«گاهی از دست‌شان ناراحت شده و می‌گفتم چرا حواستان را جمع نمی‌کنید در چنین مواقعی محمدعلی با شوخی و خنده به دادشان می‌رسید و می‌گفت عیب ندارد درعوض هر وقت عروس شدن از جهیزیه‌شان کم می‌کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی برجی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

هر وقت عروس شدن از جهیزیه‌شان کم می‌کنیم!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید محمدعلی برجی، سوم فروردین ۱۳۳۲ در روستای ناصرآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش یوسف (فوت۱۳۴۸) کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت، تا اول راهنمایی درس خواند، سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، سوم دی ۱۳۶۵ با سمت معاون فرمانده گروهان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد و مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.

مریم رحیمی همسر شهید محمدعلی برجی روایت می‌کند: اوایل دهه شصت هنوز روستای ناصرآباد آب لوله‌کشی نداشت و اهالی مجبور بودند برای آشامیدن، پخت‌وپز و شست‌وشو از آب چشمه استفاده کنند. معمولاً روزی یک یا دو بار تمام ظروف یا لباس‌ها را داخل تشت مسی بزرگی گذاشته و تشت را روی سرمان گرفته و به چشمه می‌رفتیم.

بین جوان‌تر‌ها مرسوم بود که تشت پر از لباس یا ظرف را روی سرشان می‌گرفتند بعد دست‌هایشان را از لبه‌های تشت برداشته و سعی می‌کردند تعادل آن را روی سرشان حفظ کنند. حتی گاهی پیش می‌آمد که درهمان حال مسابقه سرعت هم می‌گذاشتند تا ببیند چه کسی می‌تواند زودتر از همه و بدون اینکه تنش بیفتد به مقصد برسد.

اشرف و رباب هم کم سن و سال بودند و هم کم‌تجربه. اما گاهی وسوسه شده و در این مسابقه شرکت می‌کردند. زیاد کردن سرعت همانا و ریختن ظروف از داخل تشت و شکستن استکان‌ها همانا.
آن وقت بود که از خجالت سرشان را پایین انداخته و با شرمندگی از من عذرخواهی می‌کردند.

گاهی از دست‌شان ناراحت شده و می‌گفتم چرا حواستان را جمع نمی‌کنید لطفاً دفعه بعد بیشتر مراقب باشید در چنین مواقعی محمدعلی با شوخی و خنده به دادشان می‌رسید و می‌گفت عیب ندارد در عوض هر وقت عروس شدن از جهیزیه‌شان کم می‌کنیم.

منبع: کتاب بدرقه باران

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده