دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۷
شهید "هادی طالبی" بسیجی گردان قمربنی هاشم (ع) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و دو هفته بعد خبر شهادتش را به خانواده دادند. قبل از شهادتش استحمام کرد و لباس دوستش که سید بود را پوشید. وقتی به وی گفت چرا لباس مرا پوشیدی؟ اظهار کرد می خواهم وقتی شهید می شوم لباس سید تنم باشد. هادی همان روز به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید هادی طالبی در بیستم مرداد ماه سال 1349 در روستای سورانه از توابع شهر شازند در خانواده‌ای کم درآمد و از لحاظ مادی ضعیف اما از لحاظ مذهبی غنی چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم مشهدی مهدی طالبی فردی متدین و معتقد به اسلام و قرآن بود و در ماه های محرم هر سال در روستا نوحه خوانی می‌کرد. او فرزندش هادی را بسیار دوست می‌داشت، او را به مدرسه گذاشت تا درس بخواند به امید اینکه در آینده کمکی برای خانواده و فردی مفید برای جامعه باشد. پس از طی مقطع ابتدایی برای ادامه تحصیل روزها از روستا به شازند میرفت تا دوره راهنمایی را به اتمام رساند و وارد هنرستان فنی شد. درسال سوم هنرستان بود که با دوستانش تصمیم گرفتند به جبهه بروند به همین دلیل در بسیج ثبت نام نمودند.

لباس سید زینت تن شهید هادی در لحظه شهادت

 وی با اینکه هنوز دانش آموزی نوجوان بود، دید وسیعی داشت و بار ها به دایی خود حاج نبی الله سیفی که به جبهه اعزام شده بود ابراز می کرد، که ما شرمنده شما رزمندگان هستیم. در زمانی که پیر و جوان به جبهه می رفتند او به خانوادهاش می گفت در اعیاد و عروسیها زیاد شادی نکنید زیرا جنگ است و برخی از مردم  در غم عزیزانشان هستند . جوانان ما در جبهه ها دارند می جنگند، آنوقت ما شادی کنیم.

 هادی فردی سر به زیر و با ادب بود، تا جایی که حتی سعی می کرد در رفت و آمدهایش مزاحم همسایگان نباشد. هادی در تاریخ  ۱۵ فروردین سال ۱۳۶۷ به عنوان بسیجی گردان قمربنی هاشم (ع) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و دو هفته بعد خبر شهادتش را به خانواده دادند چون او در یکم اردیبهشت 1367در ریشن عراق بر اثر اصابت ترکش به سر وسینه اش به شهادت رسید . پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.

خاطره ای ازخواهرشهید:

همیشه به پدر می گفت:" دوست دارم برای انقلاب و اسلام موثر باشم." او علاوه بر درس خواندن کارهای مسجد را هم انجام می داد. مقطع راهنماییش درحال تمام شدن بود ولی او دلش درجبهه ها پیش دوستان و رفیقانش بود. وقتی دوستانش از جبهه می گفتند، خیلی ناراحت می شد و دوست داشت او هم زودتر برود.

دوستانش گفتند:" شهید طالبی قبل از شهادتش استحمام کرد و لباس دوستش که سید بود را پوشید. وقتی به وی گفت چرا لباس مرا پوشیدی؟ اظهار کرد می خواهم وقتی شهید می شوم لباس سید تنم باشد."هادی همان روز به شهادت رسید.

 

منبع: شقایق های شکسته ص ۱۸

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده