توزیع آب و پانسمان زخمهای اسرا!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، اسدالله رحمنی روایت میکند: مسئولیت من بهعنوان درجهدار و واحد دژبانی این بود که به همراه سرگروهبان استوار میرزایی افراد اسیر را از افراد جنگهای نامنظم تحویل بگیرم و آنها را پساز بازجویی مجدد بدنی و گرفتن هرگونه وسایل تیز آتشدان اشیاء قیمتی اعم از ساعت و دستبند انگشتر و نیز باز کردن فانسقههای سبزرنگ آنها که در میان سربازان ایرانی طالب بسیار داشت! افراد را شمارش میکردیم و از آن نام واحد، درجه و محل اسارت او میپرسیدیم و من تند آنها را مینوشتم.
در همین حین فرمانده دژبان لشکر قزوین که بسیار خشن و جدی بود آمد از اینکه رکن دو لشکر در تفریح و سامانه ایجاد کرده و کارها به کندی پیش میرود با دادوفریاد دستور داد که همه اسرا را رو به دیوار بنشانیم و حتما چشم همه آنها را ببندیم.
البته در آن لحظه کسی دلش برای اسرای جنگی نمیسوخت، اما رفتار با آنها آمیخته با خشونت بود که شاید وقتی آدم به یاد جوانانی که به دست این افراد شهید، زخمی و نقص عضو میشدند میافتاد دیگر این رفتارها چندان به چشم نمیآمد.
ساعت یازده صبح بود که فرمانده لشکر قزوین به سایت آمد و بدون فوت وقت چند سوال کرد آمار اسرا را خواست و بلافاصله رفت. پس از نیم ساعت معاون فرمانده لشکر آمد و دستور داد که چشم اسرا را باز کنند و برای آنها صحبت کرد و مترجم برای آنها ترجمه نمود. از طرف دایره سیاسی ایدئولوژی جزوههایی به زبان عربی در بین اسرای جنگی پخش کردند.
بعضی از اسرا از ما که در میان آنها رفتوآمد میکردیم درخواست آب داشتند. من از فرماندهی واحد خودمان اجازه گرفتم که بین آنها آب توزیع کنیم و بعضیها را هم که زخمهایی سطحی داشتند توسط بهیار واحد پانسمان کنیم و رکن دوم لشکر نیز در حال بازجویی از افراد بود تا آن لحظه حدود دو نفر افسر دوازده نفر درجهدار و بقیه سرباز بودند که به تعداد هفته و سه نفر رسیده بودند.
منبع: کتاب خاکریز جلد سوم (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)