چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۲۹
ايثار به معناي نثار است، منتهي بدو شرط: 1ـ دوست داشتن آن چيز. 2ـ داشتن نيّت قربة الي الله. هرچند تاريخ ايثار از زمان حضرت آدم (ع) شروع گرديد و تا آخرين منجي موعود (ع) ادامه خواهد يافت و ما هر سال با مُحرّم، تاسوعا و عاشورا با ايثار و شهادت پيوند مي خوريم، امّا به طور ملموس و عيني با جهاد و شهادت به وسيلة شهيدان كوچه خيابان هاي شهرهايمان در زمان انقلاب و جنگ آشنا شده ايم. هدف اين مقاله آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شناسايي خطرات و موانعي است كه جامعه و جوانان را تهديد مي نمايد. هدف مقاله، ارائة راهكار نيست؛ هرچند به طور ضمني و به مقتضاي ضرورت اشاراتي نيز به راهكارها شده است. آفاتي كه در آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت مي توان آن ها را به عنوان تهديد قلمداد نمود، عبارتند از: 1.تحريف 2.حسِّ اسطوره سازي و قهرمان پروري 3.رتبه بندي و رده بندي ايثارگران و شهدا 4.عدم آشنايي با روش هاي مدرن و جذّاب تبليغي 5.محصور كردن شهدا و ايثارگران در دايرة تنگ و حقير احزاب و گروه ها 6.تكرارهاي بيهوده و برخورد قشري، شعاري و كليشه اي با مقولة ايثار و شهادت 7.بزرگ نمايي و مانور تبليغاتي غير واقعي دربارة مزايا و تسهيلات ايثارگران 8.احساس گناه و حقارت به وسيلة برخي عزيزان شاهد و ايثارگر 9.عدم توجّه به شرايط خاصِّ روحي و رواني شاهدان و ايثارگران 10.ماندن درگذشته و عدم پاسخ گويي به حال و آينده

چكيده
ايثار به معناي نثار است، منتهي بدو شرط: 1ـ دوست داشتن آن چيز. 2ـ داشتن نيّت قربة الي الله. هرچند تاريخ ايثار از زمان حضرت آدم (ع) شروع گرديد و تا آخرين منجي موعود (ع) ادامه خواهد يافت و ما هر سال با مُحرّم، تاسوعا و عاشورا با ايثار و شهادت پيوند مي خوريم، امّا به طور ملموس و عيني با جهاد و شهادت به وسيلة شهيدان كوچه خيابان هاي شهرهايمان در زمان انقلاب و جنگ آشنا شده ايم. هدف اين مقاله آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شناسايي خطرات و موانعي است كه جامعه و جوانان را تهديد مي نمايد. هدف مقاله، ارائة راهكار نيست؛ هرچند به طور ضمني و به مقتضاي ضرورت اشاراتي نيز به راهكارها شده است. آفاتي كه در آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت مي توان آن ها را به عنوان تهديد قلمداد نمود، عبارتند از:
1.تحريف
2.حسِّ اسطوره سازي و قهرمان پروري
3.رتبه بندي و رده بندي ايثارگران و شهدا
4.عدم آشنايي با روش هاي مدرن و جذّاب تبليغي
5.محصور كردن شهدا و ايثارگران در دايرة تنگ و حقير احزاب و گروه ها
6.تكرارهاي بيهوده و برخورد قشري، شعاري و كليشه اي با مقولة ايثار و شهادت
7.بزرگ نمايي و مانور تبليغاتي غير واقعي دربارة مزايا و تسهيلات ايثارگران
8.احساس گناه و حقارت به وسيلة برخي عزيزان شاهد و ايثارگر
9.عدم توجّه به شرايط خاصِّ روحي و رواني شاهدان و ايثارگران
10.ماندن درگذشته و عدم پاسخ گويي به حال و آينده
تعريف واژه ها:
ايثار: اين كلمه در فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوري به معناي بذل، گذشت كردن از حق خود براي ديگران، نفع ديگري يا ديگران را بر خود ترجيح دادن آمده است. در لغت نامة دهخدا، اين كلمه به معناي غرض ديگران را بر خود مقدّم داشتن، برگزيدن و منفعت غير را بر خود مقدّم داشتن و اين، كمال درجة سخاوت است، به كار رفته است.
جهاد: از ريشة جهد به معني تلاش و كوشش است و در اصطلاح، تلاش و كوششي را گويند كه در راه خدا باشد. در لغت نامة دهخدا دربارة جهاد آمده: قصد كه به سوي دشمن كنند، به حرب، كارزار با دشمنان در راه خدا، جنگيدن در راه حق، خواندن به سوي حق، جنگ ديني، غزو مسلمانان با كافران.
مُنجد الطّلاب نيز جهاد را مبارزه في سبيل الله معني كرده است.
شهيد: حاضر، شاهد، گواه، كشته شده در راه خدا، كشته در راه خدا، ترجمان البلاغه، دهار
مهذب الاسماء، كشته شده بي قصاص و ديت(دهخدا، 1376: 12896).
شهادت: گواهي دادن، كشته شدن در راه خدا، الموت في سبيل الله، عميد
شهادت: مأخوذ از شهادة تازي، گواهي دادن (غياث اللّغات) – كشته شدن براي حق بي خطا (غياث اللّغات) كشته شدن در راه خداي تعالي، شهيد گرديدن – شهادت يافتن (مص مركب) كشته شدن در راه حق، شهيد گشتن در راه حقيقت، اگر كشته شدم رواست در طاعت خداوند خويش شهادت يابم. (تاريخ بيهقي چاپ اديب ص 530) 17)ـ شهادت: آگاهي يافتن بر چيزي، (لغت نامة دهخدا، ص 12864) 18)
وصيّت: پند، اندرز، سفارش، دستوري كه كسي پيش از مردن به وصي خود بدهد كه بعد از مرگ او اجرا كند. وصايا جمع، (عميد ص1073) 19)
8 سال دفاع مقدّس: اصطلاحاً به 8 سال جنگ تحميلي عراق عليه ايران در فاصلة سال هاي 59 تا 67 از (31 شهريور 59 برابر با 22 سپتامبر 1980 تا 27 تير67) گفته مي شود.
مقدّمه
زندگي، زيباست؛ اما شهادت از آن، زيباتراست. سلامت تن، زيباست؛ امّا پرندة عشق، تن را قفسي مي بيند كه در باغ نهاده باشند. راز خون را جز شهدا درنمي يابند. گردش خون در رگ هاي زندگي، شيرين است؛ امّا ريختن آن در راه محبوب، شيرين تر است و نگو شيرين تر، بگو بسيار شيرين تر است راز خون در آنجاست كه همة حيات به خون وابسته است.
هر شهيد، كربلايي دارد و كربلا را تو مپندار كه شهري است ميان شهرها و نامي است ميان نام ها، نه! كربلا، حرم حق است و هيچ كس را جز ياران امام حسين (ع) راهي به سوي حقيقت نيست. براي ما كربلا بيش از آن كه يك شهر باشد، يك افق است، يك منظر معنوي است كه آن را به تعداد شهدايمان فتح كرده ايم.
تعريف: ايثار؛ يعني، نثار. نثار هر چيز اعمِّ از مادّي و معنوي به دو شرط:
1ـ در عين نياز در تعريف واژة ايثار در قرآن كريم آمده است: «و يوثرون علي انفسهم و لوكانوا بهم خصاصه» حشر/9 ايثار مي كنند بر نفسهايشان ولو به آن نياز داشته باشند.
2ـ شرط دوم، نيّت عمل است. انگيزة عمل فقط و فقط بايد عشق و محب‍ّت به خداوند باشد و هيچ انگيزة غير خدايي در آن نباشد. در سورة مبارك دهر، آية 9ـ8 آمده است: «و يطعمون الطعام علي حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزائا و لا شكورا» به نيازمندان طعام مي دهند صرفاً به خاطر خدا و رضاي او و بدون توقّع و درخواست هيچ پاداش يا چشم داشتي از كسي. لذا به نظر مي رسد روح انسان بايد از قدرت و عظمت بالايي برخوردار باشد تا بتواند در عين احتياج به چيزي و داشتن عشق و محب‍ّت نسبت به آن، آن را به ديگري ببخشد و هر چقدر اين نياز، بيشتر و آن عشق، بزرگ تر باشد، ايثار متعالي تر مي شود، تا آنجا كه خداوند شرط رسيدن به نيكويي را انفاقِ دوست داشتني ها بيان مي كند «لن تنالوا البر حتّي تنفقوا ممّا تحبّون» آل عمران/92. هرگز به نيكي واقعي نمي رسيد مگر اين كه آنچه را كه دوست داريد، ببخشيد. گاهي ايثارگر ممكن است قمقمة آبش را در عين تشنگي و يا تكّه نانش را هنگام گرسنگي ببخشد. اندازه يا قيمت بخشيده شده نمي تواند ارزش آن ايثار را معيّن كند؛ زيرا «انّما الاعمال بالنّيات» ارزش عمل به نيّت آن است.
هابيل، پروارترين گوسفندش را به قربانگاه مي فرستد. خليل، عزيزترين و يگانه ترين ثمرة حياتش (اسماعيلش را)، پيامبر خاتم (ص) در آن شب روشن افروز در آن ليله المبيت، علي (ع) را كه به منزله نفس و جان اوست، در بستر مي خواباند تا ماية فخر و مباهات خداوند بر ملائكه الله گردد و در جريان مباهله، جان و نفسش را علي (ع)، پارة جگرش را (فاطمه «س») و سيّد جوانان اهل بهشت (حسنين «ع») را نثار مي كند.
عجيب است كه تاريخ ايثار از زمان حضرت آدم (ع) شروع و تا آن آخرين منجي موعود (عج) ادامه خواهد يافت. هرچند ما از كودكي واژه هاي روشن ايثار و شهادت را با امام شهيدان و شاهدان و لباس هاي سياه و بيرق هاي عزاداران حسيني و مُحرّم و تاسوعا و عاشورا معنا كرده ايم، به علّت هاله اي از قدس و عظمت و معصوميّت كه چهرة مبارك امام حسين (ع) و شهداي كربلا را فراگرفته است (كه آن ها را گاهي براي ما غيرقابل دسترس مي كند.)، به طور ملموس و عيني شهيدان نزديك و آشناي كوچه و خيابآن هاي شهرهاي سرزمينمان در زمان انقلاب و هشت سال دفاع مقدّس اين واژه ها را براي ما بازآفريني كرده اند.
در اين مقال، هرچند فرصت كوتاه و مجال تنگ و زمان دير باشد، برآنم تا با آسيب شناسي فرهنگ شهادت و ايثار، بتوانيم در حدِّ ممكن با خطرات و موانعي كه حيات و زندگي ما و نسل هاي انقلاب را تهديد مي كند، آشنا شويم؛ زيرا امروز برنامه ريزي استراتژيك (راهبردي) از مهم ترين كارهايي است كه در جهت تداوم و عينيّت بخشيدن به فرهنگ ايثار و شهادت مي توان انجام داد تا باعث تضمين بقا و بيمه شدن و رشد و تعالي آن گردد و يكي از مهم ترين اصول برنامه ريزي استراتژيك نيز شناخت نقاط ضعف و تهديداتي است كه با پوشش دادن آن ها مي توان تهديد را به فرصت و نقطه ضعف را به نقطه قوت تبديل نمود. پس هدف اصلي اين مقاله آگاهي رساني دربارة آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت مي باشد تا با تبيين موانع موجود و پرداختن به تعدادي از آن تهديدها (به مقتضاي حوصله) كاري هرچند كوچك در جهت حفظ ارزش ها و اداي دين نسبت به آن ناموران گمنام انجام دهيم.
1ـ تحريف: يكي از مهم ترين آفات همة فرهنگ ها و مكتب ها، تحريف است. تحريف از مادّة حرف به معناي منحرف كردن و كج كردن يك چيز از مسير و مَجراي اصلي آن بوده، بر دو نوع است:
الف ـ لفظي (قالبي) يا پيكري ب ـ معنوي و روحي
همان طور كه از نظر نوع، تحريف بر دو قسم است از نظر عامل محرف نيز بر دو قسم است: الف ـ از طرف دوستان به علّت جهالت آن ها. ب ـ از طرف دشمنان به علّت عداوت و زيركي آن ها
از تحريفات لفظي عاشورا مي توان به قضيّة شير و فضّه يا حضور ليلي در كربلا اشاره كرد. يكي از تحريفات معنوي آن به اين صورت است كه اين حادثه را به عنوان يك حادثة استثنايي و ناشي از دستور محرمانه و خصوصي معرّفي كردند كه امام حسين (ع) فداي گناهان امّت شد و قيام او را كفّارة عمل بد ديگران قلمداد كردند تا گنه كاران از عذاب بيمه شوند (شبيه فلسفه اي كه مسيحيان در خصوص مصلوب شدن حضرت عيسي (ع) به آن اعتقاد دارند.)
در عصر حاضر مي توان به طور خلاصه به تحريف هاي خاصّي اشاره كرد. قيام و انقلاب مردم را به علّت تلاش آنان براي رفاه و نان دانستن و يا بالعكس آن را به علّت شدّت رفاه! اكثر مردم، قلمداد كردن و نقش محوري و اصولي اسلام انقلابي و رهبري مرجعيّت معظّم و امام راحل را تحت الشّعاع مسائل ديگر قرار دادن و يا در جنگ تحميلي تلاش براي جنگ طلب و جنگ افروز نشان دادن ايران (چيزي كه حتّي بالاخره سازمان ملل نيز به آغازگر جنگ بودن رژيم عراق اذعان نمود.) و يا خدشه دار كردن انگيزه هاي پاك و مقدّس رزمندگان اسلام و يا ايجاد ابهام در چرايي ادامة جنگ بعد از فتح خرمشهر و...
بي مناسبت نيست در اينجا گوشه اي از وصيّت نامة شهيد جواد پار (يكي از شهداي اردبيل) آورده شود:
«به خدا قسم! راهي كه انتخاب كرده ام به جز راه الله نيست و از روي حرص به بهشت و يا ترس از جهنم نيست؛ بلكه فقط خاطر خدا و اسلام است و براي اين كه شايد توانسته باشم رضاي حق تعالي را به جاي آورم. خوش به حال آنان كه زندگيشان براي خداست و مرگشان در راه خدا! خوش به حال آنان كه جز خدا راهي ندارند و جز فكر خدا ياري ندارند. از مرگ، فراري نيست. خدايي زندگي كنيد و شما، اي برادران! اسلحة افتادة مرا برداريد و راه شهيدان را ادامه دهيد.»
و بدانيد كه آن ها به خاطر الله و عشق به او قدم در اين راه گذاشته اند و شهيد شده اند. تقوا پيشه كنيد و بيشتر به معنويّت فكر كنيد. سنگرم را پر كنيد و سعي كنيد هر عملي كه انجام مي دهيد، مخلص و خالص براي خدا باشد.»
راهكار براي مقابله با تحريفات:
در حادثة خونين عاشورا، اسارت اهل بيت عصمت و طهارت، عامل بزرگي بود تا عاشورا تحريف نشود و حقيقت وقايع عاشورا به مردم گفته گردد و حقيقت قلب نشود.
در حال حاضر نيز ما، گنجينة عظيمي در دست داريم كه متأسّفانه از آن به شدّت غافليم و آن حضور تعداد كثيري از رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانواده هاي معظّم شهداست كه راويان به لاواسطه و صديق ايثار و شهادت هستند. به راستي چه كسي بهتر از خود حاضرين در جبهه هاي حق عليه باطل مي تواند از چرايي، چگونگي و انگيزة حضور خود صحبت نمايد؟ چه كسي بهتر از همسران، پدران و مادران و خانوادة معظّم شهدا مي تواند دربارة خصوصيّات، رفتارها و عمل كردِ آن عزيزان سخن بگويد؟ چه كسي بهتر از جانبازان شيميايي (آن كبوتران خونين بالي كه از معراج عشق برگشته اند.) مي تواند از صحنه هاي عظيم و معجزات بزرگ جهاد و شهادت سخن بگويد؟! و ما چقدر در اين ميان غافليم كه هرچند روز يكي از آنان به ديار عاشقان ره مي سپارد و از دردها و رنج ها و مصائب تلخ روزگار هجران خلاص مي شود! به راستي چند سال ديگر پدران و مادران شهدا را در ميان خواهيم داشت؟ آن پيرمردان و پيرزنان فرتوتي كه داغ فرزند، قدشان را خميده كرده است و هزاران خاطرة ناگفته از جگرگوشه هاي خود دارند. به نظر مي رسد ارتباط مستقيم و تعامل مناسب با اين تعداد نسبتاً كثير از ايثارگران و خانواده هاي معظّم آن ها مي تواند از اين تحريفات جلوگيري كند.
2ـ حسِّ اسطوره سازي و قهرمان سازي خيالي
يكي از احساساتي كه در انسان هست، عشق است و دوست داشتن شديد فرد يا جمع بدون آلايش و بي نظر نفع پرستي. انسان به عشقي مطلق، پاك و مقدّس نياز دارد؛ امّا وقتي كه مي بيند همة عشق ها، آلودگي، هوس و خودخواهي دارند، نياز او برآورده نمي شود. مي بيند آن طور كه مي خواهد نيست، پس چه بايد بكند؟ ربُّ النوع عشق مي سازد؛ يك احساس، يك فكر، شخصيّت و تجسّم خارجي پيدا مي كند، مي شود يك بت، يك ربُّ النوع و يك شَبَح خيالي. انسان، احتياج دارد كه در طول تاريخ جامعه انساني، كسي را ببيند كه در حدِّ اعلي و مطلق، فداكاري دارد؛ يعني، وقتي پاي نفع ديگران مي رسد و عشق و دوستي به جامعه و مردم خودش و انسانيّت و بشريّت مطرح مي شود، ديگر خودش نباشد. همة منافع و مصالح خود را زير پا بگذارد و خودش را به سادگي فداكند، فداي ديگران! نگاه مي كند مي بيند كسي نيست، اساطير را مي سازد. اساطير عبارت است از تاريخ، آن چنان كه بايد باشد؛ امّا نيست. اساطير، مجموعه اي است از نمونه هاي عالي احساس و تقدس. نمونه هاي عالي هر زيبايي اعمِّ از مادّي يا معنوي. لذا انسان، نمونة اعلاي عظمت را به صورت ربُّ النوع مي سازد، مثل «راما» در هند، «فتوشي شي شي» در چين و ژاپن، «زئوس» يا «ازئيس» در روم و يونان، «لاخاس» در روسيّه و يا «هركول» و «ونوس» دريونان و...
در هر يك از فرهنگ ها و مذهب ها، نمونة انسان هايي كه منبع خير و بركت و محب‍ّت و عشق به ديگران هستند، ساخته مي شود. اصولاً انسان براي زيستنش نياز به پرستش نمونه هاي اعلي و متعالي و مطلق و پاك دارد ولو واقعيّت هم نداشته باشد. مانند نمونه هاي خيالي و اسطورهاي تاريخي. آن ها كه در حدِّ اعلاي انسانيّت، تقدّس و زيبايي هستند، همواره موجب اصلاح و تلطيف روح مي شوند. امروزه با فيلم، رمان و تئاتر اسطوره ها را به تصوير و قلم مي كشند...
تاريخ انقلاب و جنگ ما، پر از اساطير است آن هم اساطير واقعي و نه خيالي. انسان هاي بي نام و نشان و يا چه فرقي مي كند، نامداري كه يك شبه ره صد ساله مي روند و به اوج عرفان و معرفت مي رسند و همه چيز خود را در راه رضاي دوست قرباني مي كنند كه در حديث قدسي آمده است:
من طلبني، وجدني؛ و من وجدني، عرفني؛ و من عرفني، احبني؛ و من احبني، عشقتني؛ و من عشقتني، عشقته؛ و من عشقته، قتلته؛ و من قتلته، فعلي ديته؛ و من علي ديته، انا ديته.
هركس كه مرا جستجو كند، مرا مي يابد؛ و آن كس كه مرا يافت، مي شناسد؛ و آن كس كه مرا شناخت، دوستم مي دارد؛ و آن كس كه دوستم بدارد، عاشقم مي شود؛ و آن كس كه عاشقم شد، عاشقش مي شوم؛ و آن كس كه عاشقش شدم، او را شهيد مي كنم؛ و آن كس كه شهيدش كردم، خون بهايش بر من است؛ و آن كس كه خونبهايش بر من است، من خود خونبهاي او هستم.
تا اينجاي كار، مشكلي نيست؛ زيرا شهدا و ايثارگران به عنوان اسطوره هاي واقعي مي توانند مورد الگوپذيري نسل تشنة الگو كه در بحران هويّت دست و پا مي زند، قرار گيرند.
امّا اگر فرهنگ و قهرمانان ايثار و شهادت از قابليّت تبعيّت و الگودهي خارج شوند (هرچند بسيار مقدّس و متعالي)، ديگر كاربردي براي تشنگان حقيقت نخواهد داشت. در بعضي از فيلمها و يا داستآن هايي كه در بارة دفاع مقدّس ساخته مي شود، اين قضيّه كاملاً به چشم مي خورد كه يكي دو نفر از رزمندگان با ده ها و بلكه صدها نفر از بعثيان درگير مي شوند و بدون كوچك ترين آسيبي، همة آن ها را از بين مي برند! اين صحنه ها هرچند جالب، مهيّج و جذّاب است، به سبب غير واقعي بودن ممكن است ما را دچار اشتباه خودبزرگ بيني و دلزدگي كند تا آنجا كه كلّية رشادت ها و ايثارگري هاي واقعي آن عزيزان ممكن است زير پردة ابهام قرارگيرد و حتّي به عنوان تروكاژهاي سينمايي در فيلم هاي اكشن و پر زد و خورد مطرح شوند و در نهايت اعتماد ما را از آن ها سلب نمايد.
راهكار:
شهيد يك انسان است و هر انسان يك شهيد بالقوه است كه مي تواند يا شهادت را انتخاب كند و يا ضلالت را.
در سورة مبارك انسان، آية 3 آمده است: «انا هديناه سبيل امّا شاكرا و امّا كفورا.» ما، انسان را هدايت كرديم يا شكرگزار شد و يا گمراه. شهداي ما با همة قداست، بزرگي، معرفت و ايثار از بروبچّه هاي همين كوچه ها و خيابآن هاي شهرهايمان بوده اند از بين ما. آن ها، معصوم نبودند؛ امّا راه خود را به درستي انتخاب كردند. راهي كه در نهايت به شهادت و يا پيروزي (احدي الحسنين) توبه /52 ختم مي شد. آن ها علي رغم اين كه بسياري از عمر خود را در خارج از نظام جمهوري اسلامي در زير تبليغات شديد و بي امان رژيم سابق گذرانده بودند و علي رغم سنِّ كم كه براي هر جوان انتهاي آمال و آرزو معمولاً در تحصيل و موفّقيّت در كار و زندگي و ازدواج خلاصه مي شود، به آن حد از آگاهي و روشن بيني رسيدند كه گاهي حتّي بر خلاف تمايل خانواده به معركه آتش و دود وارد شدند تا از شرف و حيثيّت خود، تماميّت ارضي سرزمين خويش و ارزش هاي مقدّس فرهنگ و مكتب خويش دفاع كنند. بايد آن ها را همان طور كه هستند و همان طور كه بودند، خارج از افكار رويايي و داستان سرايي هاي شاعرانه بشناسيم. آن وقت است كه صرفاً به جاي عزاداري و يا ترحّم مي توانيم رهروي مناسب براي آن ها باشيم و در مسير شكوهمندي گام برداريم كه در انتهاي آن، آن ها ايستاده اند و چشم انتظار ما هستند... شايد شهدا به جاي عزاداري و سيه پوشي، بيشتر به مريدان نياز داشته باشند، پيرواني كه علاوه بر ماتم و عزاداري، بار سنگين امانت آن ها را بر دوش كشند.
مي گويند شهيد انساني است كه زندة او، خطرناك؛ و مُردة او، خطرناك تر است! حق هم همين است؛ زيرا وقتي كسي شهيد مي شود، مانند روحي جاويد است كه در هزاران جسم و جان ديگر دميده مي شود. درست مانند شمع روشني كه با تماس كوچكي با شعله اش مي تواند هزاران شمع خاموش ديگر را روشن نمايد! فقط كافي است آن ها را درست معرّفي كنيم تا به جاي قهرمآن هاي رنگارنگ و دروغين سينمايي و ورزشي و... به عنوان الگو، مورد پذيرش نسل جوان واقع شوند و باعث هدايت و آمادگي آن ها براي جهاد و شهادت شوند.
3ـ رتبه بندي ايثارگران و شهدا
ذهن انسان عاشق، مقايسه و قياس است و براي هر چيز، رتبه و درجه تعيين مي كند. گاهي ما شهدا و ايثارگران را تقسيم مي كنيم: شهداي شاخص، شهداي غير شاخص، رزمنده با حضور 6 ماه يا بالاتر، جانباز زير25 درصد و بالاتر و... هرچند ممكن است گاهي هنگام تعريف واژه ها و يا تعريف تسهيلات براي آن ها، نياز به اين تقسيم بندي باشد، به راستي چه كسي مي تواند يك شاهد يا ايثارگر را رتبه بندي كند؟! نه اين كه به واقع چنين رتبه بندي نباشد. حتماً هست!
در احاديث آمده است: در قيامت، شهيدي مي آورند كه وقتي از او پرسيده مي شود: براي چه به جبهه رفته بودي؟ مي گويد براي خدا و مي گويند نه! تو به خاطر شهرت و نام رفته بودي و آن را هم به دست آوردي! ديگري معلوم مي شود كه به خاطر طلب غنيمت رفته بوده است و... تعدادي نيز خالصاً و مخلصاً (قربتا الي الله) به جهاد رفته و به فيض شهادت نايل شده بودند.
سخن من اين نيست كه چنين مقام ها و رتبه هايي وجود ندارند؛ بلكه مي گويم كه ما حقِّ اين رتبه بندي را نداريم؛ چرا كه همة اين مسائل خارج از ميزان درك و حوزة معرفت ماست. به راستي ما چه مي دانيم كه نيّت كدام شهيد پاك تر و الهي تر بوده است؟ اصلاً به ما چه مربوط است؟ مگر جانباز مي دانست كه اين گلوله قراراست به كجايش بخورد؟ آيا او را 5درصد جانباز مي كند يا70درصد و يا 100درصد و يك سره خلاص مي شود! چيزي كه مي دانيم و شكّي در آن نيست، اين است كه شهيد به محض شهادت از همة گناهان (به جز حقُّ الناس) پاك مي شود و بالاتر از شهادت، هيچ فضليت و برتري وجود ندارد و مقامي جز مقام انبيا و اوليا از شهدا، برتر نيست. همين هم براي ما كافي است؛ زيرا نشئه دنيا (برهه اي كه ما در آن هستيم.)، شب است، نامشخّص و نامعلوم است. آنجا كه روز است و روز واقعي است، قيامت است (كه هماره قرآن از آن به عنوان يوم نام مي برد، يوم القيامه، يوم الدّين، يوم التغابن و...)
چيزي كه قيامت را روز و دنيا را شب مي كند، خورشيد و ماه نيست؛ زيرا كه در آن روز (اذالشّمس كوّرت) تكوير/1 خورشيدي نيست تا نشانة روز باشد (اذا الكواكب انتثرت) انفطار/2 ستاره ها پراكنده شده اند و نيستند تا نشانة شب باشند. آنچه كه قيامت را روز و دنيا را شب مي كند، اين است كه آن زمان ديگر همه چيز مشخّص است. هيچ چيز در پردة ابهام و تاريكي نيست. ديگر خداوند رحمان و رحيم به خاطر رحمانيّت و ستّاريّت نيّات و گناهان بندگان خويش را از ديگران پنهان نمي كند (يعرف المجرمون بسيماهم) الرحمن /41 و از ظاهر هر شخص جرم يا بي گناهي او مشخّص است و لذا شايد بهتر باشد دسته بندي شهدا و ايثارگران را به زمان و برهة ديگري واگذاريم.
4ـ عدم آشنايي با روش هاي مدرن و جذّاب تبليغي براي شناساندن فرهنگ ايثار و شهادت، عدم ارتباط كافي و مناسب با نسل جوان و عدم انتقال مناسب فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار و دفاع به آن ها و انفعال در برابر هجوم فرهنگ دهكدة جهاني از معضلات و آسيب هاي جدّي فرهنگ ماست. امروزه جهان، دنياي رنگ و نورو صداست.
از جمله مباحث مطرح و جديد (up to date) و فوق العاده مهمِّ غربي ها، روان شناسي جهان معاصر است كه زيرساخت ها، لايه هاي اصلي رفتار و فرهنگ و مبادي اخلاق و معنوي تمدّن ها را تحت تأثير قرار داده است. با توجّه به مباحث مطرح در روان شناسي (تقسيم ذهن به خودآگاه و ناخودآگاه، تخيّل و رؤيا) و تأكيد روي روانكاوي كه به وسيلة فرويد صورت گرفته، از اين نظر جهان امروز، جهان تصوير، نور، رنگ، سينما و پردازش اطّلاعات است. اهرم هاي جدّي قدرت و كنترل آن در جهان امروز در اختيار دنياي انفورماتيك است و تمدّن هاي مسلّط مي دانند چگونه حكومت كنند و با استفاده از سيستم هاي بسيار قدرتمند ارتباطي و شناخت مباني نظري روانكاوي انسان چگونه بر جان و روح انسان ها نيز مسلّط شوند.
حدود 40 سال پيش، «مارشال مك لوهان»، اصطلاح دهكدة جهاني را مطرح كرد. در اين ديدگاه، قدرت و نفوذ امواج ماهواره، فاصله ها را حذف كرد و مرزهاي جغرافيايي صرفاً مرزهاي شيشه اي است و فاصلة انسان ها با اتّفاقات به صفر رسيده و دنيا عملاً بسيار كوچك شده است. از جمله خصوصيّات اين دهكده، تأثير و تأثّر بسيار بالا و ارتباط عميق افراد است. هاليوود، سالانه 700 فيلم در جهان توليد مي كند كه 80درصد كشورهاي جهان سينماهايشان به طور مستقيم از آن استفاده مي كنند و از اين تعداد 90 فيلم به طور مستقيم يا غير مستقيم با سرمايه گذاري و سفارش سناريو به وسيلة سيا ساخته مي شود كه نقش بسيار مخرّبي را در تأثير و تأثّر در بين جوانان و كودكان ايفا مي كند. در اين خصوص به مثال هايي اشاره مي شود:
در سكانس شوي رقص مردگان، مايكل جكسون (كه در بيش از 70 كشور جهان كنسرت اجرا كرده است.) مردگان از تابوت خارج شده، از زمين بيرون مي آيند تا رقص خود را اجرا كنند. هنرپيشه نيز بايد تغيير ماهوي دهد و همراه با آن ها رقص خود را ادامه دهد. در فيلم Blade (تيغ) نيز انسان در حالي كه در سرعت جنون آميز شهر گم شده، براي گريز از اين سرعت به موسيقي پناه مي برد و در نهايت اين فيلم با بارش خون بر سر و صورت رقصندگان به اتمام مي رسد.
در فيلم مصاحبه با خون آشامInterview with the vampire كه از بازيگراني چون تام كروز Tom Cruiseو برادپيتBrad pit كه اين دو بعد از ديويد دي كاپريو، هنرپيشه (تايتانيك) دو بازيگر تراز اوّل از نظر محبوبيّت در بين جوانان غربي هستند، استفاده مي شود، خون آشامي و آماده كردن قرباني براي استفاده از خونش به تصوير كشيده شده است و در تلخ ترين سكانس فيلم، حتّي يك دختر 9 ساله نيز به وسيلة تام كروز، خون آشام مي شود. اين فيلم ها كه انسان در آن به اوج پستي و حيوانيّت (خون آشامي) مي رسد، ارمغان جديد هاليوود براي بشريّت است كه تأثيرات بسيار مخرّبي بر مخاطبين خود مي گذارد.
در بازي هاي رايآن هاي هم نوعي عرياني ذهني ايجاد مي شود و هم ذات پنداري و تأثيرات رواني ناشي از آن بالاخص در كودكان بسيار بالاست.
قبلاً نيز در بازي كه جزء بازي هاي قديمي رايآن هاي است، قهرمان بازي يك پارتيزان بود كه از يك اردوگاه نازي فرار مي كرد و سربازان نازي را مي كشت. اسلحه و ذخاير مالي آن هارا به غنيمت مي برد و بعد از طيِّ مراحل بسيار مشكل و در مرحلة دهم و آخر بازي هيتلر را مي كشت و با فرياد (من بردم.)، بازي به اتمام مي رسيد.
در سال هاي اخير بازي رايآن هاي كه در آتاري نيز قابل استفاده است به نام يامهدي (عج) طرّاحي شده است. نام اصلي اين بازي، جهنّم خليج فارس است كه يك بسيجي رزمنده با رنگ كاملاً سياه يا مهدي (عج) مي گويد. زمينة نمايش، كاملاً قرمز است از نظر روان شناسي رنگ ها، قرمز، رنگ خشونت و خون طلبي؛ و سياه، رنگ نفرت و عزاست. قهرمان بازي، يك آمريكايي است كه در يك پايانة نفتي در خليج فارس مشغول حركت است كه در واقع كودك خود را به جاي او مي پندارد و بازي مي كند. تعدادي افراد در برابر او قرار گرفتند و سعي بر نابودي او مي كنند. مشخّصة اين افراد، گفتن يا مهدي (عج)، الله اكبر و لااله الاالله است كه از شعارهاي اصلي مسلمين و بالاخص رزمندگان بسيجي محسوب مي شود. كودك بايد بلافاصله با شنيدن صداي يا مهدي (عج) شليك كند و گوينده را بكشد والا خود كشته مي شود.
ز نظر روان شناسي حافظه هيچگاه به صفر نمي رسد، با توجّه به اصل معروف پاولف هر كودكي در جهان (از هر نژاد و زبان) فقط 10 بار اين بازي را انجام دهد، به دليل التهابات شديد روحي نسبت به شعار يا مهدي (عج) شرطي مي شود و با شنيدن اين شعارها، دچار نفرت و خشم مي شود و تمايل به شليك پيدا مي كند. اين بازي، داراي 11 ـ10 مرحله است و با كشته شدن حزب الّهي هاي يامهدي گو و پيروزي آمريكايي تمام مي شود. اين، پاياني است كه قدرت هاي سلطه گر در بازي براي ما تدارك ديده اند.
غافل از اين كه «بازي تمام شده است.» و غافل از اين كه» ومكروا و مكر الله والله خير الماكرين» و «يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون» صف/8.
به نظر مي رسد تأكيدات فراوان مقام معظّم رهبري در خصوص جنبش نرم افزاري و استفاده مناسب و بروز از هنر متعهّد بتواند راهكار مناسب و مؤثّري جهت مقابله اين تهديد قوي و خطرناك ارائه نمايد.
5ـ محصور و مقيّد نمودن شهدا و ايثارگران در دايره هاي تنگ و كوچك و حقير حزب ها و انجمن ها و گروه ها، تعداد قليلي از شهدا به احزاب و گروه هاي خاصّي (در داخل نظام) تعلّق داشته اند؛ ولي حتّي در مورد آن ها نيز محصور كردنشان به فضاي كوچك حزب ها و گروه هاي سياسي، ظالمانه به نظر مي رسد؛ زيرا شهيد، بزرگ تر از زمان و مكان است. شهيد، انساني است كه روحش به آن درجه از خودآگاهي و يقين رسيده است كه جسمش حتّي در حصار تنگ كوچه و خيابان روستا يا شهر خويش در اين دنياي خاكي نمي گنجد. تعدادي از شهدا به آن مرتبه از عرفان و انقطاع عن ماسوي الله «و تبتل اليه تبتيلا» سورة مزمّل/ 8 رسيده بودند كه دعا كرده اند هرگز پيكرشان يافت نشود و حتّي وجبي از خاك اين دنيا را اشغال نكنند! بسياري از جاويدالاثرها جزء اين دسته از شيفتگان هستند و چقدر تلخ است اين شهدايي كه از ملك و ملكوت گذشتند و حتّي تاب تحمّل پيكر نحيف خود را ندارند، وارد بازي هاي سياسي قدرت چپ و راست شوند. شهيد و شاهد، قابل در بند شدن در اساس نامه، مرام نامه و اصول و تشكيلات حزب ها و دستجات سياسي (هرچند مؤمن و مذهبي) نيست. شهدا به يك مفهوم به حزب الله تعلّق دارند، حزب اللّهي كه غالب و پيروز است «فان حزب الله هم الغالبون»(مائده /56) يا به شهادت مي رسد كه اوج آرمان و نهايت خواسته اوست و يا به پيروزي «نصرمن الله و فتح قريب»(صف/13) و اين، اوج رستگاري است كه «الا ان حزب الله هم المفلحون»(مجادله/22).
لذا به نظر مي رسد راهكار اصلي قضيّه، اين باشد كه هيج حزب و گروهي نبايد اجازه داشته باشد با استفادة ابزاري، چهرة شامخ و نوراني شهداي والاتبار را مكدّر كند و نبايد صرفاً جهت پوشاندن نقاط ضعف خود يا ديگران و يا عدم پاسخ گويي مناسب بعضي از دستگاه هاي دولتي در برابر مردم، وجهة شهدا را مخدوش كنيم كه شهيد، خود، شاهد است. شاهدي بزرگ و گواهي بينا بر مظلوميّت خويش و بر عمل كرد ما.
6ـ تكرارهاي بيهوده و برخورد قشري، شعاري و كليشه اي از سر رفع تكليف و خالي نبودن عريضه صرفاً جهت ارائه گزارش عمل كرد به مقامات مافوق اداري و عدم ارتباط كافي و مناسب با نسل جوان و عدم انتقال مناسب فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار و دفاع به آن ها.
شهادت را نمي توان گزارش كرد. شهادت را بايد تجربه كرد! نبايد فقط روضة شهيد بخوانيم؛ بلكه بايد پايانة عقيدتي جهاد و شهادت را تبيين كنيم. به راستي ديگر وقت كارهاي تكراري و برنامه هاي كسل كننده و بي هدف سپري شده است و در اين مقطع، عدم توجّه به شرايط و مقتضيّات زماني و فكري نسل فعلي، خطرناك است؛ زيرا اين نسل در صحنه هاي پرشكوه انقلاب و جنگ و حال و هوا و فضاي آن روزگاران مبارك (ياد باد آن روزگاران ياد باد) حضور نداشته است. شايد براي كساني كه گرد و خاك جبهه را استشمام كرده اند، تلنگري و عكس و نواري كافي باشد تا بلافاصله روح خسته و ذهن مشتاق آنان را به فضاي مقدّس و روحاني سنگرها و خاكريزها ببرد؛ امّا براي ديگران قضيه فرق مي كند. با وجودي كه كساني كه امروزه آن ها را به عنوان نسل سوم انقلاب مي دانيم، از ابتداي تولّد در نظام جمهوري اسلامي رشد و تكوين يافته اند و با وجود تبليغات وسيع در در و ديوارها و مدارس، صدا و سيما، كتاب ها، نشريّات و مجلّات گوناگون، متأسّفانه يا به علّت عدم جهت دهي مناسب اين تبليغات و يا آشنا نبودن و عدم تجهيز متولّيان مربوطه با روش هاي مؤثّر و با بازده، بعضي از جوانان و كودكان ما به جز اطّلاعات ناكافي و گاهي نيز غلط، برداشت مناسبي از فرهنگ ايثار و شهادت ندارند.
راهكار: مقاله مفصّلي به قلم نويسنده در خصوص چگونگي اجراي يادواره ها، جشنواره ها و مراسم تكريم و تجليل از شهدا و ايثارگران نوشته شده است كه به خلاصه آن اشاره مي شود
كوتاه سخن آن كه مراسم همايش و مسابقه يادمان شهدا بايد:
با استفاده از روش هاي تبليغي جذّاب، رسا، مؤثّر و مدرن قادر به ايجاد ارتباط بين نسل هاي فعلي با ارزش ها و آرمآن هاي شهداي بزرگواري باشد كه در سن و سـال جوانان امروز از همه چيز خود گذشتند و به جبهه هاي جوان مردي و شجاعت پاي نهادند تا از مرز و بوم ميهن اسلامي دفاع نمايند و پيام مظلوميّت خويش را به گوش همة آزادگان جهان برسانند. تجليل عميق و هدفمند از شهدا از سويي پيام اين ذخاير گرانبها را در معرض ديد همگان قرار مي دهد و از سويي به ملّت و نسل كنوني، نوعي حيات مكتبي، ايدئولوژيك و پايدار مي دهد و حماسه استقامت و بيداري را در گوش جان آن ها زمزمه مي كند. يادمان شهدا به عنوان انسان هايي بزرگ و سرافراز، جريان شايسته سالاري و لزوم حفاظت از شجرة طيّبه انقلاب (كه لاشرقيه و لاغربيه است.) و اصول و ارزش هاي آن را به منصّة ظهور مي رساند. يادمان شهدا، انسان هايي را به تصوير مي كشد كه ضمن برخورداري از زهد و ايثار و شجاعت از انديشه و معرفت ديني برخوردار بودند. تجليل عاشقانه از شهدا اگر با تدبير و معرفت همراه گردد، بزرگ ترين عرصة شكوفايي اقتدار ملّي و امنيّت داخلي است و همواره حتّي ابهّت ياد و خاطره شهدا، اردوگاه دشمن را به لرزه مي افكند.
روش هاي تجليل بايد مؤثّر، مستدام، هدفمند و با برنامه ريزي قبلي و زمان بندي مشخّص انجام شود و در طيِّ آن از هماهنگي ارگآن هاي ذيربط و كلّية علاقه مندان توانا كه با اخلاص و صرفاً براي ادامة راه شهدا حاضر به تلاش و كوشش هستند، استفاده گردد و بايد با تقسيم مناسب وظايف و استفاده از بودجة كافي و امكانات مكفي و حمايت همه جانبة مادّي و معنوي، اين وظيفة شاق و دشوار را انجام داد. راهكارهاي اجرايي براي برگزاري نمايشگاه از وصاياي شهدا و همايش يادمان شهدا هر كدام در 40 بند آمده است.
7ـ بزرگ نمايي بي حاصل و مانور تبليغاتي غير واقعي در خصوص مزايا و تسهيلاتي كه به حق ولي به مقدار قليل به خانواده شهدا و جانبازان (شهداي زنده) تعلّق مي گيرد.
در عين عدم تأمين نيازهاي طبيعي و ضروري بسياري ازخانواده هاي معظّم شهدا و ايثارگران به وسيلة بنيادها و سازمآن هاي مرتبط و عدم تكريم و ارزشگذاري مناسب آن ها با اكتفا به تشكيلات و سازمآن هاي عريض و طويل دولتي و حركت هاي موازي يا متقاطع براي رسيدگي به وضعيّت زندگي و معاش آن ها، عدم شفّاف سازي تسهيلات و بزرگ نمايي آن ها در جامعه كه قضيه را تلختر و تأسّف بارتر مي نمايد، از مشكلات اصلي خانواده هاي معظّم شهدا و ايثارگران است.
به راستي چه چيزي مي تواند در مقابل شهادت به شهيد يا خانواده او پرداخت شود تا در مقابل عظمت و ارزش شهادت و يا در مقابل خسارتي كه پدر و مادر و يا همسر و فرزندان او از شهادت و فقدان عزيزترين جگرگوشه و تكيه گاه خود مي بيند، سنگيني كند؟ هيچ، هم چنان كه هيچ برّي بالاتر از شهادت نيست، هيچ امتيازي هم سنگ شهادت نخواهدبود! و هم چنان كه هيچ عملي برتر از رسيدگي به خانوادة شهدا نيست، هيچ مابه ازاي خارجي نمي توانند جبران ذرّه اي از مصائب و دل تنگي ها و گريه ها و خون دل هاي آن ها را بنمايد. پس اولاً مشخّص مي شود كه هر تكريمي نسبت به اين عزيزان، ناچيز و كوچك است و ما و همة داعيه داران خدمتگزاري به ايثارگران، موظّفيم بدون منّت و چشم داشت و بدون ايجاد ذرّه اي حسِّ حقارت يا مسائلي مانند آن، وظايف خود را در قبال آن عزيزان انجام دهيم.
عجيب است كه در كشورهايي چون امريكا و ژاپن كه از نظر مكتبي هيچ اعتقادي به شهيد و شهادت وجود ندارد، خدمات بسيار زياد و قابل توجّهي همراه با تقدير و تكريم و احترام نسبت به سربازان زمان جنگ و يا آسيب ديدگان از جنگ هاي جهاني، ويتنام و يا ساير تهاجمات نظامي آمريكا به شرق و غرب عالم انجام مي شود كه بعضاً براي ما غيرقابل تصور است.
در سايت امور شاهد و ايثارگران به بعضي از اين تسهيلات كه در ابعاد مختلف آموزشي، درماني، مادي و... انجام مي شود، اشاره شده است. خلاصه اي از ترجمة سايت جهت اطّلاع در ذيل آورده مي شود:
تسهيلات ويژه براي سربازان جنگي در آمريكا شامل:
ارائة سرويس مسكن (دائم يا درازمدّت اجاره اي)، براي ايثارگران و وابستگان آن ها
2ـ مراكز خدمات مراقبتي به زندانيان جنگ و دارندگان نشان افتخار و سربازان جنگ خليج فارس
شامل پرستاري در منزل، امكانات پزشكي و توان بخشي، تسهيلات دارويي، دندان پزشكي و معالجات بيماران الكلي و معتاد، تسهيلات عينك، سمعك و اعضاي مصنوعي.
مراكز مشاورة آموزش هاي شغلي
دفتر آموزشي رزمندگان كه برنامة آموزشي رزمندگان در كالج ها و دانشگاه هاي آمريكا را بررسي و كنترل مي كند و پشتيباني هاي آن ها را تا گرفتن مدرك بر عهده دارد.
كالج هارپر و دانشگاه تنسي، برنامه هايي براي آموزش رزمندگان و آموزش مكاتبه اي تدارك ديده اند
دانشگاه اكلاهاما: در اين دانشگاه ميليون ها دلار براي امور آموزشي، بهداشتي و مشاوره اي سربازان هزينه مي شود.
در ژاپن نيز:
1ـ بازماندگان هيروشيما و ناكازاكي از تسهيلات ويژه مراقبت هاي پزشكي برخوردارند.
2ـ براي بستگان و فرزندان مبارزان جنگي تسهيلات ويژه اي وجود دارد.
3ـ در زمينة تهيّة مسكن به افراد فاقد مسكن مساعدت لازم انجام مي شود.
4ـ مركز نگهداري بيماران كهن سال سربازان دورة جنگ وجود دارد.
هـ مركز مجهّزي شامل تخصّص هاي مختلف پزشكي براي درمان و مراقبت از سربازان قديمي دوران جنگ وجود دارد.
متأسّفانه در مورد ايثارگران ما ضرب المثل آش نخورده و دهان سوخته تداعي مي شود.
8ـ احساس گناه و خودكم بيني و ضعف روحيّة خودباوري
گاهي به وسيلة تعدادي از خانواده هاي معظّم شهدا و ايثارگران كه از سهميه هاي مختلف (در زمينة اشتغال يا تحصيل استفاده مي كنند.) به علّت عدم آگاهي و عدم توجيه آن ها و مردم از وضعيّت واقعي سهميه ها، احساسات نامطلوبي به چشم مي خورد. همان طور كه اشاره شد علي رغم اين كه تسهيلات و امكاناتي كه در كشور ما به ايثارگران داده مي شود، به هيچ وجه قابل مقايسه با امتيازات داده شده به وسيلة كشورهاي ديگر نيست. به علّت تبليغات غلط و بزرگ نمايي هاي غير واقعي كه گاه در بين مردم عادي (كه از سهميه ها برخوردار نيستند.) باعث ايجاد ناراحتي، دل سردي و عدم پذيرش مي شود و در بين خود ايثارگران يا استفاده از آن ها مخفي مي گردد و بروز داده نمي شود و يا باعث احساس گناه و حقارت آن ها مي شود.
مثال روشن: در حال حاضر در جامعة ما، چيزي كه به عنوان يكي از معضلات اصلي جوانان مطرح مي شود، سدِّ كنكور است كه واقعاً ماية اضطراب و استرس دانش آموزان مي باشد. معمولاً مرسوم است كه هركس كه از كنكور قبول نمي شود در صورتي كه خانواده يا ديگران، علّت آن را از او بپرسند، مي گويد تقصير سهميه هاست كه 40درصد دانشگاه را به خودشان اختصاص داده اند! شايد بهتر باشد قضيّة سهميه ها را براي يك بار هم كه شده، به طور واقعي به جامعه توضيح دهيم.
سهميّة مورد استفاده عزيزان شاهد و ايثارگر 2 سهميّه است:
1ـ سهميّة شاهد 2ـ سهميّة رزمندگان
1ـ سهميّة شاهد:(سهميّة شاهد كه صرفاً مختص فرزندان و همسران شهدا و يا جانبازان بالاي50درصد است) صرفاً 5درصد است و مازاد بر ظرفيّت دانشگاه؛ يعني، اگر دانشگاه علوم پزشكي اردبيل در ترم جاري، 100 نفر دانشجو پذيرش مي كند، 105دانشجو به آنجا معرّفي خواهند شد كه 5 نفر آن شاهد خواهد بود و آن 5 نفر نيز بايد 75درصد نمرة قبول شدگان در دانشگاه ها را كسب كرده باشند تا بتوانند وارد دانشگاه شوند؛ يعني، دانشجوي شاهد نه تنها ميز كسي را اشغال نكرده است؛ بلكه حتّي كلّية هزينه هاي كلاس، تحصيل، آزمايشگاه و... او از ثبت نام تا زمان فراغت از تحصيل از طرف سازمآن هاي مربوطه به آموزش عالي پرداخت مي شود در حالي كه در مورد غير شاهدها چنين نيست.
2ـ سهميّة رزمندگان: سهميّة دوم هم كه به سهميّة 40درصد مشهور است شامل خانوادة شهدا (خواهر و برادر)، رزمندگان با حضور داوطلبانه حدِّ اقل 6 ماه در جبهه، جانبازان، آزادگان و فرزندان آن هاست. جالب است بدانيد كه طبق آخرين آماري كه مديركلِّ محترم اموردانشجويان شاهد و ايثارگر در همايش دي ماه 83 دبيران ستادهاي شاهد و ايثارگر و استادان مشاور در مشهد مقدّس اعلام فرمودند: از اين40درصد در زماني كه اوج حضور اين عزيزان در دانشگاه ها در سال هاي70ـ69 بود، فقط 22درصد به وسيلة ايثارگران اشغال شده است و از سال80 به اين طرف نيز بيش از 6/3درصد اشغال نشده است! و چقدر تلخ و غم انگيز است كه بعضاً عزيزان شاهد ما در دانشگاه ها به علّت عدم روشن شدن اين مسأله بار سنگين نگاه ها و حرف هاي سرزنش آلود و متلك هاي تعدادي از استادان و يا ديگر دانشجويان را معصومانه و مظلومانه تحمّل مي كنند و هر ردّي كنكوري نيز گناه خود را به گردن شاهدان و ايثارگران مي اندازد و چقدر تلختر و ظالمانه تر است تحمّل بار سنگين اين مسائل براي كساني كه خود بسيار آسيب پذير هستند و در شرايط سخت روحي و رواني زندگي مي كنند. در اين مورد تنها راهكار مناسب، شفّاف سازي است.
9ـ عدم توجّه به شرايط روحي رواني شاهدان و خانواده هاي ايثارگران و عدم درك معضلات و مشكلات آن ها
يكي از استرس هاي بسيار شديد براي هر شخص فقدان يكي از والدين بالاخص پدر در دوران كودكي است و تأثيراتي كه اين مسأله تا ابد بر ذهن و روح كودك مي گذارد، به هيچ وجه قابل پاك شدن نيست. حتّي كساني كه ظاهراً هيچ آسيب ظاهري از نظر جسمي در جبهه نديده اند، حضور در آن فضاي پر تنش و سخت، شنيدن غريو توپ ها و خمپاره ها و صداي انفجارها، ديدن شهادت و مجروحيّت دوستان و همرزمان و درگيري با خصم متجاوز و لمس كردن كمبودها و مشكلات و... تأثيرات بسيار عميقي بر روح و روان آنان گذاشته است كه به هيچ وجه قابل انكار نيست. اين امر در مورد كساني صدق مي كند كه صرفاً در جبهه حضور داشته اند و بنا بر فرض حتّي 1درصد هم مجروح و جانباز نشده اند. حتّي كساني كه در شهرهاي خود در زمان جنگ مرتب صداي آژير قرمز را مي شنيدند و به طور مداوم در معرض و خطر حملات هوايي و موشكي بوده اند، فشارهاي شديدي را به علّت استرس هاي واردشده تحمّل كرده اند. امروزه فشار عصبي و استرس بلاي قرن و سرمنشأ اصلي بيماري هاست. حال با اين وصف، حساب آن ها كه آسيب هاي شديد جسمي و روحي از گلوله ها و بمباران ها و حملات شيميايي ديده اند، روشن مي شود. همة اين مسائل در نهايت باعث شكنندگي و آسيب پذيري شديد جسمي و روحي جانبازان و بالاخص عزيزان شاهد (فرزندان شهدا) مي شود.
در اين جا تفاوت هايي به چشم مي خورد كه بايد كاملاً مورد مداقّه قرار گيرد. رزمندگان و جانبازان به علّت حضور و درگيري مستقيم در جبهه و توانايي ابراز خشم و نفرت نسبت به دشمن غاصب، وضعيّت بهتري دارند و بيشتر مشكلات فعليشان، آسيب هاي جسمي و يا روحي است. آزادگان سرفراز، آن كبوتران مهاجر شكسته بالي كه اوج قساوت و سنگدلي بعثيان را با تمام تار و پود جسم و روح خويش تجربه كرده اند، قصّه هاي پرغصّه اي دارند كه دل سنگ ها را نيز آب مي كند.
امّا در نهايت اين عزيزان علي رغم همة فشارها و سختي ها به آن حد از بزرگي روح و استقامت و پايداري رسيده اند كه هماره به عنوان الگوي برتر زندگي و مرگ! براي همة انسان هاي آزادة جهان باقي خواهند ماند.
امّا وضعيّت خانواده و نزديكان درجة اوّل، مانند پدر و مادر و يا همسر و فرزندان شهدا و جانبازان كاملاً متفاوت است و اصلاً قابل قياس با خود آن ها نيست. در ميان همة آن ها نيز وضعيّت فرزندان شهدا و جانبازان شايد مشكل تر باشد؛ زيرا پدر و مادر، همسر و يا خواهر و برادر معمولاً به آن حدي از رشد و آگاهي فكري و مذهبي و اجتماعي رسيده اند كه ضمن تجزيه و تحليل قضيه بتوانند به نحوي همة مصائب و مشكلات را به عنوان معامله با خداوند حساب نمايند و تا حدِّي آرام شوند (به هرحال خود زماني عزيزان خود را راهي جبهه ها كرده اند!) امّا قضيّة فرزندان و كودكان شاهد كاملاً متفاوت است. چرا خود را جاي آن بچه اي نمي گذاريم كه هنوز متولّد نشده، بابايش شهيد شده است؟! و يا از زماني كه كمي خوب و بد را فهميده، پدرش را ساكت و غمگين روي ويلچر ديده و از محب‍ّت و حضور واقعي پدر بي بهره مانده است ! چرا خود را جاي همسرا ن جانبازان بالاخص جانبازان (اعصاب، شيميايي و قطع نخاعي) نمي گذاريم كه با سكوت و رضايت، همة دردهايي را تحمّل مي كنند كه ديگران با همه ادّعاهايشان حتّي يك هفته يا يك روز هم قادر به تحمّل آن ها نيستند و چرا؟ !...
بسياري از فرزندان شهدا عملاً به وسيلة پدربزرگ و مادر بزرگ (كه عمدتاً سالخورده و داغديده اند.) بزرگ شده اند و يا به علّت ازدواج مجدّد مادر، مشكلات پيچيده و دشوار ديگري را تحمّل كرده و مي كنند. لذا يكي از مشكلات اصلي عزيزان شاهد، كمبود اعتماد به نفس و ضعف روحيّة خودباوري و اتّكا به خويشتن است كه رفتارهاي غير اصولي و ترحّم آميز ديگران (كه معمولاً با افراط ها و تفريط هاي غير منطقي همراه است.) آن را تشديد مي كند. مشكلات شخصيّتي مذكور به همراه احساس گناه و حقارتي كه در قسمت قبل توضيح داده شد، ممكن است باعث شود تعدادي از فرزندان و يا خانواده شهدا سعي كنند به هر نحو ممكن نگذارند كسي از سهميّه بودن آن ها مطّلع شود و يا گاهي از نظر ظاهري و تيپ لباس خود را به شكلي نشان مي دهند كه كسي حتّي تصوّر اين كه اين شخص ممكن است فرزند شهيد يا جانباز باشد، نيز نكند!
البتّه لازم به ذكر است كه عدّه اي از آن ها هم مايل نيستند، علي رغم همة زحمات و مشقّاتي كه در خانواده به علّت فقدان پدر و يا بيماري و نقص عضو و جانبازي او تحمّل مي كنند، از طرف بعضي ناراضي ها مسؤول پاسخ گويي به مشكلات مردم مانند (گراني، عدم اشتغال و...) نيز باشند!
مسألة بسيار مهم، اين است كه بسياري از عزيزان شاهد با وجود همة آن مشكلات و مسائل بغرنجي كه تعدادي از آن ها بيان شد و تعدادي ديگر حتّي قابل درك و بيان هم نيست، به موفّقيّت هاي بزرگي در زمينه هاي مختلف علمي آموزشي فرهنگي و هنري نائل گرديده اند كه همه، حاصل دعاي خير شهيدان و تلاش ها و كوشش هاي شخصي خودشان و فعّاليّت هايي است كه متولّيان آن ها اعمِّ از خدمتگزاران در ارگان ها و سازمان هاي مربوطه و يا سرپرستان قانوني آن ها با اشك چشم و خون دل انجام مي دهند؛ امّا با توجّه به عنوان مقاله كه لزوم بازبيني كلّية مسائل در زمينه آسيب شناسي اين عزيزان را متذكّر مي شود، حتّي اگر تعداد اندكي از آن ها دچار مشكل باشند، با توجّه به اين كه عملاً سرپرست ايشان بعد از شهدا، ما هستيم و هرچند گفتن و شنيدن اين مسائل براي ما تلخ و ناگوار است، من علي رغم تمايل به بازگويي و واشكا في مشكلات آن ها (در حدِّ امكان) پرداختم.
10ـ عدم تداوم فرهنگ ايثار و شهادت در آينده، ماندن در گذشته و عدم پاسخ گويي به حال و آينده كه باعث ابتر ماندن، نقصان و توقف آن در گذشته و عدم امكان الگوگيري آن براي نسل آينده خواهد شد. اين فرهنگ تنها زماني تدوام مي يابد كه بتوانيم سير تاريخي آن را تبيين كنيم. در ابتداي مقاله گفتيم كه تاريخ ايثار از زمان حضرت آدم (ع) شروع و تا آن آخرين منجي موعود (عج) ادامه خواهد يافت.
اگر به جنگ شهادت، جانبازي و واژه هايي از اين قبيل صرفاً به عنوان حوادثي غم انگيز، مصيبت بار و حسرت آور نگاه كنيم كه فقط شايستة گريه و حسرت و يا مدّاحي و نوحه سرايي باشند، جز درد و رنج و حسرت و مصيبت از شهادت چيزي نصيبمان نخواهد شد؛ امّا شهادت علاوه بر وجهة مظلوميّت و رنج، چهرة ديگري دارد كه سراسر شور و شوق و اشتياق و حماسه و غرور است.
اين جا ديگر شهيد نه به عنوان يك جوان ناكام؛ بلكه به عنوان مرشد آگاهي است كه نور مي افشاند و بذر غيرت و افتخار و خشم و غرور مي پراكند. هرچه آن سوي قضيّه، دردناك و غم انگيز است، اين طرف ماجرا، زيبا وباشكوه و حماسي و عظيم است. لذا ما علاوه بر گريه و عزاداري بر شهيد و شاهد نياز به آگاهي و معرفت واقعي نسبت به او، علّت و انگيزة حضور او در جبهه هاي 8 سال دفاع مقدّس و هدف او از انتخاب سرخ راه قيام و شهادت داريم و اگر امكان تداوم و سيلان فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار و مقاومت را فراهم نكنيم، اين فرهنگ در زمان و مكان خاص محصور مي گردد و محدود و مقيّد مي شود. فرهنگ شهادت تنها زماني تدوام مي يابد كه بتوانيم سير تاريخي آن را تبيين كنيم.
فرهنگ شيعه، اجتهاد پوياست و يكي از مهم ترين اصول اعتقادي شيعه، اصل انتظار است؛ امّا انتظار؛ يعني، چشم به راه بودن. چشم به راه يك دوست؛ يك واقعه خوب؛ يك اتّفاق بزرگ و بالاخره يك آيندة بهتر. به اين معنا، انتظار يك مفهوم فطري است كه در نهاد همة انسان ها وجود دارد. اميد به آينده اي بهتر در نهاد بشر به عنوان يك حقيقت و واقعيّت فطري وجود دارد و اگر اميد به آينده را از كسي بگيريم، او را محكوم به مرگ كرده ايم.
انتظار سه ركن اساسي دارد:
1 ـ نارضايتي از وضع موجود. 2ـ اميد به آينده اي مطلوب. 3 ـ تلاش در جهت تحقّق آن.
در مورد انتظار فرج، هر سه اين مؤلّفه وجود دارد. فرد منتظر از جهاني كه در آن بسر مي برد راضي نيست، از مناسبات اجتماعي فرهنگي سياسي كه او را احاطه كرده است، راضي نيست و اميد دارد كه آينده اين مناسبات بهتر از حال آن باشد. از طرفي او در تحقّق اين آينده مطلوب مي كوشد. آرزوي نهايي انسان منتظر، حاكميّت دين خدا بر سراسر كرة زمين و برقراري قسط و عدالت و گسترش امنيّت و رفاه در جاي جاي كره خاكي است. آرزويي كه از ابتداي تاريخ تا كنون و در زمان هيچ پيامبري محقّق نشده است.
عجيب اين است كه انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني، زمان و مكان نمي شناسد و در همة اقوام و ملل حتّي در ابتدابي ترين اقوام وجود داشته است. همه چشم به راهند! ايرانيان باستان، منتظر «گرزاسپدند»، زرتشتيان او را «سوشيانت» يا «سوشيانس» (ناجي بزرگ جهان) مي خوانند، در ميان يهوديان «ماشيع» (مهدي بزرگ) و در آيين هنديان به نام «آواتارا» ناميده مي شود، موعود بوداييان «ماتيرياست» (متّحدكنندة جهاني) و در ميان برهماييان به نام «ويشنوست»، در كتاب شاكموني از كتب مقدّس برهماييان به نام آخرين وصي مهتاطا (محمّد ص) و در كتاب پاتيكل به نام راهنما ( هادي مهدي) تعبير شده است، اهالي صربستان در انتظار «ماركوكراليريچ»، ساكنان انگلستان در انتظار «آرتور» و اسكانديناوي ها در انتظار «اودين»، يونيان در انتظار «كالويبرگ» (ناجي بزرگ) و اقوام اروپاي مركزي در انتظار «بوخص»، اقوام آمريكاي لاتين در انتظار «كوتزلكوتل» و چيني ها در انتظار «كريشنا» به سر مي برند. عجيب است كه همه، چشم انتظارند!
از طرف ديگر غرب در ذات خود تفوّق طلب است. از اين رو براي برتري فرهنگي سياسي بر جهان و ديگر فرهنگ ها بايد فرهنگ سازي كند. در حال حاضر مهم ترين كار غرب، اين است كه مباني نظري خود را كه محصول ايده ها و اهداف خود است، به زبان تصوير ترجمه كند و بزرگ ترين ويژگي غرب، ترجمة معنا به تصوير است.
هم چنان كه قبلاً نيز اشاره شد، هاليوود كه مركز فيلم سازي آمريكاست در سال 700 فيلم مي سازد و سالانه 15تا 16 ميليارد دلار سود خالص دارد و نزديك به 78درصد سينماها و تلويزيون هاي جهان از آن تغذيه مي شود. لذا ما با يك قدرت و تأثير و برنامه ريزي عظيمي از طرف غرب رو به رو هستيم. اصولاً هيچ فيلمي در غرب خنثي و بي هدف ساخته نمي شود؛ بلكه همة فيلم ها هدفمند هستند و از همه مهم تر، فرهنگ سازي مي كنند.
بعضي از اين فيلم ها با مهدويّت در اسلام مرتبطند. متفكّرين غرب به آيندة جهان و سرنوشت بشريّت توجّه خاصّي دارند و به دليل داشتن فرهنگ غربي به مسألة «آينده نگري» گرايش دارند و معتقدند اگر آينده را بشناسيم مي توانيم آن را به نفع خود تغيير بدهيم و آن را دوباره بسازيم. اين مسأله را به وضوح در فيلم پيشگويي هاي نوستر دامرس نشان مي دهند.
لذا غرب در فرهنگ خود مدينة فاضله دارد و قصد دارد افكار عمومي دنيا را در هر عقيدة مذهبي به سوي آن جلب كند. مدينة فاضله اي كه آمريكا و هاليوود براي جهان ترسيم مي كنند، جهاني است كه در آن فرهنگ غرب فرهنگ جهاني باشد و دين يهود، دين برتر جهان و صهيونيست ها، رهبران سياسي آن باشند. در راه رسيدن به اين مهم، بزرگ ترين مانع خود را اسلام مي دانند كه به خاطر اعتقاد به مهدويّت، خطرناك ترين دشمن آن ها محسوب مي شود؛ زيرا تنها ديني كه در آن اعتقاد به آيه «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لوكره المشركون» سورة صف /9 مهدويّت وجود دارد، اسلام است كه داعيّة رهبري جهاني دارد. لذا به منظور مقابله با اين مسأله با جلب افكار عمومي جنگ و برنامه ريزي هاي عظيم فرهنگي، تلاش مي كنند تا مهدويّت در اسلام شكست بخورد و آمريكا و يهود، رهبري جهان را بر عهده بگيرد و به حقِّ مسلم خود برسد!
فيلم هاي زيادي در خصوص اين مسأله شناخته شده است كه مي توان به ماتريكس، روز استقلال، آرماگدون، پيشگويي هاي نوستر آدامرس، محاصره و جنگ ستارگان اشاره كرد...
امّا... امّا بر خلاف تصوّر همة آن ها، او مي آيد، مهدي مي آيد، او كه منتقم حقيقي حسين (ع) است.
مهدي (عج)، ادامة حسين (ع) است و انتظار ادامة عاشورا، فرهنگ انتظار برآمده از فرهنگ عاشوراست، عاشورا روز حيات و قيام شيعه است و فرج روز بقا و عامل حفظ و استمرار آن.
مهدي (عج)، وارث عاشوراست هم چنان كه حسين (ع)، وارث پيامبران است.
انتظار، كربلاي ديگري است به وسعت همة جهان و مصاف حق با باطل است در زماني ديگر با اين تفاوت كه اين بار حق در ظاهر هم پيروز مي شود. انتظار، همان كربلاست در وسعت همة زمين در مقطع ديگري از تاريخ. انتظار، ثمرة كربلاست. بدون كربلا، انتظار بي معناست. ياران مهدي همه كربلايي اند كه در فراز و فرود تاريخ غربال شده اند و عاشورا، انتظار برآورده نشدة شيعه است، هم چنان كه انتظار، عاشوراي برآورده شده شيعه است.
انتظار و عاشورا، دو بال پرواز شيعه است. عاشورايان، پيمان خود را به آخر بردند و مهدويان با كوله بار فرهنگ شهادت چشم انتظارند تا آن عهدي كه با خدا و رسول بر پاسداري از حرم و حريم ثارالله بسته اند، به انجام رسانند
« فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر ومابدلوا تبديلا» احزاب /23
انتظار، ادامة بعثت، غدير و عاشوراست و مهدي (عج) همان كسي است كه باري را كه حسين (ع) در مسير كوفه در كربلا به زمين گذاشت، به كوفه مي رساند. مهدي، پرچم افتادة حسين (ع) را برخواهد افراشت و آرمان هاي بلند او را تحقّق خواهد بخشيد. براي ما، دورماندگان از صحنة عاشورا يك راه بيشتر نمانده و آن، ثبت نام در كلاس انتظار و درآمدن در خيل منتظران است كه حقيقت انتظار همان در خيمة حسين (ع) بودن است. آنان كه در كربلا، چكاچك شمشيرها را نچشيدند، بايد مرارت انتظار را به جان بخرند.
اين طالب بدم المقتول بكربلا؟!

منابع و مآخذ:
1.احمدي ، فريبا( )، «چگونگي اجراي يادواره ها، جشنواره و مراسم و مجامع...»، فرهنگ و انديشه ي ايثار و شهادت، تهران: شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
2. «گروه ها و ارزش ها»، همايش فرهنگي بسيج استادان و مدرسين، اردبيل: دانشكده ي علوم پزشكي.
3.به نقل از مجلّة طبِّ نظامي ـ دانشگاه علوم پزشكي بقيه الله (عج) سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سال سوم – (شمارة 1و2 بهار و تابستان 80) 20).
4.قرآن كريم ـ سوره هاي مبارك: آل عمران /92ـ مائده/56ـ توبه/52ـ احزاب/ 23ـ الرحمن/41ـ مجادله/22ـ صف/13ـ9ـ8، ـ مزّمل/8 ـ انسان 9ـ8ـ3 تكوير/1ـ انفطار/2.
5.مطهري، مرتضي(1372)، حماسه ي حسيني، چاپ بيستم ، تهران: صدرا.
6.مقالة گروه ها و ارزش ها به قلم نويسنده ارائه شده و منتخب در همايش فرهنگي بسيج استادان و مدرّسين ص7ـ10ـ11 و همايش روان شناسي جهان معاصر در دانشگاه علوم پزشكي اردبيل ـ دكتر حسن بلخاري.
7.مقاله چگونگي اجراي يادواره ها جشنواره ها و مراسم مجامع و برنامه هاي تكريم از شهدا و ايثارگران به قلم نويسنده، ارائه شده در فرهنگ هم انديشي ايثار و شهادت تدوين دبيرخانه، شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ـ ص4
8.نشريّة رايحة ظهور – دورة جديدـ شمارة اوّل ـ از حسين (ع) تا مهدي (عج)
9.نشريّة رايحة ظهور ـ سال سوم ـ شمارة پنجم ـ مهدويّت و سينماي غرب ـ ارديبهشت 82ـ ص8
10.نشريّةرايحة ظهور ـ شمارة دوم – همه چشم به راهند ـ دي ماه 81 – ص10
11.وصيّت نامة شهيد جواد پار از شهداي اردبيل.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده