وصیت نامه شهید اکبرسامانلو
اکبر سامانلو، ششم تیر ۱۳۳۶، در روستای خاکعلی تابعه شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نباتعلی، کشاورز بود و مادرش زرین نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سی‌ام مرداد ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید اکبرسامانلو

همیشه راه شهیدان و راه خدا را بروید

امروز که من عزم سفر به جبهه نموده ام، می خواهم به دیدار امام مهدی(عج) -همان که به یاری امام ما شمشیر می کشد- و به دیدار فاطمه(س) -همان که رزمندگان را سیراب می کند- بروم؛ خدایا! تو مرا لایق دیدارشان بگردان.
...و اما، شما ای ملحدان و ای «قاسطین»، «مارقین» و «ناکثین»، که برای نابودی اسلام از یکدیگر سبقت می گیرید! ننگتان باد که ملت ما همچون کوهی استوار و مرصوص، به دنبال امام خویش برای نابودی شما می رزمد و با از دست دادن یاران امام، استوارتر می شود.
گمان نکنید که با گرفتن «بهشتی»ها، «رجایی»ها و «باهنر»ها، شکافی در جامعه ما ایجاد کرده اید. این شکاف ها با خون گرمشان همچون آهنی مذاب پُر شده و از پیش هم محکم تر شده است.
امید است نیروی حزب الله به زودی شاهد مرگ شما ملحدان و منافقین -که امروز چهره های کریه تان در هر لباسی که می پوشید تا حزب الله را از درون ضربه بزنید پیداست- باشد.
...و اما در لحظه شهادت می خواهم که وقتی گلوله قلبم را شکافت، از پای نیفتم و ایستاده خونم را در مشت بگیرم و به طرف آسمان بیفشانم و فریاد بزنم: «خدایا! این هدیه ناقابل را از من بپذیر.»
از خانواده ام می خواهم بعد از شهادتم صبور باشند و همیشه آنچه را که اسلام و امام می گوید، انجام دهند.
پدر و مادر جان! شما باید خیلی صبر کرده و فقط دعا کنید.
از شما می خواهم مرا ببخشید و از برادرانم نیز می خواهم مرا ببخشند و همیشه راه شهیدان و راه خدا را بروند.
خواهرانم! از شما هم می خواهم حجاب اسلامی را رعایت کنید.
همسر عزیزم! از تو نیز می خواهم حجابت را نگه داری.
همسرم! وضعیت کنونی را درک کن و از این که نتوانستم وظیفه همسری ام را ایفا کنم، عذر می خواهم و امیدوارم مرا ببخشی.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده