ماجرای آتش سنگین دشمن و شلیک نکردن رزمندگان!
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۹
در حال عبور از خط بود که دید تعدادی از برادران رزمنده بیکار نشستهاند در حالی که هم آرپیچی و هم موشک دارند ولی شلیک نمیکنند، البته آتش دشمن بسیار سنگین بود. شهید بلافاصله... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «احمد الهیاری» است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان
قزوین، شهید احمد اللهیاری، هفتم تیر ۱۳۳۸ در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش شعبانعلی (فوت۱۳۵۰) و مادرش زهرا نام داشت، پایان دوره ابتدایی درس خواند، پاسدار بود. سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. این شهید بزرگوار هفتم تیر ۱۳۶۶ با سمت فرمانده گردان در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
مسلم حیدری همرزم شهید احمد الهیاری:در عملیات محرم شهید احمد الهیاری رانندگی یک تویوتا وانت را به عهده داشت. نیروهای دشمن پاتگ سنگینی را بر روی نیروهای رزمنده اجرا کرده بودند.
در حال عبور از خط بود که دید تعدادی از برادران رزمنده بیکار نشستهاند در حالی که هم آرپیچی و هم موشک دارند ولی شلیک نمیکنند البته آتش دشمن بسیار سنگین بود.
شهید بلافاصله خودروی خود را متوقف کرد. پیاده شد و به آنها گفت: چرا شلیک نمیکنید؟ آنها جواب دادند ما تا الان یکسره میزدیم و یک لحظه هم آرام ننشسته بودیم اما حالا خسته شدهایم اگر میتوانی بیا خودت بزن!
شهید جلو رفت و آرپیچی را بر دوش گذاشت و گفت ببینید. اینکه کاری ندارد - از نوک مگسک هدف را نشانه و با گفتن یک بسمالله الرحمن الرحیم شلیک میکنیم.
او با گفتن این جمله مقدس ماشه را کشید و آن گلوله به تانکی اصابت کرد و آن را منهدم نمود و شهید تشویق شد که چند گلوله دیگر شلیک کند که بعضی به هدف اصابت کرد. هر گلولهای که به هدف میخورد - بچهها با تکبیرشان او را همراهی میکردند. خدا رحمتش کند.
نصف ترکش از سرش بیرون بود
یک روز من با ماشین اصلاح سرش را اصلاح میکردم که دیدم ماشین گیر کرد. نگاه کردم دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است. گفتم این ترکش شما را اذیت نمیکند؟ گفت اینکه چیزی نیست بچهها ترکشهایی از این بزرگتر را هم تحمل میکنند.
منبع: کتاب خاکریز(گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین/کتاب اول)
نظر شما