به مناسبت سالروز شهادت

«تسلیم ارادة معشوق»

نام و نام خانوادگی: حیدر عرب نژاد

نام پدر: محمد علی

تاریخ و محل تولد: 1/4/1346 حمیدیه

شغل: پاسدار

تاریخ و محل شهادت: 9/1/1367 خرمال عراق (نزدیک تپه های ریشن)

سن هنگام شهادت: 20 سال و 9 ماه

«شرح مختصری از بیست بهار زندگی»

در اولین روز از تابستان سال 46 در روستای حمیدیه در یک خانواده انقلابی و متدین، کودکی به دنیا آمد که نامش را حیدر گذاشتند، حیدر، اولین فرزند خانواده بود.

زمانی که چهار ساله بود، خانواده اش به خاطر کار در معادن زغال سنگ پابدانا به آنجا نقل مکان کردند. وی دوران ابتدایی را در آنجا سپری کرد و سپس به دلیل خطری که خانواده اش را به خاطر فعالیت شان علیه رژیم پهلوی ،تهدید می کرد، به حمیدیه بازگشتند و حیدر، دوران راهنمایی را در خانوک ،آغاز کرد. هنوز مدت زیادی از حضورش در زادگاهش نگذشته بود که بار دیگر خانواده اش برای از سر گیری فعالیت های انقلابی خود به پابدانا رفتند و حیدر نیز سال اول راهنمایی را در آنجا به پایان رساند.

او که در خانواده ای مبارز بزرگ شده بود و روحیة ستیز با دشمن در وجودش به خوبی، شکل گرفته بود ،همزمان با تشکیل نهاد مقدس سپاه در سال 58 بیشتر وقتش را در کنار عمویش[1] که آن زمان مسؤول سپاه پابدانا بود، می گذراند. زمانی که غائلة کردستان، پیش آمد و عموی بزرگوارش[2] به عنوان فرماندة سپاه در مهاباد در آنجا خدمت می کرد، حیدر هم علی رغم این که تنها 13 سال داشت به مهاباد رفت و به مبارزه با گروههای ضد انقلاب پرداخت و بعد از آنکه شهر، رنگ آرامش به خود گرفت، به زادگاهش بازگشت و بعد از آن دیگر به تحصیل ادامه نداد و خود را وقف خدمت در بسیج کرد، وی بعد از پنج ماه، خدمت در بسیج شهرستان زرند، روانة بسیج کرمان شد و در آنجا مشغول به خدمت گشت.

حیدر بعد از شهادت عمویش[3] به کار در سپاه پیوست و در تیپ زرهی 38 ذوالفقار، مشغول خدمت گشت، او که مهارت خاصی در کارهای فنی داشت و این مهارت را از پدر و عموهایش به ارث برده بود، به تعمیر تانک و نفربرهای غنیمتی پرداخت و در این زمینه، تبحر خاصی پیدا کرد.

همزمان با تشکیل گردان زرهی ذوالفقار به اهواز رفت و در آنجا مسؤول تعمیر و نگهداری تانک ها شد. عملیات خیبر صحنة اولین حضورش در میدان نبرد بود، او در این عملیات، رانندة تانک بود. حیدر بعد از این عملیات تا لحظة شهادتش در عملیات های زیادی حضور داشت و خدمت کرد.

ایشان با ایمان و اعتماد به توانائیهایش برای اولین بار، برجک تانک را باز و تعمیر کرد، او در آذر سال 1366 ازدواج کرد، حاصل چهارماه زندگی مشترکش پسری است که هفت ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و خانواده اش به یاد او نام حیدر را بر پسرش گذاشتند.

سرانجام، حیدر که دست پروردة پدری مبارز و انقلابی بود و داغ دو عموی شهیدش[4] را بر دل داشت، در روز نهم فروردین 1367 در بحبوحة عملیات والفجر ده زمانی که برای آماده کردن جایگاه استقرار تانک ها و تعمیر تانک های معیوب به منطقة حلبچه رفته بود، نزدیک تپه های ریشن با اصابت ترکش به ناحیة سر، به شهادت رسید.

سردار شهید حمید عرب نژاد ،که در سال 61 در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

پیکر مطهرش بعد از سخنرانی پرشور پدرش، تشییع و در گلزار شهدای خانوک به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

برگهایی زرین از تقویم زندگی پاسدار شهید «حیدر عرب نژاد »

(خاطرات)

«مثل ناموس خودتان»[5]

چهار ساله بود که به پابدانا رفتیم، او دوران دبستان را در آنجا آغاز کرد، آن زمان مدارس، مختلط بودند و پسرها و دختر ها سر یک کلاس با هم درس می خواندند.

مدرسه که تعطیل می شد به پسرها می گفت: اینجا نایستید، به خانه هایتان بروید، شما نباید به دخترهای مردم نگاه کنید، آنها هم مثل ناموس خودتان هستند.

گاهی با پسرهایی که می ایستادند و برای دخترها مزاحمت ایجاد می کردند درگیر می شد.

«پیشبرد اهداف انقلاب»[6]

در دوران پُر از خفقان قبل از انقلاب، پدرش عضو یک گروه 11 نفرة خانوادگی بود که علیه رژیم منحوس پهلوی، فعالیت می کردند، آنها برای آگاه کردن مردم نسبت به جنایات رژیم، روحانی می آوردند و مجلس وعظ، ترتیب می دادند.

در پابدانا به منظور پیشبرد کارهای تبلیغاتی شان، کتابخانه ای دایر کردند؛ کتابخانه ای که در بر گیرندة کتبی بود که می توانست اذهان مردم را بیدار کند و روی آنها تاثیر بگذارد و کار هر روز و شبشان تکثیر و پخش اعلامیه و نوارهای حضرت امام بود.

حیدر که در آن زمان، سنی نداشت با چشمانی باز و ذهنی کنجکاو، نظاره گر کارهای آنها بود، او که راه و رسم مبارزه را در کنار پدر و عموهایش آموخته بود ،با پیروزی انقلاب و تشکیل نهاد مقدس سپاه، علی رغم سن کمش به سپاه می رفت و با بچه های پاسدار می جوشید و کمک حال آنها بود.

انگار تقدیر،این گونه رقم خورده بود که لحظه لحظة زندگیش، صرف پیشبرد اهداف انقلاب شود؛ چرا که در روز تشییع جنازه اش که مصادف شده بود با روزهای قبل از انتخابات، پدرش در یک سخنرانی پرشور، مردم را تشویق می کرد تا مثل همیشه در صحنه باشند و با شرکت در انتخابات به وظیفة شرعی و ملی خود عمل کنند.

«خودم را به امام رساندم»[7]

اوایل انقلاب بود و فضای ایران، معطر از قدوم با برکت امام. ما که مشتاق دیدار امام بودیم ،عازم قم شدیم تا ایشان را زمانی که در جمع مردم، حاضر می شوند و سخنرانی می کنند، زیارت کنیم. حیدر هم با ما بود. بعد از آنکه سخنرانی امام، تمام شد وبیرون آمدیم ،او غیبش زد.

گرم جستجویش بودیم که سرو کله اش پیدا شد. به او گفتیم: معلوم هست کجا بودی؟

با خوشحالی خندید و گفت: خودم را به امام رساندم و دست ایشان را بوسیدم.

او عاشق امام بود ،همیشه می گفت: من طبق امر رهبرم به جبهه می روم و با دشمن می جنگم.

«گروه پیف پاف»[8]

برادرم، حمید[9]، فرماندة سپاه مهاباد بود، زمانی که برای دومین بار، عازم آنجا بود ،حیدر هم با او همراه شد، در حالی که تازه سیزده ساله شده بود. آن زمان من، مسئول سپاه زرند بودم.

یک ماه و نیم از حضورش در آنجا می گذشت که به دیدنش رفتم، او عضو یک گروه ده نفره بود که به پیف پاف مشهور بودند، همة اعضای آن گروه به جز، مسئولشان ،هم سن و سال حیدرمن بودند، اسلحه هایشان هم قدِ خودشان بود.

در بعضی عملیات ها علیه ضد انقلاب، گروه پیف پاف با اعضای کم سن و سالش اعزام می شد.

اوضاع شهر مهاباد، خیلی به هم ریخته و خطرناک بود. زمانی که می خواستم به زرند برگردم به او گفتم: پسرم! مادرت دل نگران و چشم به راه توست، با من به خانه برگرد.

فکر می کردم به خاطر علاقه به مادرش قبول می کند، اما او خیلی راحت گفت: هر وقت عمو آمد من هم همراهش می آیم.

«برای اولین بار»[10]

در کارهای فنی، تبحر و مهارت خاصی داشت، مهارتی که در خونش بود و آن را از پدر و عموهایش به ارث برده بود. آن قدر به توانایی هایش اعتماد داشت که برای اولین بار، برجک معیوب یک تانک را باز و تعمیر کرد.

وقتی که گروهی از تهران برای بازدید از تانک های گردان زرهی آمده بودند، گمان می کردند مهندسین آلمانی، این کار را انجام داده اند، اما وقتی فهمیدند این، کار یک بسیجی جوان به نام حیدر بوده، با غروری خاص ،مهارت و هوش سرشارش را تحسین کردند.

«آموزش ندیده بود، اما...»[11]

حیدر در سال 64 به تیپ زرهی 38 ذوالفقار پیوست، ابتدا جانشین مسئول تعمیر و نگه داری دستگاه های زرهی بود، بعد از مدتی با نبوغ و مهارتهایی که از خود، نشان داد، به عنوان مسئول تعمیر و نگه داری دستگاه های زرهی، انتخاب شد. جایی آموزش ندیده بود؛ اما بر خلاف سن کمش تانک ها را به گونه ای تعمیر می کرد که افراد بزرگتر از او قادر به انجام این کار نبودند.

در چندین عملیات، بارها شاد بودم که شب تا صبح، کار می کرد و در طول 24 ساعت، تنها 4 ساعت می خوابید تا بتواند تانکها را برای عملیات، آماده کند. گاهی این کارها را در زیر آتش سنگین دشمن، در حین عملیات، انجام می داد.

او تانک های 55T، 62T ،72T و نفربرها و ... را تعمیر می کرد و در کارش موفق بود.

«حرف دیگران را جلوی من نزن»[12]

سال 65 در اردوگاه ذوب آهن کرمان با حیدر آشنا شدم ،تعداد زیادی سرباز زیر نظرش آموزش می دیدند و پایة تیربار برای تیپ زرهی 38 ذوالفقار می ساختند. او اخلاق نیکویی داشت و همیشه خنده بر لبانش جاری بود. با نیروهای زیر دستش به گونه ای برخورد می کرد که با جان و دل حرفش را می پذیرفتند و فرمانش را اطاعت می کردند.

یک روز در اردوگاه ذوب آهن ،داخل اتاقی نشسته بودیم که یک سرباز آمد و به حیدر گفت: مادرم مریض است، اگر امکان دارد چند روز به من مرخصی دهید تا به او سر بزنم.

حیدر، به آن سرباز مرخصی داد، چند دقیقه از رفتن آن سرباز گذشته بود که یکی از بچه ها وارد اتاق شد و گفت: سربازی که از شما مرخصی گرفت ،دروغ می گفت،مادرش مریض نیست.

حیدر با لحنی جدی گفت: حرف دیگران را جلوی من نزن، اگر خودت، تقاضایی داری بگو ،در مورد خودت حرف بزن، اما غیبت دیگران را نکن.

«باید رفتارمان به گونه ای باشد که...»[13]

سال 65 بود که به محل استقرار تیپ زرهی 38 ذوالفقار در جبهه رفتم ،یک روز با حیدر و جمعی دیگر از دوستان به اهواز رفتیم تا در یک رستوران، شام بخوریم ،در حین برگشت صحبت از نحوة رفتار با نیروها به میان آمد، حیدرگفت: ما باید بچه ها را بسازیم ،باید به گونه ای با آنها برخورد کنیم که با جان و دل ،حاضر به انجام دادن کار برای لشکر شوند.

باید برخوردمان با نیروهای تحت امرمان به گونه ای باشد که مثل رفتار و کارهای شهید مغفوری، ماندگار باشند. باید به شکلی رفتار کنیم که آنها ما را الگوی خویش قرار دهند و نزدمان بیایند و تقاضای کار و خدمت کنند؛ نه اینکه ما دنبالشان برویم و از آنها بخواهیم که بیایند و کارانجام دهند.

«تسلیم ارادة معشوق»[14]

شکل گیری شخصیت مبارزاتی حیدر از کردستان آغاز گردید؛زمانی که نوجوانی 13 ساله بیش نبود همراه عموی بزرگوارش سردار شهید حمید عرب نژاد،عازم مهاباد شد.از عملیات والفجر مقدماتی پایش به جبهة دفاع از اسلام و ایران باز گردید،دیگر به مدرسه نرفت؛امادانشگاه جنگ را بهتر از هرمدرسه دیگری پشت سر گذاشت. در دوران دفاع مقدس در پست های مختلف نظامی از جمله تک تیر انداز و تدارکات چی و در مقاطعی هم تعمیرکار، هر وظیفه ای که به او محول می شد را انجام می داد. هیچ بهانه ای نمی گرفت و برایش فرقی نمی کرد که در کجا و با چه کسی همراه باشد.

از سال 1361 یگانی در لشکر 41 ثارالله تشکیل گردید با نام گردان زرهی ذوالفقار که بعدها تبدیل به تیپ شد. این یگان مقتدر از درون جنگ و با استفاده از تسلیحات غنیمتی توسط گروهی از رزمندگان کرمانی خصوصأ جوانان خانوکی ایجاد گردید. بدین ترتیب حیدر هم که اهل همین منطقه بود، در بین این نیروهای متخصص و فنی حاضر گردید و از این زمان حضوری فعال در جنگ یافت. حضوری که برای او فصل تغییر بود و ما می توانیم در جای جای نبردهای زرهی نقشی هم از حیدر ببینیم.

حاج رستم اسدی از اولین رزمندگان زرهی در دوران دفاع مقدس در خصوص نخستین دیدارش با حیدر در جبهه ها می گوید: «اولین بار روزهای قبل از عملیات رمضان بود که حیدر را در جبهه دیدم. آن زمان رزمنده ای بدون ریش و به شکل نوجوانی با صورت شاداب و سرزنده بود که در قسمت تعمیرات و مونتاژ تجهیزات زرهی کار می کرد. او انسانی کاملأ مومن و مطیع و فرمانبردار بود. به همة امورات اهمیت می داد و در کنار فعالیتهای مذهبی به مسائل تخصصی هم ارجحیت زیادی می داد و تلاش می کرد تا بهترین باشد».

با اکبر و مرحوم مجید عرب نژاد، دو تن از فرماندهان جنگ در لشکر 41 ثارالله دوستی پا بر جایی داشت و همواره با هم بودند. تا اینکه اکبر به فرماندهی مهندسی لشکر 41 ثارالله برگزیده شد و از این پس حضور حیدر در تعمیرگاه زرهی ذوالفقار بیشتر نمایان گردید و او پس از مجید عرب نژاد تبدیل به آگاه ترین فرد در مسائل فنی و تخصصی تیپ زرهی ذوالفقار شد. به همین سبب است که می توان زندگی نظامی حیدر را به دو بخش قبل از ورود به زرهی و بعد از ورود به تیپ زرهی ذوالفقار تقسیم نمود. که به حق می توان گفت دوران پس از ورود حیدر به زرهی برابر است با روزگاری مملو از شکوفایی و بهره بری در خدمت به کشور و جنگ که او را به یکی از عناصر اصلی زرهی در دفاع مقدس تبدیل کرده است. فردی که وجودش در هر صحنه ای به نفع جنگ تمام شده. طرح ها و تجاربش در این سالها به حدی از اهمیت برخوردارند که نمی توان بدون حیدر پیشرفتی در کار دید و کسب آمادگی حداکثری تانک ها و نفربرها در عملیاتها تا حدود زیادی به او وابسته بوده است. از سویی حضورش در هر جایی سبب خنده و نشاط و شادابی می گردید و هر گره کوری در تعمیرگاه زرهی توسط او و مجید عرب نژاد باز می گردید. نکتة مهم این که او در هیچ کجا آموزش زرهی ندیده ودر هیچ دانشگاه و مرکز آموزشی، چگونگی تعمیر این تجهیزات را به صورت علمی و طولانی مدت فرا نگرفته بود؛ اما به تدریج و بر اساس تجاربی که در جنگ به دست آورده بود، توانست بر هر مشکلی فائق آید و در خصوص تعمیر تانک ها و نفربرها به یکی از متخصصین بزرگ تبدیل گردد.

بدین ترتیب می توان حیدر را در شمار اولین پایه گذران تعمیر تجهیزات زرهی در جنگ به شمار آورد که بدون هر گونه آموزش کلاسیک توانسته است افراد فراوانی را تربیت نموده و آموزش دهد. او رزمنده ای بی ریایی بود که نیاز جنگ را مقدم بر هر کار دیگری می پنداشت و خدمت را در جای خاصی نمی دید.

بر اساس واقعیات جنگ تحمیلی میتوان گفت که یگان زرهی ذوالفقار به اتکاء رزمندگانی ایجاد گردیده که بدون هر گونه تخصصی و بر مبنای غنایم بدست آمده از دشمن بعثی آن را بنا نهاده اند. بنابر این نقش تعمیرکاران در این سازمان بسیار دارای اهمیت و غیر قابل انکار است. کسانی که می بایست از بین تجهیزات منهدم شده و خراب ارتش بعث که در مناطق جنگی رها شده بودند، تانک های جدیدی را مونتاژ و آماده نموده و وارد سازمان رزم تیپ زرهی ذوالفقار نمایند. این تعمیرکاران به مرور تبدیل به مونتاژ کاران واردی شده اند. که همواره بر حجم دستگاههای زرهی آماده به جنگ افزوده اند و پس از هر عملیاتی موفق شده اند سازمان رزم زرهی را گسترش دهند. به همین دلیل حیدر هم در ایجاد زرهی از دل جنگ تحمیلی نقش سازنده و کلیدی داشته است.

تیپ زرهی ذوالفقار از عملیات والفجر مقدماتی تا انتهای جنگ هر روز قوی تر شده و بر اقتدارش افزوده گردیده تا جایی که در عملیات والفجر هشت و کربلای هشت دست به تاکتیک های جدیدی زده و در عملیات والفجر ده و تک های آخر جنگ، سبب پیشروی های بزرگ و جلوگیری از نفوذ دشمن گردیده. این چنین اقتداری نیازمند مردان بزرگی همچون حیدر عرب نژاد بوده تا در هر شرایطی به نقاط ضعف موجود پی ببرند و آنها را بر طرف سازند.

از سویی بنابر مدارک و اطلاعات متقن بجا مانده از دوران دفاع مقدس و مصاحبه های تاریخ شفاهی انجام گرفته با رزمندگان آن دوران می توان به این نتیجه رسید که حیدر عرب نژاد در ایجاد اولین تعمیرگاه زرهی ذوالفقار که جزو بزرگترین تعمیرگاههای زرهی دوران دفاع مقدس بوده، نقش اساسی داشته است. ساختمان و تجهیزات این تعمیرگاه در شهر فاو عراق قرار داشتند. در جایی به نام دریاچه نمک که خط حد لشکر پیروز 41 ثارالله در جبهة فاو بوده. این تأسیسات پس از هماهنگی های انجام گرفته با استفاده از تجهیزات برشکاری و تعمیراتی از جای خود باز گردیده و برای ایجاد تعمیرگاه زرهی در مقر تیپ زرهی ذوالفقار از فاو به اهواز منتقل شدند و درآنجا مجددأ سر هم گردیده و تعمیرگاه جدیدی ایجاد شد که توانایی بسیار بالایی در انجام تعمیرات زرهی داشته. حیدر عرب نژاد در باز کردن و انتقال این تأسیسات نقش مدیری توانا و تعمیرکاری وارد و رزمنده ای جان بر کف را بر عهده داشته است و می توان گفت با همکاری مرحوم مجید عرب نژاد و سازماندهی یک گروه قدرتمند و سریع موفق شده اند در کمتر از یک هفته، سوله بزرگی را با تمامی امکانات تعمیراتی درون آن از مقابل چشمان دشمن باز نمایند و در حالی که در تیررس گلوله های خمپاره و توپخانة ارتش بعث قرار داشتند، آنها را به اهواز منتقل نموده و تعمیرگاه جدیدی برای تجهیزات زرهی بسازند. بدین ترتیب اولین تعمیرگاه منسجم و منظم زرهی در اهواز ایجاد گردید. کاری ماندگار که ثمرات آن تا به امروز باقی مانده است. چرا که هنوز هم تا این تاریخ یعنی سال 1393 بسیاری از آن تجهیزات و امکانات همچنان مورد استفاده قرار می گیرند. تا جایی که میتوان تعمیرگاه کنونی زرهی تیپ ذوالفقار در کرمان را جزو باقیات صالحات حیدر و مجید عرب نژاد و همرزمانشان به حساب آورد. در عملیات والفجر ده هنگامی که تانک های زرهی ذوالفقار می خواستند از گردنة ملخورد در ارتفاع ریشن واقع در سلسه ارتفاعات خورنوازان به پایین بروند دو دستگاه از تانک ها به سبب سختی مسیر به پایین دره سقوط کردند؛ چرا که سختی کار در این گردنة لغزنده و تند به حدی زیاد بود که خودروهای سبک هم به ته دره سقوط می کردند. در این لحظات سخت و حساس لازم بود تا تانک ها برای ادامة عملیات و کسب موفقیت بیشتر هر چه سریعتر به پایین ارتفاع برسند و از رزمندگان در حال جنگ، حمایت کنند. اما پس از دو حادثة سقوط تانکها به پایین ارتفاع مشخص شد که راننده ها از عهدة این امر مهم بر نمی آیند؛ بنابر این در اینجا باز هم حیدر و مجید عرب نژاد تمام کنندة کار بودند. بدین ترتیب که مجید به عنوان راننده، کنترل تانک را بر عهده می گرفت و حیدر هم فرمان می داد. این کار به گونه ای کامل و موفقیت آمیز انجام شد که همة تانک ها توانستند به پایین ارتفاع رسیده و در دشت خرمال و حلبچه در مقابل دشمن صف آرایی نمایند. بنابر این حضور تانکهای زرهی سبب ترس دشمن و عقب نشینی آنها از مقابل رزمندگان کشورمان گردید و پیروزیهای چشمگیری حاصل شد.

عملیات والفجر ده برای رزمندگان زرهی ذوالفقار یعنی اوج حضور و حماسه های حیدر. چه اینکه در ادامهی همین عملیات بود که حیدر به آرزوی دیرینة خود رسید. یکی از تعمیرکاران حاضر در آن عملیات، سرهنگ محمد رضا پیشگویی است. او آن زمان کمک دست حیدر بود و در خصوص چگونگی شهادت وی می گوید: 

«آن زمان حیدر عرب نژاد جانشین تعمیرگاه زرهی بود. تحت فرماندهی وی با همراهی سایر نیروهای تعمیرگاه به سمت ارتفاعات ریشن رفتیم تا وضعیت منطقه و دستگاههای فعال و غیر فعال زرهی را بررسی کنیم و معایب و نواقصشان را برطرف سازیم. هنگامی که به منطقه رسیدیم، مشاهده نمودیم که چند دستگاه از تجهیزات، دچار نقص شده و عملیاتی نیستند. حیدر به سرعت دست به کار شد و ما هم در کنار او کارمان را آغاز کردیم. این تجهیزات تنها تجهیزات زرهی نیروهای کشورمان در آن سوی ارتفاعات ریشن و خورنوازان بودند و دشمن هم بخشی از توانش را معطوف آنان نموده بود و از این توانایی کشورمان وحشت داشت. بنابر این توجه خاصی به تانکها داشتند و هنوز نمی دانستند که تعدادی از آنها معیوب شده اند. حیدر، عیبها را مشخص کرد و بر عهدة هر کداممان کاری گمارد و خودش هم مشغول باز نمودن و تعویض صفحة کلاچ یکی از تانکها شد.

منطقه به گونه ای بود که نیروهای ارتش بعث،اشرافیت زیادی بر روی موقعیت ما داشتند و کوچکترین تحرکی را کنترل کرده و سپس همه جا را به گلوله می بستند. بنابر این در حین انجام کار، متوجه ما شده و گلوله های زیادی در اطراف تانکها و محدودة استقرارمان شلیک کردند. اما ما همچنان به کارمان ادامه می دادیم تا اینکه یکی از خمپاره ها به نزدیک حیدر اصابت نمود و دیدیم که از بالای تانک به پایین، پرتاب شد. برخورد ترکش خمپاره از ناحیة سر، آسیب شدیدی به او وارد نموده بود. بنابر این وی را توسط آمبولانس به پشت خط فرستادیم و خودمان برای ادامة کار ماندیم. اما متأسفانه شنیدیم که حیدردر حال انتقال به پشت جبهه،تسلیم اراده معشوق گردید و دعوت حق را لبیک گفت. خدا می داند که چند روزی همه ناراحت بودیم و غم و اندوه، تمامی اردوگاه متخصصان فنی تیپ را فرا گرفته بود. تا اینکه روح حیدر، کمک کرد و به مرور نتیجه گرفتیم که بهترین عزاداری برای حیدر، ادامة راه او و برطرف نمودن دغدغه های اواست که در طول حیات برای پیروزی بر دشمن داشت. آن روزها به لطف خدا توانستیم راه حیدر را ادامه دهیم و تمامی دستگاههای زرهی را برای ادامه عملیات آماده نماییم. به گونه ای که در ادامه، موفق شدیم تمامی منطقة مورد نظر و ارتفاعات ریشن و دشت خرمال و حلبچه را به تصرف در آوریم.»

 

 



[1] - سردار شهید حمید عربنژاد

[2] - سردار شهید حمید عربنژاد

[3] - سردار شهید حمید عربنژاد، که در سال 61 در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

[4] - شهیدان حمید و محمدحسین عربنژاد

[5] - راوی: فاطمه عربنژاد، مادر شهید

[6] - راوی: فاطمه عربنژاد ، مادر شهید

[7] - راوی: فاطمه عربنژاد ، مادر شهید

[8] - راوی: محمد علی عرب نژاد ،پدر شهید

[9] - سردار شهید ، حمید عربنژاد

[10] - راوی: فاطمه عربنژاد ، مادر شهید

[11] - راوی: عباس رحیم آبادی ، دوست و همرزم شهید

[12] - راوی: محمود یوسفی ، دوست و همرزم شهید

[13] - راوی: محمود یوسفی ، دوست و همرزم شهید

[14] - برگرفته از کتاب «کارنامه تیپ زرهی ذوالفقار در دوران دفاع مقدس»، نوشته منصور ایران پور


*منبع کتاب ره یافتگان کوی یار(2)  نوشته وجیهه پور ده شیخی  نشرگرا

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۲
محمد جواد عرب قهستانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۱
0
0
بنده حقیر که عضو تیپ. سی هشت بودم اتفا قان بیسی چی مرحوم مجید عرب نژادوالفجر ده که شهیدحیدر با مظلومیت رفت فرد مظلوم وفهیم. که فکر کنم. حتی تازه داماد هم بود. ولی کاش در مدت دوسال بیشتر در کنار برادران عرب نژاد بودم. اما مظلومیت. حیدر هیچ کجا ندیدم. کاش روزی. حاج حمید وایرج. عرب نژاد را از نزدیک. میدیدم
محمد جواد عرب قهستانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۱
0
0
بنده حقیر که عضو تیپ. سی هشت بودم اتفا قان بیسی چی مرحوم مجید عرب نژادوالفجر ده که شهیدحیدر با مظلومیت رفت فرد مظلوم وفهیم. که فکر کنم. حتی تازه داماد هم بود. ولی کاش در مدت دوسال بیشتر در کنار برادران عرب نژاد بودم. اما مظلومیت. حیدر هیچ کجا ندیدم. کاش روزی. حاج حمید وایرج. عرب نژاد را از نزدیک. میدیدم
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده