«من تازه ازدواج کرده بودم و دستم هم از نظر مالی واقعا خالی بود، یک روز یک بنده خدایی در خانه ما را زد و گفت: آسیدعلی آقا احتیاج به دو هزار تومان پول دارم، من هم بلافاصله گفتم: برایت تهیه می‌کنم و فردا بیا بگیر ...» ادامه این خاطره را در آستانه سالروز شهادت «سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

نیازمند دو هزار تومانی!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابی‌فرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.

وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. نقش عمده‌ای در اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سید آزادگان مشهور بود.

سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد از آنجایی که جانباز ۷۰ درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علی‌بن موسی الرضا (ع) به همراه پدرش آیت‌اللَّه سیدعباس ابوترابی‌فرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شده است.

نیازمند دو هزار تومانی!

اکبر رحیمی پیرامون سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد روایت می‌کند: حاج‌آقا تعریف می‌کرد من تازه ازدواج کرده بودم و دستم هم از نظر مالی واقعا خالی بود، یک روز یک بنده خدایی در خانه ما را زد و گفت: آسیدعلی آقا من مشکل مهمی برایم پیش آمده و احتیاج به دو هزار تومان پول دارم، من هم نمی‌دانم چطور شد که بلافاصله گفتم: برایت تهیه می‌کنم و فردا بیا بگیر.

این را که گفتم: او با خوشحالی رفت و من هم برگشتم داخل منزل، اما در همین حال یک لحظه به فکر فرو رفته و گفتم: من که پولی ندارم، حالا فردا جواب ایشان را چه بدهم؟

صبح فردای آن روز که برای نماز بیدار شدم، رفتم حرم حضرت معصومه (س) که نماز را آنجا بخوانم، هنوز نماز را شروع نکرده بودم که یک نفر آمد و ۲ هزار تومان به من داد و گفت: آسیدعلی این دو هزار تومان که نیاز داشتی.

من پول را گرفتم و گذاشتم توی جیبم، یک لحظه برگشتم که از او تشکر کنم و بپرسم که این پول برای چیست؟ دیدم آن آقا نیست و همه حرم را گشتم و او را پیدا نکردم. نماز را خواندم و عازم منزل شدم، در منزل که رسیدم دیدم آن آقا آمده و منتظر گرفتن دو هزار تومان است.

منبع: کتاب آقاجون (خاطرات اکبر رحیمی پیرامون سیره سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده