روایت خواندنی از رزمندهای که به اشتباه به نام شهید دیگری تشییع میشد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده اسماعیل خلج از خاطراتش در هشت سال دفاع مقدس میگوید: در تابستان ۶۶ به همراه دوست رزمندهام برای کاری به مرخصی ساعتی رفتیم. بعد از اتمام مرخصی هوا در حال تاریک شدن بود که ما به پادگان همان موقعیت شهید حسنپور در عباسآباد برگشتیم.
با رسیدن ما یکی از دوستان را بهت زده در مقابل خود دیدم که با حال پریشان و عین حال خوشحال مرا در آغوش کشید. بعد از جویا شدن از حالش فهمیدم اشتباها خبر شهادت مرا اول به پادگان و بعد هم به خانوادهام اعلام کردهاند.
برای اطلاع از سلامتی خودم به قزوین برگشتم در حالی که همه برای مراسم تشییع شهید که به جای من در تابوت خفته بود حاضر میشدند، عزیزی که در آن تابوت بود از شدت جراحت از ناحیه سر و دست قابل تشخیص نبود و همه بستگان به نام من شناخته بودند.
ولی مادرم وقتی شهید را دیده بود متوجه شد که این پسر خودش نیست و موضوع را به ماموران و بستگان اعلام کرد و آنان نیز فکر کرده بودند مادرم از شدت ناراحتی دچار توهم شده است.
از قضا مسئول واحد ما در آن لحظه برای کاری به مقر شهدا آمده بود وقتی فهمید نام و نشان من جز شهدا هست و خانوادهام نیز هستند برای عرض تسلیت به کنار شهید و کنار خانوادهام آمده بود و وقتی پیکر شهید را دید و با مخالفت مادرم متوجه شد که پیکر شهید دیگری است و با اعلام این خبر به مقامات در حال پیگیری بودند تا اینکه من به آنها ملحق شدم.
در حالی که پلاکارد تسلیت و اعلامیه خودم در دستم بود. همه با دیدن من شاد شدند و بعد از آغوش کشیدن مادرم و دیگر عزیزان و رفع اشتباه پیش آمده، جمیعا آماده تشییع پیکر شهید سلیمانی، عزیزی که جای من در تابوت آرمیده بود، شدیم.
منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)