خاطرات/ چند قدم بیسر حرکت کرد!
سهشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۱
نوید شاهد - «سه روز قبل از شهادت، حجتالله جبهه بود که به او اطلاع دادند صاحب فرزند شده است. وقتی خبر را شنید حال دیگری داشت، عملیات هم شروع شده بود و دوست نداشت که در کنار بچهها نباشد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "حجتالله صنعتکار آهنگریفرد" است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد، ششم اسفند ۱۳۳۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عزتالله و مادرش ثریاخانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرماندهگروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
سید یوسف رزازهاشمی از خاطرات هشت سال دفاع مقدس روایت میکند: سه روز قبل از شهادت، حجتالله جبهه بود که به او اطلاع دادند صاحب فرزند شده است.
وقتی خبر را شنید حال دیگری داشت، عملیات هم شروع شده بود و دوست نداشت که در کنار بچهها نباشد، اما با اسرار فرماندهاش، تصمیم گرفت برود و سری به پسرش بزند.
یک روزه رفت و پسرش را دیده بود و وقتی برگشت ۲ کیلو شیرینی خریده بود تا بین ۸۰۰ نفر پخش کند! شیرینی را که پخش کرد آماده شد تا برای پاتکی که در راه بود حرکت کند.
قبل از رفتنش میگفت: این عملیات یک چیز دیگری است و نمیشود به این راحتیها از خیرش گذشت و انگار از همه چیز اطلاع داشت. دیدم که دارد به سمت دشمن میرود و سخت با آنها درگیر است.
در همین حین گلوله توپی از سوی دشمن شلیک شد که مستقیم به سر حجت خورد، سر حجت به هوا پاشید و خون بود که از رگهای گلویش فوران میکرد، پیکر بی سر حجت همینطور چند قدم جلو رفت و در مقابل چشمان بهت زده ما به زمین افتاد.
منبع: کتاب ماندگاران
نظر شما