شهادت 15 اردیبهشت 61
رضا فرزند ناملايماتي روزگار بود که با صخره ها و کوهها همچون راد مردان تاريخ با تمامي مشکلات دست و پنجه نرم مي نمود در ايام کودکي تاريخ سراسر پرافتخار خويش را ترسيم مي نمود . و بياري الله و ياد خدواند همواره به پيش مي تاخت ...
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد رضا ايلان کشکولي
شهيد رضا ايلان کشکولي در 1342/7/5 شمسي در يکي از خانواده هاي سيار عشاير ديده به جهان گشود . دوران طفوليت را در دامن پاک پدر و مادر متدين و متعهدي مي گذراند و اينچنين ورقه هاي پر ثمر عمر خود را رقم مي زد . رضا فرزند ناملايماتي روزگار بود که با صخره ها و کوهها همچون راد مردان تاريخ با تمامي مشکلات دست و پنجه نرم مي نمود در ايام کودکي تاريخ سراسر پرافتخار خويش را ترسيم مي نمود . و بياري الله و ياد خدواند همواره به پيش مي تاخت . رضا با قلبي پاک ، و ذهني سرشار از تمامي افکارهاي والاي انسانيت دوران پرفراز و نشيب تحصيلات ابتدائي را در چادرهائي که هر لحظه خاطره اي از اين شهيد عزيز ضبط مي نمود شروع و با مقاومت زياد و کوشش پيگير هر سال کوشاتر از سال پيش دوران ابتدائي را با موفقيت هاي روزافزون پشت سر مي گذاشت . و در اين اثنا رضا بحق الگوي راستين برخاسته از مستضعفان ستم کشيده مسلمان ايل عشاير بود . وي رنج را لمس کرده و براي امحاء آن و رهائي مستضعفان مردانه قدم بر مي داشت . تا اينکه بعد از اتمام مرحله اول تحصيل ، وارد مرحله جديدي از تحصيل گشت . و زندگي درچهره ديگر نظاره گر گشت . مدرسه راهنمايي رسالت فيروزآباد فارس . رضا همواره از ياد دادن آموختنيهايش به دوستان و عاشقان مکتب سرخ حسيني دريغ نمي نمود و همچون شمع سوخت تا محفل ستم ديدگان را روشن نمايد . رضا بعد از تعطيلي کلاسهاي درس به سراغ کارمي رفت و امور معاش دوران تحصيل خود توشه اي برمي گرفت . پس از به پايان رساندن دوران متوسطه به دبيرستان رفت و با شور و اشتياق فراوان در تمام زمينه هاي درسي پيشتاز بود . و همواره او بود که در کلاس انشاء براي دانش آموزان و معلمين از رنجها ، محروميتهاي و فقرها و خلاصه بيدادگريهاي زمان خويش لب به سخن مي گشود و زمانيکه جو خفقان در رژيم شاهنشاهي به اوج خود رسيده بود رضا انشاء مي نوشت و همگي تحت تاثير کلام حقيقت بارش قرار مي گرفتند آينده انقلاب را با چشمي باز و قلبي آکنده از محبت هاي مستضغفين تاريخ برايش تجسم عيني داشت . و شکل واقعيتش را باز يافته بود. وقتي که پا به دوره دبيرستان نهاد چنين گفت : من اينجا نمي توانم بدين درسها پايبند باشم و اين طور درسها بدرد من نمي خورد . بايد به جائي بروم که چيز بيشتري به من بياموزند . من نمي توانم تحصيلاتم را منحصر به کلاس کنم ، راهي مدرسه رازي شيراز شد و بعد از دو ماه تحصيل از دبيرستان ملي رازي به دبيرستان قاموس فيروزاباد انتقالي گرفت . و در رشته رياضي و فيزيک مشغول تحصيل گرديد . وقتي که دليل اين کار پرسيدم جواب داد آنجا هم مانند همين جاست با اين تفاوت که آنجا از حال دوستانم کمتر باخبرم رضا کسي بود که هر چيز را که ياد مي گرفت صدقه مي داد . همواره با افراد کم حافظه همکاري مي نمود . همين امر باعث مي شد که صبحها و ظهرها و عصرها و در ساير وقتهاي بيکاري گروهي همواره گردش بودند و ايثارگرانه همه چيز را در اختيار آنها قرار مي داد . ولي از همان اوايل سال 1357 بيشتر افکارش را متوجه سياست مي کرد تا اينکه هر از گاهي با وجود خفقان حاکم بر جامعه صحبتهايي را با دوستان صميمي زمزمه مي کرد . اولين موضوعي که در اين رابطه بدان لب گشود همين است آيا حضرت علي (ع) رهبر مسلمانان است و محمدرضا هم رهبر مسلمانان است ؟ آيا چقدر حضرت علي (ع) با کاخهاي محمدرضا شاه قابل مقايسه است ؟ آيا آنکه حضرت محمد (ص) از طرف خداوند آورد با اينکه محمدرضا شاه عمل مي کند قابل تطبيق است همين امر سبب گشت که بعد از شنيدن صداهاي مخالف بر عليه شاه وي در ساعات غير کلاس با دانش آموزان موضوعي را در ميان بگذارد و اينکه آنها را از مدرسه رفتن باز دارد . اولين نقطه اعتصاب مدرسه را ؟؟؟ دهد تا اينکه خروشان نهان در قلب ها بعد از درگيري تبريز نمايان گشت و راهپيمائي هائي که هر از گاهي در گوشه اي از مملکت صورت مي گرفت شروع شد ولي شبها با همکاري دوستان صميمي خود به نوشتن شعار و چسباندن اعلاميه ها اقدام مي نمود . رضا در برگزاري راهپيمائيها و تشکل ضد طاغوت نقش اساسي ايفا مي نمود . تا آنجا که به خاطر سابقه مبارزاتي که داشت ساواک وي را دستگير کرد و به بيدادگاه آريامهري روانه نمود . وي همچنين نيروي محرکي براي ديگر دوستانش بود و در بعد مبارزاتي ملت مسلمان اصرار زيادي به تزکيه نفس و خودسازي برادران خود در اوج انقلاب خونبر اسلامي مسلمان داشت و مسلحانه بر عليه رژيم با آگاهي از مکتبي روشن و انسان ساز يعني اسلام عزيز مي رزميد . تا آنجا که بارها مورد هدف گلوله هاي آمريکائي مزدوران رژيم قرار گرفت و در اين حوادث جان سالم بدر برد . رضا فرزند خون بود و آتش و رزمنده اي از ميدانهاي نبرد حسينيان زمان بود . خود پوياگر جاودانه حسين زمانمان بود و با نداي ا... اکبرش پشت تمامي قدرتهاي شيطاني را مي لرزاند . مبارزي خستگي ناپذير بود با امت مسلمان ايران . رضا بعد از مدتي وارد دبيرستان نظام شد که بخاطر دلائلي استعفا داد . رضا مي گفت براي اينکه انقلاب به شکست کشيده نشود بايد فرهنگ را پيش برد و براي اين کار در تابستان 1358 به تربيت معلم عشايري ثبت نام و قبول گرديد . ولي متأسفانه هنوز چند روزي از افتتاح تربيت معلم عشايري نگذشته بود که چهره هاي به ظاهر نمايان گشت . افرادي که آشکارا به امام اين الگوي انسان کامل به رهبر اقيانوس خروشان مسلمين توهين مي کردند . توهينهائي که قلب هر سنگدل را آب مي کند و قلب هر مسلماني را بدرد مي آورد . افرادي که در امتحان کتاب ديني وقتي از معاد سوال مي شد بي شرمانه لب به سخن زهرآگين مي نمودند که من توحيد را قبول ندارم که تو از معاد مي پرسي . وجود شهيد رضا باعث گرديد ساختمان مرکز تربيت معلم از اين حشرات موذي از اين مارها و سوسمارها و از اين عقرب ها از اين حاميان امپرياليسم و صهيونيسم از اين طرفداران خلق زحمتکش کاخ کرملين مسکو کاخ سفيد واشنگتن پاک سازي و آماده بهره برداري جهت اشاعه فرهنگ اصيل اسلامي گردد . تا هنگامي که وجود چنين افرادي در تربيت معلم عشايري نمودار بود ، خنده بر چهره رضا جلوه گر شد حتي بارها پيشنهاد مي کرد که از نظر اسلام خون کفار مباح است مي دانم که بر قلب اين افراد مهر سياه زده شده مي دانم که آنها به مثابه خفاشي مي مانند از نور گريزانند و بقول قرآن : ان الله لا يهدي القوم الافرين . خدا هرگز کافران را هدايت نخواهد کرد . روي خوش بدانها دادن لطمه بر مکتب زدن و خيانت به خون شهيدان و بي اعتنائي به امت شهيد پرور است .
اينها دشمنان سرسخت مسلمينند و خائن به خون پيام آور شهيدان اسلام ، شهيداني که به خاطر تحقق بخشيدن کلام خدا خود را به خدا فروخته اند ازهمه چيز دنيوي گذشته اند و به ابديت پيوسته اند پس در اين صورت رابطه با آنان هرگز ، هرگز . رضا با دائره ارشاد و گزينش نيروي انساني همکاري صادقانه را بعمل آورد . همکاري با گزينش جهت پاکسازي عوامل طاغوت و  ، زيانکاران منحرفين عقيده و اخلاق ، جوجه کمونيستها که همواره گوش به زنگ بر ژنف و ساير کشورهاي مرتجع هستند . و اما هنگامي احساس نمود که کارهاي گزينش تا حدودي به پيش رفته تصميم به اجراي آواي هميشه بر زبانش جبهه نمود و در شهريور ماه سال 60 به جبهه گيلانغرب اعزام گرديد . آنجا که زاهدان شب و شيران روز به کام خود رسيده اند و آنجا که مال و ثروت حسن و زيبايي جاه و مقام به ماديات انديشيدن جب زن و فرزند ، زنده بودن و زندگي کردن به دو کلمه و در آخر به يک کلمه منتفي مي شود . عاشق و معشوق در نتيجه رسيدن به سعادت ، شهادت ولي بقول رضا در اولين بار به سعادت دست نيافت . و در تاريخ آذرماه سال 60 از جبهه برگشت و بعد از برگشت از جبهه معاونت امور مالي تربيت معلم عشايري آب باريک را بعهده گرفت . اما هدف دروني وي بدان اجازه در اين جهان بودن را نمي داد و بار ديگر عشق به شهادت قدم مبارکش به جبهه کشاند و بارها مي گفت مي خواهم بار ديگر به دانشگاه انسان سازي بروم .در 24 فروردين 1361 به جنوب اعزام گرديد و در جبهه دارخوين در عمليات متهورانه بيت المقدس شرکت نمود و عمليات رزمي را همواره بياري خداوند با موفقيت انجام مي داد و لحظه اي از شکار تانکهي دشمن متجاوز بازنمي ايستاد تا اينکه بعد از حمله موفقيت آميزشان بدانها اجازه بازگشت داده بودند و او هم مانند سايرين کوله بارش را برداشته بود تا به همراه دوستان به پشت جبهه انتقال يابند ولي در دو متري ماشين ناگاه به سوي خط مقدم نگريسته بود . مانند کسي که او را از جائي صدا کنند يک لحظه درنگ و به افق بي انتها گريستن بلي لبيک به دعوت الهي لبيک به فرياد مسلمين نجات ميهن اسلامي بلي باز هم هجرت براي پايان دادن و زدودن آلودگي سرزمين مقدس به کمک سربازان امام زمان شتافتن و لبيک به خون پيام آور محمد حسين فهميده . بلي براي نجات سرزمين مقدس که صدام تکريتي مي خواست در روز سوم حمله در آنجا وجود اهريمنش را نمودار سازد و اما در اصل لبيک به حسين زمانمان گفتن ، ولي در سومين حرکت سازنده خويش و در تاريخ 15/2/61  در شوش عملیات فتح المبین به جايگاه عاشقان حق با ديگر همسنگرانش به خط سرخ حسينيان زمانمان روانه گشتند . و سرانجام به سوي معبود ابديت خود تقرب جست . شهيد فردي بود که نمازهاي يوميه اش را همشه سروقت خود به جاي مي آورد و بيشتر به مستحبات توجه زيادي و واجبات شرعي را همواره به جاي مي آورد . وي عشق و افري به حسين زمانمان به رهبر عظيم الشان امتمان به خميني کبيرمان داشت وي هميشه مي گفت اسلام را عترت پيامبر تا کنون زنده نگاه داشته است و ما مسلمين مديون واقعي عترت پيامبر هستيم و همچنين لحظه اي از انفاق کردن در راه خدا غفلت نمي کرد. شهيد رضا ايلوان کشکولي در مورد مسائل حجاب توصيه فراوان مي نمود همچنين به روحانيون در خط امام علاقه شديدي داشت و در چهره بشاش وي همواره لبخندي نمودار بود . تمام گرفتار و کردار و حتي نامه هاي دوستانه اش هميشه دعون به اسلام و تقواي بود . تمام صحبتهايش جنبه ارشاد داشت و پنجشنبه ها به آرامگاهها مي رفت و براي شهدا فاتحه قرائت مي کرد و ساعتها در آرمگاه شهيدان به فکر فرو مي رفت و هر از گاهي زمزمه اي بر زبان جاري و قطره اشکي از چشمانش سرازير مي شد و از خداي مي خواست تا امت مسلمان را در ادامه راه شهيدان ثابت قدم بدارد و همواره در خلوت به قرائت قرآن و به نيايش مي پرداخت . به اميد اينکه ادامه دهنده راه خونين اش باشيم .
 روحش شاد و راهش پررهرو باد .  

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده