شهیدی که در تشییع برادرش شرکت نکرد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سرهنگ شهید محمدمحسن پرویز، دهم بهمن ماه سال ۱۳۲۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمدباقر، در کارخانه کار میکرد و مادرش رقیه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند، سرگرد ارتش بود، سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار یازدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۲ با سمت فرمانده گردان در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به صورت شهید شد و مزار او در گلزار شهدای همان شهر قرار دارد و برادرش مسعود نیز به شهادت رسیده است.
شهیدی که در تشییع برادرش شرکت نکرد و در جبهه ماند!
رقیه مختار مادر شهید مسعود پرویز روایت میکند: هر وقت محمدمحسن و مسعود از جبهه میآمدند هیچگاه گلهای نداشتند محمدمحسن بیشتر در جبهه بود وقتی هم که میآمد فکر، ذکر و عشقاش جبهه بود و همیشه نگران این بود که مبادا در رختخواب از دنیا برود.
وقتی که مسعود شهید شده بود محمدمحسن در جبهه بود و در مراسم برادرش شرکت نکرد و از جبهه تماس گرفت و جویای احوالم شد و گفت: «مادر جان در چه حالی هستی؟ گفتم: با شهادت مسعودم چشم دشمنان را کور و دل دوستان را خوشحال کردم.»
پسرم گفت: «احسن مادرم که چنین روحیهای داری. مادر جان به من میگویند برای تشییع برادر شهیدم به قزوین بروم، ولی من میگویم اینجا بمانم و راه برادرم را ادامه بدهم بهتر است». به همین دلیل در جبهه ماند و نیامد تا اینکه در سالگرد برادرش شرکت کرد.
تعبیر خوابی که بوی شهادت میداد
من قبل از اینکه محمدمحسن شهید شود خواب دیدم این دو برادر یعنی محمدمحسن و مسعود در یک سالن بزرگ و زیبایی همدیگر را در آغوش گرفتهاند من رفتم و مسعودم را بوسیدم گفتم دلم برایت خیلی تنگ شده بود از او خواستم تا خانه بزرگی را درست کنند تا من هم بروم و در کنارشان زندگی کنم، خندید.
فکر نمیکردم که تعبیر خواب این است که مسعود از شهادت برادرش استقبال میکند وقتی محمدمحسن به مرخصی آمد خوابم را برایش تعریف کردم بعد از اینکه به جبهه رفت، بعد از ۱۱ روز، محمدمحسن هم شهید شد و به برادرش پیوست.