ببرید تهران درازش کنید!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، حجتالاسلاموالمسلمین حسین آقاعلیخانی به دلیل فعالیتهای انقلابی و روشنگر در سوم دی ماه ۱۳۵۴ به همراه جمعی از انقلابیون در قزوین بازداشت شد و نزدیک به سه سال از عمر خویش را در زندان رژیم طاغوت سپری کرد.
وی در خاطراتش میگوید: مرا دستگیر و به اتاق رئیس اطلاعات بردند. دیدم کتابها و مدارکی که از منازل افراد آوردهاند در داخل اتاق ریختهاند. منوچهری جلاد به عنوان سرتیم بازجویی مقدماتی میکرد.
از من پرسید نوار معروف فلسفی را تو ضبط و تکثیر کردهای گفتم: نه. صندلی را بلند کرد به روی من کوبید. گفت ببرید تهران درازش کنید. مرا مانند یک شخصیت عالی مقام به تنهایی عقب یک اتومبیل پژو سوار کردند. یک نفر در کنار من نشست و راهی تهران شدیم.
در همه مسیر قزوین تا تهران یک سوال از من کرد که میدانی مجاهدین تغییر ایدئولوژی دادهاند. گفتم: نه. داخل تهران شدیم، دیدم که به طرف کمیته مشترک میرویم. نرسیده به کمیته دوباره همان فرد بغل دستی گفت: عبایت را به سرت بکش.
شب شده بود، چشم بسته وارد کمیته مشترک شدم. لباسها را تحویل دادم و لباس زندان پوشیدم. یک راست مرا به اتاق بازجویی بردند. همان فردی که کنار من بود، معلوم شد که بازجوست و بازجویی را شروع کرد.
از او سئوالات پیدرپی و از من جوابهای منفی و اظهار بیاطلاعی درباره همان شب. نخست چند بار آویزان کرد که بسیار کشنده بود. در هر نوبت که از حال میرفتم، میگفتم باز کن حرف میزنم، دوباره همان انکار قبلی و مجدداً آویزان شدن.
این آقا همراه تیم چون شب قبل تا صبح مشغول دستگیری افراد در قزوین بودند و دچار کمخوابی شدید شده بودند، توان ادامه بازجویی نداشت به همین دلیل مرا به سلولی در بند 5 فرستاد و از فردا بازجوی دیگری در همان اتاق که جزء تیم منوچهری بود، بازجوی من شد. او از افسران شهربانی و مامور به ساواک بود با نام مستعار اسدی و هر یک جلادتر از دیگری.
منبع: کتاب خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حسین آقاعلیخانی