن ۱۳۴۴ در شهر تهران به دنیا آمد، پدرش صادق، کارگر بود و مادرش قمر نام داشت و تا دوم راهنمایی درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، هفدهم تیر ۱۳۶۴ در عینخوش دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.
متن وصیتنامه شهید ابوالفضل سقریساز:
دنیا محل گذر است. دنیا برای پیغمبر(ص) و علی(ع) نماند، ما که چیزی نیستیم و من نیز با ایمان به نیابت امام خمینی - رهبری که بر حق و شایسته است و زمینهساز ظهور حضرت مهدی(عج) میباشد و اسلام واقعی را به ما شناساند و تلاشها نمود تا تمامی مستضعفین را به سعادت برساند و بر اثر الطاف خداوند که نمیتوانم سپاس نعمتهایش را بجا آوردم، قدم در این راه گذاشتم؛ به امید آنکه به لطف و کَرم خداوند متعال بتوانم خدمت کوچکی به اسلام و انقلاب اسلامی ایران بنمایم.
زیرا چگونه میتوان ادعای مسلمان بودن و پیرو امام خمینی بودن نمود و در جبهههای که امام فرمودند «اسلام در مقابل کفر قرار گرفته است»، حضور نیافته و انقلاب اسلامی را یاری ننمایم؟ دوست ندارم بار دیگر از جبهه برگردم.
خدا از همه کس و همه چیز بالاتر است
خدا را از همه کس و همه چیز بالاتر میدانم و شهادت را به زندگی ناچیز دنیا ترجیح میدهم. از خداوند میخواهم لیاقت بزرگ شهادت را به من عنایت بفرماید. من نمیدانم و نمیفهمم که شهادت چقدر بزرگ است؛ زیرا زیبایی ملاقات با خدا از درک ما عاجز است. اما این را میدانم که به سویی میروم که در آنجا بهشتی، حسن پور، حاج همت، شالباف، فصیحیرامندی، زمانی، نیکجو و دیگران در آن جا جمع هستند.
خدایا! تو را به حجت و به نایبش خمینی کبیر قَسَمَت میدهم از سر گناهان من حقیر و عاجز، بگذر. هم اکنون که این وصیتنامه را می نویسم، زمانی است که خمپاره و گلولههای توپ دشمن بر سر مردم مظلوم و بیگناه بانه، سردشت، آبادان و خرمشهر می بارد و با شهید کردن تعدادی از مردم و رزمندگان غیور ما، آن جا را خونین می کند.
حالا برویم به اصل موضوع، که من به عنوان یک پاسدار از این مملکت اسلامی میخواهم تا چند سطری درد دل کنم. مرا شاید خیلیها بشناسند و کاملاً با من آشنایی داشته باشند؛ ولی به اندازهای که خدا و خودم، خودم را میشناسم، کس دیگری نمیشناسد.
من در زندگی ای که کردم یعنی همان ۱۹ سال سنی که دارم، شاید مرتکب خیلی از اشتباهات و کارهای غلط شده باشم، به این خیال واهی که فعلاً دنیا هست؛ اما به آخر کار فکر نکرده بودم تا اینکه سرم به سنگ خورد و فهمیدم دنیا همین طور نمیماند بلکه همه چیز از بین میرود و اعمال خودم از بین نمیرود و همه چیز وجود دارد.
با نفس خودتان بجنگید
و حال، چرا تو برادر، تو دوست و تو رفیق! به خودت فکر نمیکنی؟ یک لحظه شده به خودت فکر کنی؟ چرا نماز نمیخوانی؟ چرا گناه میکنی؟ چرا دروغ میگویی؟ چرا چابلوسی میکنی؟ من میخواهم به تمام کسانی که اگر شد، نماز میخوانند و اگر نشد، نمیخوانند و همیشه کارشان بر نماز مُقدم است، بگویم: بالاخره یک روز باید جواب بدهید و آن وقت است که عذابتان سنگینتر خواهد بود.
پس چرا زودتر توبه نمیکنید، دست از این کارها بر نمیدارید و خودتان را رها نمی کنید؟ به خدا خیلیها توبه کردند، دُرست شدند و هیچ مشکلی هم ندارد. فهم و اراده خودتان را قوی کنید و با نفس خودتان بجنگید.
گناه کردن دو بُعد خفیف و قوی دارد؛ زمانی که این بچهها و این دوستان و بعضی از مردم در مقابل گناه قرار میگیرند، اول نمیپذیرند؛ ولی بعد که میپذیرند، گناه در همه آنها نفوذ میکند و به آنها اجازه و قدرت فکر کردن و برگشتن از راه خلاف و اشتباه را نمیدهد؛ پس نگذارید در منجلاب گناه قرار بگیرید و غرق گناه شوید؛ بلکه همیشه به نفستان غلبه داشته باشید و نگذارید او بر شما غلبه یابد و سعی کنید عمل خلاف انجام ندهید.
و اما توبه کردن هم مشکل نیست. هر لحظه اراده کنی از عمل خلاف یا گناهی که انجام دادهای و نمیخواهی ادامه دهی و واقعاً توبه کنی، خداوند قبول میکند و ثمره و پاداش آن را در آخرت میگیری.
خودتان را بسازید و خودسازی کنید
حال دوستان و برادرها! یک مقدار روی خودتان فکر کنید و ببینید از کجا نقصی دارید؟ از نظر اعتقادی خودتان را بسازید؛ خودسازی کنید؛ روزه بگیرید؛ امام را تنها نگذارید و همیشه امام را دعا کنید و از امام خمینی -که عصاره پیامبران و ائمه و ثمره خون شهدای بسیار است- اطاعت کنید.هنگامی که به اندیشه های متعالی امام خمینی و آثار انقلاب اسلامی میاندیشم، می گویم: ای کاش هزاران جان داشتم و در راه اسلام می دادم.
خدایا! ما که لیاقت کُشته شدن در راهت را نداریم ولی دوست دارم با شهدای عزیزمان محشور شوم؛ شهدایی مانندِ حسنپور، شالباف، فصیحیرامندی، نیکجو، زمانی و شهدایی که جنازههایشان هنوز دست خانوادههایشان نرسیده است و حالا چند جملهای با خانوادهام؛ با درود بر پدر و مادرانی که اجازه دادند تا فرزندانشان در این جهاد بزرگ شرکت کنند.
و با سلام به خانواده شهدا؛ درود من بر تو ای مادر! که بر احساسات مادرانهات غلبه کردی و اجازه جبهه رفتن را به من دادی؛ اما من در پیش مادرانی که هنوز جنازه بچههایشان به آن ها نرسیده است، خجل و سرافکنده هستم.
حجابتان و نمازتان را حفظ کنید
سلام و درود گرم من به تو ای پدر! که در جبههها هم یار و هم دوش من بودی و نه تنها جلوگیری نمیکردی، بلکه خودت هم در صف مقدم پیشتاز بودی و اما تو ای برادر! انشاءالله بعد از مرگ من، راه توبه را پیش میگیری و با جبهه رفتنت مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان شرق و غرب میکوبی.
و اما شما خواهرانم! بعد از مرگم رسالت زینبوار بودن به دوش شماست؛ امیدوارم که این رسالت را به خوبی انجام دهید و حجابتان و نمازتان را حفظ کنید چون حجاب برون تو نشانگر حجاب درون توست.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما