«من خیلی دلم برای شهادتش تنگ می‌شود چرا که مصداق دوست خوب و مانند برادر برای من بود که از خبر شهادتش واقعا متاثر شدیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خیلی دلم برایش تنگ می‌شود!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی»، دهم فروردین سال ۱۳۲۹، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک چشم به جهان گشود، پدرش علی، کشاورز بود و مادرش فاطمه‌سلطان نام داشت، تا پایان دوره کاردانی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند، پاسدار بود، ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. این شهید بزرگوار بیست‌وهشتم تیر ماه سال ۱۳۸۴، در دیواندره هنگام پاکسازی مناطق جنگی بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به کمر و پا، شهید شد، مزار مطهرش در زادگاهش واقع است و برادرش حسن نیز به شهادت رسیده است.

خیلی دلم برایش تنگ می‌شود!

سردار سرتیپ پاسدار عبدالله عراقی همرزم شهید مصیب‌مرادی روایت می‌کند: همواره اشتیاق به شهادت داشت و مصداق آقای شریفی «مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالࣱ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلࣰا» آن‌ها که با خدا عهد و پیمان بسته‌اند یک گروهی به پیمان خود وفا کردند گروهی هم در انتظار هستند. شهید مصیب جزء آن منتظرین بود که هر بار بعد از پایان دفاع مقدس ایشان را می‌دیدم. حسرت روز‌های حماسه و شهادت همرزمانمان را می‌خورد که در نهایت به آرزوی دیرینه‌اش رسید و از میدان مین به کاروان شهدا پیوست.

من خیلی دلم برای شهادتش تنگ می‌شود چرا که مصداق دوست خوب و مانند برادر برای من بود که از خبر شهادتش واقعا متاثر شدیم. امیدواریم که خداوند با حضرت سیدالشهدا(ع) و همه همسنگران شهیدش محشور بفرماید و امیدواریم دست ما را هم بگیرند و عاقبت بخیر شویم.

منبع: کتاب آقا مصیّب(۴ فصل از زندگی سردار شهید مصیب کشمرزی‌مرادی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده