این نان خشک روزی بر شجاعت تو شهادت خواهد داد!
يکشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۳
نوید شاهد - «ناگهان شهید مصطفی چمران دیدم که با وضعیت سادهای آمد و گفت برادر جان خسته نباشی چه میخوری؟ گفتم مدتی است غذا نیامده و مشغول خوردن این نان خشک هستم ...» ادامه این خاطره از رزمنده "قدرتالله فدایی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، قدرتالله فدایی از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس روایت میکند: در کنار پاسگاه تیپ و در کنار چادر فرماندهی نشسته بودم که تکه نان خشکی را به سختی میشکستم و میخوردم.
ناگهان شهید مصطفی چمران دیدم که با وضعیت سادهای آمد و گفت برادر جان خسته نباشی چه میخوری؟ گفتم مدتی است غذا نیامده و مشغول خوردن این نان خشک هستم.
ایشان گفت کمی از آن را به من بده. گفتم خیلی خشک است و شکسته نمیشود. نان را گرفت و دستی بر سرم کشید و با چه مزهای نان خشک چند روز مانده را خورد و گفت: این نان روزی بر پایداری، شجاعت و مردانگی تو شهادت خواهد داد.
منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

نظر شما