برگی از خاطرات سید آزادگان؛
«وقتی به ایشان گفتند «کان عندی فلوس من حردان»، نزد من مقداری پول از روستای حردان است. آن پیرمرد دست‌ها را به سوی آسمان بالا برد و شروع کرد به گریه کردن و شکرگزاری از خداوند. مادر ایشان که حدود صد و ده سال سن داشت، خود را روی زمین به جلو کشاند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

بازگشت پول به پیرمرد عربی که نیازش بود

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد»، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابی‌فرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت. وی در جنگ ایران و عراق کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد.
همچنین ایشان نقش عمده‌ای در اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سید آزادگان مشهور بود. سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد از آنجایی که جانباز ۷۰ درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علی‌بن موسی الرضا(ع) به همراه پدرش آیت‌اللَّه سیدعباس ابوترابی‌فرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شده است.

بازگشت پول در دوران جنگ به پیرمرد عربی که نیازش بود

سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» روایت می‌کند: سحرگاهی که با اعضای گروه وارد روستای حردان شدیم و دشمن ذلیلانه عقب‌نشینی کرد روی پشت‌بام یکی از خانه‌ها با صدای بلند به صورت دسته‌جمعی اذان گفتیم، نماز جماعت را اقامه کردیم و شکر پیروزی را به جا آوردیم.

صبح شروع به گشت در روستا کردیم تا به تغییر و تحولاتی که عراقی‌ها انجام داده‌اند پی ببریم. در بازرسی از منازل اشیای قیمتی و فرش‌ها را جمع کرده در کناری می‌گذاشتیم تا خراب نشوند. در حین جستجو مبلغ نود هزار تومان در منزل شخصی به نام حاج سلمان حردانی پیدا کردیم آن پول را ضبط کرده، به عقب آوردیم و به اتفاق شهید دکتر چمران آن را صورت جلسه کردیم. بعد از طریق مدارک موجود شروع به جستجو کردم تا محل سکونت خانواده حاج سلمان را پیدا کنم.
بعد از تلاش مستمر موفق شدم خانواده ایشان را بیابم. به‌همراه چند نفر از برادران به منزل ایشان در یکی از روستا‌های اهواز رفتیم و متوجه شدیم آن خانواده عرب زبان هستند و حتی حاج سلمان که پیرمردی کهنسال بود نمی‌توانست به‌راحتی فارسی صحبت کند.

وقتی به ایشان گفتند «کان عندی فلوس من حردان»، نزد من مقداری پول از روستای حردان است. آن پیرمرد دست‌ها را به سوی آسمان بالا برد و شروع کرد به گریه کردن و شکرگزاری از خداوند. مادر ایشان که حدود صد و ده سال سن داشت، خود را روی زمین به جلو کشاند و به صورت تضرع‌آمیز و ملتمسانه از ما خواست که به داخل منزل برویم و شام نزد آن‌ها باشیم.

پیرمرد حردانی که نود سال سن داشت، برایمان تعریف کرد که ما با شنیدن خبر پیشروی عراق، تمام گوسفندانمان را به شهر آوردیم و آن‌ها را فروختیم و بدین صورت این نود هزار تومان، دارایی ما بود. حالا فکر می‌کنیم فرشته‌های خداوند آن را برای ما آورده‌اند.

منبع: کتاب خستگی‌ناپذیر (شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده