دومین مصاحبه گروه مجلات شاهد با شهید سمیر قنطار
شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۴۸
بهمن ماه سال 1387 با او به واسطه حضورش در ايران و شركت در كنگره زندانيان سياسي قبل از انقلاب به گفت وگو نشستيم، گفت وگويي كه هر چند كوتاه بود، اما اینک به مناسبت هفتمین روز شهادتش منتشر می شود...

آنها احمق هستند. چون برادر ما سمير قنطار را نگه داشتند. او الان بايد آزاد ميشد و روي اين صندلي كنار ما مي نشست... ولي راه سومي هم هست. به دست هاي من خوب توجه كنيد.سيد با دست به تصوير پشت سر خود اشاره كرد و گفت: «راه سوم اين است، اين عكس برادران شما در مقاومت اسلامي است، اما دستشان كمي پر زور بود و اسرائيلي ها را مرده آوردند. من به شما مي گويم راه سوم اين است. اما به شما قول ميدهم، به نام مجاهدين مقاومت اسلامي كه دفعه ي آينده، در روزي از روزها اين اسراي صهيونيستي را زنده خواهند آورد. »

اين سخنراني پرشور سيد حسن نصرالله در روزي بود كه یك گروه از اسراي لبناني مبادله شدند ولي بر خلاف مذاكرات پيشين سمير قنطار و نسيم نسر در ميان آنان نبودند، به سخنراني ديگر سيد توجه كنيد: «با تو هستم خطاب به سمير قنطار ديدار ما خيلي خيلي خيلي نزدیك است. »

هيچ كس دليل اين همه تأكید سيد را نمي دانست، سمير قنطار قديمي ترين زنداني لبناني و مقاومت، در زندان هاي اسرائيل بود و وعده سيد به زودي محقق شد، وقتي در تابستان گرم 2006 جنگ 33 روزه درگرفت و خانه عنكبوت فرو ريخت، آن وقت بود كه اسرائيل حاضر شد در برابر اسرا و كشته هايش هر چيزي بدهد

حتي سمير قنطار را كه تا پيش از آن آزاديش را مشروط به دادن اطلاعاتي در مورد «ران آراد » خلبان اسرائيلي مفقود شده در سال 1986 كرده بود.

تصاوير آن روز، يعني 16 ژوئيه 2008 سال ها در ذهن ها باقي خواهد ماند، روزي كه علاوه برخضر زيدان، ماهر كوراني، محمد سرور و حسين سليمان آزاده هاي حزب الله، يک نفر ديگر به نام سمير قنطار بعد از 29 سال وارد فرودگاه بيروت شد و بهت او با ديدن سيد حسن نصرالله و در آغوش گرفتنش تكميل شد.

سمير قنطار در دوم جولاي 1962 در روستاي دروزي نشين «عيبه » در استان جبل به دنيا آمد، چهارده ساله بود كه به «جبهه خلق براي آزادي فلسطين » پيوست، در 1978 قصد داشتند كه از طريق اردن براي عمليات نظامي وارد خاك فلسطين اشغالي شوند كه توسط نيروهاي امنيتي اردن دستگير و يازده ماه زنداني شدند، در سال 1979 به همراه سه فلسطيني به نام هاي عبدالمجيداصالن، مهناالمويد و احمدالابرص با یك قايق بادي موتوري از لبنان حركت كردند تا به شهر نهاريا در اسرائيل برسند، هدف آنها اسارت یك اسرائيلي به نام «دني هاران » بود، نقشه خوب پيش مي رفت كه ناگهان نيروهاي اسرائيلي با آنها درگير شدند، هاران و دخترش كشته شدند از اين سو اصلان و المويد هم كشته شدند و الابرص و قنطار به اسارت در آمدند.

قنطار به 5 بار حبس ابد و 47 سال زندان محكوم شد كه تا سال 2008 ادامه داشت.

بهمن ماه سال 1387 با او به واسطه حضورش در ايران و شركت در كنگره زندانيان سياسي قبل از انقلاب به گفت وگو نشستيم، گفت وگويي كه هر چند كوتاه بود، اما اینک به مناسبت هفتمین روز شهادتش منتشر می شود:

شما چهارده ساله بوديد كه به جبهه آزادي بخش پيوستيد، تحت چه شرايطي مبارزه را آغاز كرديد؟

در لبنان شرايط به گونه اي بود كه اردوگاه هاي فلسطيني در كشورمان بودند و هميشه مورد هجوم اسرائيل قرار مي گرفتند، شرايط لبنان و فلسطيني هم به گونه اي بود كه همه به مقاومت مي پيوستند، نيازي هم نبود كه كسي به شما اجبار كند يا خط بدهد.

شرايط فعاليت گروه هاي مقاومت در آن دوره چگونه بود؟

ما بيشتر آموزش هاي نظامي و چریكي مي ديديم تا در خاك رژيم صهيونيستي عمليات كنيم.

و به سرعت اولين عمليات تان را در سال 1978 اجرايي كرديد؟

ما قصد داشتيم از طريق اردوگاه «بيسار » در اردن وارد خاك اسرائيل شويم اما قبل از اقدام توسط نيروهاي ضد اطلاعات اردن دستگير شديم.

اين باعث ترس و پس كشيدن شما نشد؟

نه بر عكس چون متوجه شديم اسرائيل در پي خاموش كردن شعله هاي مقاومت است

و به اين ترتيب براي حادثه مهم سال 1979 آماده شديد؟

ما آمادگي كامل داشتيم، برنامه ريز و مسئول آن عمليات من بودم در حالي كه 16 ساله بودم و چهار ماه در خشكي و دريا تمرين كرده بوديم.

دو روايت در مورد آن شب هست، روايت اسرائيلي كه شما دست به جنايت زده ايد و روايت فلسطيني كه به قلب دشمن هر چريكي احتمال شكست، دستگيري و حتي مرگ را ميدهد، ما براي هر شرايطي آماده بودزديد، دليل اين دو گانگي روايتها چيست؟

آنها مي خواستند نشان دهند كه ما مردم غير نظامي را هدف قرار داده ايم در حالي كه هدف ما نظامي بود، هاران یكي از اشخاص استراتژیك ارتش اسرائيل بود و ما مي خواستيم او را به اسارت بگيريم.

فكر ميكرديد 30 سال را در زندان بگذارنيد؟

هر چریكي احتمال شكست، دستگيري و حتي مرگ را مي دهد، ما براي هر شرايطي آماده بود.

و پس از دستگيري احتمال مي داديد آزادشويد؟

مطمئن بودم.

شما تجربه يك اعتصاب غذاي 19 روزه داريد تا حق تحصيل را بدست آوريد، چه اصراري بر تحصيل داشتيد؟

اين تنها اعتصاب غذاي من نبود، ما در روز اول ورود متوجه شديم كه دشمن مي خواهد ما در سلول هايمان به سقف چشم بدوزيم و اين يأس و نااميدي مي آورد، با تحصيل مي توانستيم از وقتمان خوب استفاده كنيم.

امكان تحصيل چه تأثيري گذاشت؟

خانواده ها پول كتاب و شهريه را مي فرستادند و باعث شد كه من ليسانس علوم اجتماعي خود را دردانشگاه تلآويو به صورت غيرحضوري بگيرم. دوره فوق ليسانسم را هم تا حدي گذراندم ولي آزادي پيش آمد.

الان قصد ادامه تحصيل نداريد.

نه الان به مقاومت پيوسته ام.

شما نامه نگاريهايي از زندان داشته ايد و نامه هاي شما را خوانده ام كه شرايط زندان را شرح داده ايد مورد ديگري علاوه بر آنها هست؟

بله در قالب كتابي در دست تهيه دارم.

براي خود شما شرايط خاص سختگيرانه وجود داشت؟

با توجه به اين كه من را به چشم سركرده اسرا مي ديدند سخت ترين شرايط را به من مي گرفتند. اين لقب «عميدالاسرا » به دليل مدت زياد زندان است؟

اين لقب را در روز آزادي سيد حسن نصرالله به من داد به دليل مدتي طولاني زندان.

چرا اسرائيلي ها شما را به چشم سر كرده زنداني ها مي ديدند؟

آنها هيچ لقبي را براي من نمي پسنديدند و تنها به چشم تروريست نگاه مي كردند.

حس و حال آزادي؟ آن روزي كه در فرودگاه با آن جمعيت مواجه شد؟

من اصلاً انتظار آن جمعيت زياد را نداشتم، مي دانستم كه آزاد مي شوم و با توجه به چيزهايي كه از سيد حسن نصرالله شنيدم مطمئن شدم كه آزاد مي شويم، سيل جمعيت را كه ديدم یكه خوردم و نخوردم، یكه نخوردم از اين بابت كه فهميدم اعتقادات خودم كه بر آن راسخ بودم در مورد آزادي صحيح است و یكه خوردم كه روزي كه اسير شدم مردم چقدر به مقاومت اقبال داشتند و اصلاً روزي كه آزاد شدم قابل مقايسه با آن نيست.

احساس ميكرديد اين اقبال كم شده باشد؟

اصلاً اين احساس وجود نداشت. ولي مي ديدم كه اقبال مردم به مقاومت بسيار بيشتر شده است.

اصرار سيد حسن نصرالله براي آزادي سمير قنطار كه در ظاهر هيچ وابستگي به حزب الله نداشت چه از لحاظ مذهبي و تشكيلاتي به چه دليل بود؟

او مي داند كه دشمن در جهت ضربه زدن به مقاومت است، سيد حسن مقاومت را مال یك عده خاص نمي داند، مقاومت را یك مقاومت لبناني و اسلامي مي داند، اين كه فرد دروزي يا شيعه يا سني باشد برايش فرق نمي كند، ديد سيد به مقاومت یك ديد جامع است و همين ديد باعث شد كه مقاومت امروز، به اين مقدار ثبات و پايداري و فراگيري دست پيدا كند، مهم اين بود كه من با اسرائيل مبارزه كرده ام، شما حتماً سخنراني هاي سيد را گوش كرده ايد به هيچ وجه كلمه شيعه را تأكید نمي کند عليرغم اين كه اكثر شنوندگان سخنانش شيعه هستند، دائم مي گويد: لبنان يا لبنان؛ المقاومت اللبنانيه؛ الشعب اللبنانيه.

شما سالهاي 2000 و 2004 قرار بوده آزاد شويد و پيش نيامد تأثيري روي روحيه شما نگذاشت ؟

تنها اين دوبار نبود، قبل از 2000 هم بوده و مي خواستند آزاد كنند و به قول معروف لب جو مي بردند و تشنه بر مي گرداندند، اين نه تنها تأثير منفي نداشت كه مرا براي آزاديم اميدوارتر كرد و اين را به من فهماند كه اينها چقدر نسبت به ما در بيم و هراس هستند كه ما را به عنوان یك برگ برنده نگه مي دارند نه به عنوان شخص سمير قنطار بلكه به عنوان شخص مقاومت.

جاي شما در زندان خالي نيست؟ دلتان تنگ نشده؟

(با خنده)... نه، نه.

الان دلمشغولي شما چيست؟

هم كاري با مقاومت و برخي فعاليت هاي اجتماعي.

اين اولين سفر شما به ايران بود، تصوير ذهني شما از ايران چقدر با تصويري كه ديديد مطابق بود ؟

خوشبختانه مردم معتقد، مذهبي و پيرو رهبرشان ديدم، دو ماه قبل از اسارتم انقلاب ايران پيروز شد

و شنيده بودم كه مردم ايران براي شرافت و جوهر وجوديشان ارزش قائلند و حالا اين را از نزدیك مي بينم.

اسرائيلي ها اعلام كرده اند كه شما يكي از اهداف ترورشان هستيد، نگران نيستيد؟

من زماني كه در چنگ آنها و اسير آنها بودم نترسيدم، حالا دليلي براي ترس نمي بينم.

انتهای گزارش

سید جواد حسینی- شاهد جوان شماره 44 اسفند 1387

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده