«شهید بلندیان پرسید؟ می‌گم نظر شما راجع به مهریه چیه؟ چند یکصد تا سکه مد نظرتونه؟ از لحنت و کلمه چند صد تا خنده‌ام گرفته بود...، اما خودمو جمع‌وجور کردم گفتم. از نظر من مهم تفاهم، توافق و همفکری دونفر است نه مهریه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محسن بلندیان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

روایتی از تعیین مهریه در خواستگاری همسر شهید بلندیان!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «محسن بلندیان»، یکم شهریور سال ۱۳۳۸، در شهر قم به دنیا آمد، پدرش حسن و مادرش عذرا نام داشت و صاحب یک پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار سیزدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۴۵، در خاک عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

همسر شهید محسن بلندیان روایت می‌کند: در مراسم خواستگاری، شهید بلندیان پرسید؟ با همان لبخند شیرین انگار به‌شوخی گفت. می‌گم نظر شما راجع به مهریه چیه؟ چند یکصد تا سکه مد نظرتونه؟ از لحنت و کلمه چند صد تا خنده‌ام گرفته بود...، اما خودمو جمع‌وجور کردم گفتم. از نظر من مهم تفاهم، توافق و همفکری دونفر است نه مهریه، البته بزرگ‌تر‌ها تصمیم‌گیرنده اصلی هستند این‌بار با همون لبخند زیبا، سری تکان دادی و گفتی: شما و خانواده محترمتون هرچقدر مهریه مد نظرتون باشه. من در خدمتم سلامت باشید.

من دیگه سوالی ندارم اگر امری ندارید مرخص شم از خدمتتون. من فقط یه حرف کوتاه دارم. بفرمایید خدا و پیغمبر و حلال و حرام تو زندگی، برای من از هر چیزی اهمیتش بیشتره. شکر خدا تو این مدت از رفتار شما هم متوجه شدم که با من هم عقیده هستید...

منتها، آخر این راهی که من توش هستم شهادته... امسال نه، سال بعد، یا ۲ سال بعد، نهایت ۳ سال بعد... و این یعنی سختی زیاد برای شما، که صبر زیادی هم می‌طلبه... امیدوارم که این شرایط سخت رو قبول بفرمایید... زنده باشید... ان‌شاءالله عمر طولانی و باعزت باشه.

نمی‌خوام از خودم تعریف کنم، اما منم وقتی وارد سپاه شدم با همین دیدگاه و ان‌شاالله با امید رسیدن به مقام شهادت وارد کار شدم. حرف‌های شما همون باور‌های منه. خب خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

منبع: کتاب سی وپنج (شهید محسن بلندیان به روایت همسر)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده