« یک روز از آموزش‌وپرورش ناحیه دو تماس گرفتند و پیشنهاد دبیر پرورشی در یکی از مدارس رو به من دادند. از بیکاری خسته شده بودم و روحیه‌ام از جریان شهادت آقای چگینی به‌ شدت افسرده بود. مردد بودم که قبول کنم یا نه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

از شهادت چگینی افسرده بودم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید قدرت‌الله چگینی، سی‌ام دی ماه سال ۱۳۲۶ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش غلامرضا و مادرش معصومه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان عربی درس خواند، معاون اداره آموزش و پرورش بود، سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. این شهید بزرگوار دوازدهم شهریور ماه سال ۱۳۶۰ در قزوین مورد سوءقصد گروه‌های ضدانقلاب قرار گرفت، بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

از شهادت چگینی افسرده بودم!

یکی از دوستان شهید قدرت‌الله چگینی روایت می‌کند: در نبود شهید چگینی دیگر دلم نمی‌خواست کار کنم؛ چون بدون دلگرمی و صحبت‌های او اداره کردن امور آموزش‌وپرورش و تحمل سختی‌ها، کاری مشکل بود.

یک روز از آموزش‌وپرورش ناحیه دو تماس گرفتند و پیشنهاد دبیر پرورشی در یکی از مدارس رو به من دادند. از بیکاری خسته شده بودم و روحیه‌ام از جریان شهادت آقای چگینی به‌ شدت افسرده بود.

مردد بودم که قبول کنم یا نه. چند شب بعد، خواب شهید چگینی را دیدم. در عالم رؤیا داشتیم با هم در مورد امور آموزش‌وپرورش صحبت می‌کردیم؛ او می‌پرسید و من جواب می‌دادم بعد بدون اینکه من حرفی در مورد پیشنهاد کاری‌ام بزنم گفت این کاری که به شما پیشنهاد شده را قبول کنید و مشغول بشوید.

صبح به اداره آموزش‌وپرورش رفتم و آمادگی خود برای کار را اعلام کردم بعد از آن شب بیشتر یقین پیدا کردم که شهیدان زنده‌اند و دوستان خود را یاری می‌کنند.

منبع: کتاب خیابان تبریز (گذری بر زندگی و زمانه معلم شهید قدرت‌الله چگینی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده