نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / محمدحسن خالصی / متن / زندگی‌نامه / زندگی نامه


آخرین فرزند خانواده
نساء و کریم در بیست و سوم دی ماه ۱۳۴۲ محمدحسن، آخرین فرزندشان را در آغوش گرفتند و بار دیگر لبخند بر چهره‌شان نشست. پدر با کشاورزی، هزینه زندگی پنج برادر و شش خواهر او را تامین می‌کرد. 
شهید محمدحسن خالصی پنجم ابتدایی را در مدرسه محرم سمنان گذراند و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی پیوندی رفت. دبیرستان را در مدرسه هفتم تیر در رشته اقتصاد به پایان رساند.
او مبارزه خود علیه رژیم را در سال ۵۵ شروع کرد. برای اولین بار، در آذر ماه سال شصت، از طرف بسیج، به عنوان آرپی‌جی‌زن به جبهه اعزام شد. مدتی بعد به عنوان نیروی رسمی در سپاه سمنان مشغول به کار شد. در بیش از چهار بار اعزام، به عنوان تیربارچی، آرپی‌جی‌زن و معاون دسته در جبهه حضور داشت.
آرزویش دیدار امام زمان بود
محمود نیک‌روش خواهرزاده محمدحسن می‌گوید: «صحبت او که به میان آمد، چند نفری از نمازهای شبش در جبهه گفتند. من هم گفتم: «مادرش برام تعریف کرد که بیشتر اوقات محمدحسن موقع نماز گریه می‌کنه و می‌گه می‌شه من ِگناهکار هم چهره امام زمان (عج) رو ببینم.»
محمدحسن در مناجاتش می‌نویسد: «مهدی‌جان! از وقتی که تو را شناختم، یک عمر صدایت زدم، اما لیاقت دیدارت را نیافتم. ناامید نیستم. به این امید گام در راه می‌گذارم که در آخرین لحظه مرگ، جمال دل آرایت را ببینم. چه خوش است که یک لحظه، انسان معشوق خود را ببیند.»
در هفدهم مرداد ماه ۱۳۶۲ در منطقه مهران، در پاتک عملیات والفجر سه میان حلقه محاصره دشمن قرار گرفت و با اصابت ترکش به سر شهید شد. جنازه‌اش چند روزی در آن منطقه ماند. برادرش محمدرضا، که مدتی بعد از او شهید شد، جنازه‌اش را به عقب آورد. پیکر مطهرش در گلزار شهدای امامزاده یحیای سمنان دفن شد.