خاطرات فرزند شهید برجی/ رفتنی که برگشت نداشت!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید محمدعلی برجی، سوم فروردین ۱۳۳۲ در روستای ناصرآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش یوسف (فوت۱۳۴۸) کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت، تا اول راهنمایی درس خواند، سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، سوم دی ۱۳۶۵ با سمت معاون فرمانده گروهان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد و مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.
رفتنی که برگشت نداشت!
امیر برجی پسر شهید محمدعلی برجی روایت میکند: مثل هر پسربچهای، بزرگترین خواسته و آرزوی روزهای کودکیام، داشتن یک دوچرخه بود. چندین بار هم خواستهام را به پدر گفته بودم و او هر بار قول داده بود، به محض اینکه پولی به دستش بیاید، برای من دوچرخه بخرد.
چند روز قبل از آخرین اعزام پدر، دوباره به او گفتم: آقا پس دوچرخه من چی شد؟ دستم را گرفت و گفت: امروز با هم میرویم و دوچرخه میخریم. از خوشحالی سر از پا نمیشناختم. سریع آماده شدم، دستم را به دست پدر دادم و با هم راهی شدیم.
به چند مغازه دوچرخهفروشی سر زدیم، اما قیمت دوچرخه نو بالا بود و پدرم توان خرید نداشت. چند جایی هم پیشنهاد دادند که دوچرخه دست دوم بخریم، اما پدر دلش نمیخواست که دوچرخه دست دوم بخرد.
آن روز هر جا که توانستیم سر زدیم، اما دوچرخه نو با قیمت مناسب و در حد توان مالیمان پیدا نکردیم. تا اینکه به مغازه یکی از آشناهای پدر رسیدیم. پدر از او خواست که دوچرخهای نو با قیمت مناسب برایمان پیدا کند و او هم قول داد که در اسرع وقت چنین دوچرخهای را برایم بیاورد.
وقتی به خانه برگشتیم من هنوز کمی ناراحت بودم از اینکه نتوانستیم دوچرخه بخریم. اما پدر با مهربانی دلداریام میداد و میگفت: پسرم یک وقت غصه نخوری تا من از جبهه برگردم حتما دوچرخه شما هم آماده شده است با هم میرویم و آن را میخریم. در تمام روزهایی که پدر رفته بود من لحظهشماری میکردم برای برگشتن او و برای خرید دوچرخه. اما چه میدانستم که این رفتن، برگشتی ندارد.
منبع: کتاب بدرقه باران