«گفتند میخواهیم شما را به زیارت حضرت امامخمینی(ره) ببریم. شالباف اظهار کرد که ما این روزها را لحظهشماری میکردیم، این زمان یک فرصت طلایی است و چشمان ما امشب خواب ندارد ما خانه نمیرویم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
«عراقیها متوجه حضور نیروهای ایرانی شدند و با تیربار و آرپیجی روی نیزارها آتش میریختند. در آن لحظه شالباف با شجاعت تمام روی عرشه قایق ایستاده بود و با حال معنوی خاصی که داشت، این شعر معروف را میخواند کجاییدای شهیدان خدایی - بلا جویان دشت کربلایی ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۶۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۲
«یکی از اخلاق خوب قرآنی مهدی شالباف ، صبر و استقامت او بود. اگر دنیایی مشکلات را روی دوشش میریختند، ایشان با صبر و حوصله همه را انجام میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
« مهدی شالباف خیلی شیفته حضرت امام خمینی(ره) بود. مواقعی که رادیو سخنرانی حضرت امام را پخش میکرد، وی کارهای متفرقه را رها کرده و در گوشهای مینشست و با دقت تمام به سخنرانی آقا گوش میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
«از وی پرسیدم مهدی چه میکنی؟ گفت میدانی ترکش یعنی چه؟ پرسیدم یعنی چی؟ منتظر بودم بگوید یعنی تراشه آهنی که به قسمتی از جسم و بدن فرو رفته است. ایشان با کمال خونسردی و شوخطبعی گفت این باند کشی را که خیس نمایی و بکشی روی زخم میشود ترکش یا همان کش تر! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۸۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
«بعد از رسیدن به خط و درگیری با دشمن، صدای مهدی شالباف را از بیسیم میشنیدیم که میگفت زود باش قلیپور به طرف ما بیا و عراقیها را پاکسازی کن. امان نده، آنها قایقهای بچهها را سوراخ سوراخ کردهاند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۴۰۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
«شهید شالباف گفت: برادر مهدی! مگر ما یک جان بیشتر داریم؟ آن هم فدای حسین (ع) …» این آخرین کلامی بود که از زبان مهدی شالباف و قبل از شهادتش شنیدم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۲۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۷
«شهید «شالباف» دور از چشم رزمندگان میرفت و لابهلای کانکسها، زباله را مانند بقیه نفرات عادی گردان جمع میکرد و به سطل زباله میریخت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۲۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۸
«رزمندههای ما از سه محور به نیروهای عراقی حمله کردند. گردان شهید دلاک و ما نیروهای گردان قدس و در مقابل ما تانکهای پیشرفته تی ۷۲ دشمن، عملیات جسورانه رمضان را انجام دادیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۰۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
«در انرژی اتمی بودیم، شبها مهدی شالباف برای استراحت دیر میآمد و لحظهای هم که دیر میآمد به بچههای گردان سر میزد و پتوهای آنان را به رویشان میانداخت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۸۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۳
«شالباف گفت ترابی بلند شو بریم جلو ببینیم چه خبر است؟ من ناخودآگاه گفتم بگذار استراحت کنم، خستهام! ایشان چیزی نگفت خندید و تنهایی رفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۷
«یکی از خصوصیات شالباف این بود که به فعالیتهای مذهبی و نماز جماعت اهمیت میداد و به بچهها میگفت هنگامی که بیش از ۲ نفر در سنگر هستیم نماز جماعت بخوانیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۳۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰
«برای آموزش نظامی به عنوان بسیجی به اردوگاه آموزشی رفته بودم که با یکی از انسانهای الهی ( مهدی شالباف ) آشنا شدم. وی یک بسیجی بود و برای اعزام به جبهه آموزش میدید بیآلایش بود، غذایش غذای مانده دیگران و استراحتگاهش روی خاکها بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۳۹۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۲
«شالباف به پدر شهیدی گفت پسر شما شهید شده اگه ممکنه در این حمله نباشید. اینجا بمانید و از وسایل بچهها محافظت کنید. پدر شهید به وی گفت پسرم راه خودش را رفته، من هم باید راه شهیدم را ادامه دهم و نباید جا بمانم. شالباف بعد از تمام شدن صحبتهای پدر شهید، دستوپای او را بوسید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۹۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۳
«ورد زبانش این کلمه بود من از روی پدر و مادر شهدا خجالت میکشم چرا که بچهشان شهید شده و من راست راست جلوی آنها راه میروم و میگفت خواستهام این است که گلوله توپ بخورد و مرا پوت کنند تا هیچ آثاری از من باقی نماند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۸۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵
در قسمتی از کتاب «از میمک تا مجنون» که روایت ناگفتههایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است، میخوانید: «او گفت خانه ما اینقدر شلوغه که اگر یک سال هم کسی نباشه معلوم نمیشه! او میگفت: من بعد از اینکه مجروح شدم و چند وقتی در بیمارستان بستری بودم، برادرانم به بابا مجروحیت من را نگفته بودند که من در جبهه مجروح شدهام!».
کد خبر: ۵۳۸۳۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱
با توجه به اینکه او دستش مجروح بود و در سرما هم بسیار اذیت میشد، ولی زیارت مزار شهدا را ترک نمیکرد. بارها شاهد بودم که وی مظلومانه از کنار دیوار به طرف مزار شهدا رفته و شدیداً اشک میریخت! نمیدانم چه آرزویی داشت؟ ولی مطمئن هستم با صداقتی که در وجودش بود به آرزویش رسید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۵۲۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۷
«روزی که شالباف مسئولیت گرفت و آن همه نان خشک را دید، مدتی نان برای جبهه نیاورد. نان خشکهای قابل استفاده را آب میزد و برای برادران میفرستاد تا همه نانها را به خورد بچهها داد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مهدی شالباف » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۶۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
«بابا وقتی من را دید، تازه فهمید که مجروح شدم! بعد از احوالپرسی کردن گفت: پسرم مجروح شدی! و بعد به شوخی گفت: من دیدم چند روزی سر سفره نیستی! پس جبهه رفته بودی؟ ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید " مهدی شالباف " است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۳۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۷
نوید شاهد - کتاب "از میمک تا مجنون"، ناگفتههایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است که نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با یکصد و ۶۷ صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۱۸۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۶