خاطره/محکم و استوار

به گزارش نوید شاهد خوزستان،شهید محمد ناصری بيست و پنجم دي1340 ،در شهرستان آبادان به دنياآمد. پدرش عزيز،كارمند بود و مادرش نرگس نام داشت. دانشجوي سال اول دوره كارشناسي در رشته مهندسي مخابرات بود. سال  1361 ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت.  بيست و هفتم دي 1365 ،با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي شهرستان بهبهان قرار دارد. برادرش محمود نيز به شهادت رسيده است.

متن خاطره:

عشق به خداوند متعال در تمام وجودش رسوخ پیدا کرده بود و باعث شده بود هیچگونه دلبستگی به دنیا و رزق و برقش نداشته باشد.

او گمنام در زمین و مشهور در آسمانها است، سردار شهید«محمدشعبانی» رامیگویم .

تمام جبهه های غرب و جنوب قدم های استوار و قامت بلند و رعنای او را به یاد دارند، جوانی پرشور و خروش و شجاع که از همان ابتدا گمنامانه خود را وقف جهاد فی سبیل‌ الله نمود و تا زمان شهادت  در بیشتر عملیات‌ها عهده دار مسئولیتهای مختلف بود.

هیچ وقت یادم نمی رود روزی که خبر شهادت برادرش را شنید، عملیات رمضان آغاز گشت وی در یک محور می‌جنگید و برادر بسیجی اش در محوری دیگر،او سلسله دار جمعی از سپاهیان اسلام درهمین عملیات بود که خبر شهادت برادر دلاورش محمود را آوردند،خبر را شنید،صورتش را رو به قبله بازگرداند و در مقابل خداوند پیشانی بندگی بر خاک داغ جنوب گذاشت وگفت:«خدایا!راضی ام به رضایت و، الهی! شکر که محمود را پذیرفتی! آن هم با شهادت در راه خودت.» 

لحظاتی اینچنین گذشت آنگاه سر از سجده برداشت و خطاب به همرزمانش گفت :«محمود از من سبقت گرفت»

به او اصرار کردیم حالا که برادرت شهید شده برگرد و درکنار خانواده باش، ولیایشان گفت:«از این بابت خیلی خوشحالم که خدا به ما توفیق جنگدین در راه خودش را عنایت کرده و شهادت آرزوی ماست»

آخرین باری که آن سرو بلند قامت را دیدم، عملیات کربلای ۵ در شلمچه بود.که در زیر آتش شدید دشمن محکم و استوار با همان آرامشی که در سجده اش داشت، گردان تحت امرش را هدایت میکرد و درهمان عملیات بود که تا کهکشان ها پرواز کرد و به همرزمان و برادرشهیدش«محمود» پیوست.