راضی به شهادتش بودم!
یدالله رشوندی پدر شهید «خانعلی رشوندی» در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد استان قزوین از خودش میگوید: کشاورز بودم، یک برادر داشتم، پدرم و مادرم در دوران کودکی فوت کردند و چهرههایشان را به یاد ندارم، یتیم و تنها بزرگ شدم، سختیهای زیادی را تحمل کردم، اما توانستم روی پای خودم بایستم و بعد از آشنایی با همسرم که هم محله و هم سن خودم بود، ازدواج کرده و زندگی ساده خود را آغاز کردیم.
وی اضافه میکند: شغلم کشاورزی و دامداری بود و از این طریق امرارمعاش میکردم تا اینکه فرزند شهیدم خانعلی، پانزدهم آذر ماه سال ۱۳۳۳، در روستای بادمجین از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، البته خانواده و اطرافیان ایشان را محمد هم صدا میکردند.
پسرم عاشق و مطیع امام خمینی(ره) بود
پدر شهید رشوندی ادامه میدهد: خانعلی در کار کشاورزی و دامداری کمک حالم بود، قرآن زیاد قرائت میکرد، اهل نماز، روزه و در رعایت احکام الهی مصمم بود. ایشان درسخوان و زرنگ بود، برای ادامه تحصیل از من اجازه گرفت به تهران برود و من هم دادم، اما با آغاز انقلاب اسلامی در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد. پسرم از آنجایی که عاشق و مطیع امام خمینی(ره) بود و از فرامین ایشان اطاعت میکرد لذا حضور همیشگی در تظاهرات داشت.
این پدر شهید میگوید: پسرم از تهران برایم نامه میفرستاد و مینوشت، پدر جان ناراحت نباش از جانب من خیالت راحت باشد من در تهران هستم و ادامه تحصیل میدهم، فرزندم بود دوستش داشتم با خواندن نامههایش اشک بر چشمانم حلقه زده و جاری میشد. خانعلی تا پایان دوره راهنمایی موفق شد درس بخواند.
راضی به شهادتش بودم!
رشوندی با اشاره به نحوه شنیدن خبر شهادت فرزندش بیان میکند: چند نفر آقا درب منزل آمدند، وقتی خبر شهادت پسرم را دادند، از هوش رفتم. بعد اینکه حالم بهبود یافت اشک از چشمانم سرازیر شد، اما از آنجایی که برای دوام و استقرار انقلاب اسلامی شهید شده بود، راضی به شهادتش بودم، چون میدانستم که در راه خدا و امام حسین (ع) رفته و عاقبتبه خیر شده است.
وی ادامه میدهد: پسرم بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۵۷، در تهران هنگام شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد و مزار مطهرش در بهشتزهرای شهر تهران واقع است.