چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۰
حجت‌الاسلام «سید مهدی شاهچراغی» گفت: «وقتی به پدرم می‌گفتند: برای خودت خانه‌ای بخر، ایشان می‌گفت: تا جمهوری اسلامی است سایه بالای سر ما خواهد بود. نگاهشان، نگاه انقلابی بود و دنیایی بعد از جمهوری اسلامی برای خودشان تصور نمی‌کردند.»

پس از انقلاب اسلامی، مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد. اولین دوره مجلس شورای اسلامی در هفتم خرداد سال ۱۳۵۹ با پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) شروع به کار کرد. دهم آذرماه سالروز شهادت آیت‌الله «سید حسن مدرس» با تصویب مجلس شورای اسلامی، روز مجلس نامگذاری شد. به همین مناسبت نوید شاهد گفتگویی با حجت‌الاسلام «سید مهدی شاهچراغی» فرزند شهید «سید حسن شاهچراغی» انجام داده‌ است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

جمهوری اسلامی سایه بالای سرمان است

عمل به وصیت پدر

شاهچراغی درخصوص عمل به وصیت پدرش گفت: من و برادرم سید مسیح دو فرزند شهید «سید حسن شاهچراغی» هستیم که بنا به وصیت پدرم که دوست داشت فرزندانش درحوزه تحصیل کنند هر دو طلبه شدیم. برادرم در کنار طلبگی، دروس دانشگاهی خود را نیز ادامه داد و مدرک دکترای خود را دریافت کرد. من سه ساله و برادرم یازده ماهه بود که پدرم به شهادت رسید. پدرم در دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم شریف دامغان حضور داشتند. دو سال از حضور ایشان در دوره دوم مجلس می‌گذشت که به شهادت رسیدند.

خوش فهمی از خصوصیات بارز شهید بود

این فرزند شهید درمورد خصوصیات اخلاقی پدرش گفت: من درمورد ایشان هیچ‌چیزی به‌خاطر ندارم، اما چیز‌هایی که اطرافیانم به ما گفته‌اند، این است که پدرم چند ویژگی بارز داشت که باعث شده بود به یک شخصیت ممتازی بین مردم شهر تبدیل شود. علاوه بر اینکه در خانواده‌ای کاملا مذهبی و روحانی زیر نظر پدربزرگمان مرحوم حاج سید طاهر شاهچراغی و عمویش مرحوم سید مسیح شاهچراغی رشد کرد و ایشان فردی خوش فهم و خوش درک بود. شهید به ظاهر خیلی درس نخوانده بود، چون در سن ۳۳ سالگی به شهادت رسید و فرصت درس خواندن زیاد پیدا نکرد، اما هر چقدر که درس خوانده بود به طور شایسته درک کرده و به آن پایبند بود و در رفتار و عمل به آن تأسی می‌کرد و بهره می‌برد. ایشان دوره دبیرستان را در قم به پایان رساند. در دبیرستان حقانی که زیر نظر شهیدان بهشتی و قدوسی بود که رضوان خدا بر آنها باد درس خواند. در آن مدرسه زبان خارجه را فرا گرفته بود. هم زبان‌شناسی خوانده بود و هم علومی فراتر از علوم حوزوی به آن‌ها تدریس می‌شد. این در یادداشت‌های ایشان آمده است. لذا دروسی که خوانده بود به طور کامل درک کرده و در عمل از آن‌ها استفاده می‌کرد.

نکته دوم از خصوصیات شخصیتی شهید این بود که بسیاربسیار اهل رفاقت بود؛ نه رفاقت به معنای امروزی. ببینید من تاکنون با کمتر کسی در دامغان برخورد داشتم که به من نگوید من با پدر شما خیلی رفیق بودم. خیلی‌ها به من این حرف را زدند. روزی از نزدیکانم پرسیدم: «هر کس من را می‌بیند، می‌گوید ما با پدر شما خیلی رفیق بودم، منظورشان چیست؟» آنها گفتند: «وقتی که در مجالس، مهمانی‌ها و در محافل حضور پیدا می‌کردیم، پدر شما آن‌قدر با مردم صمیمی و خوش‌برخورد بود که برای مردم این اتفاق می‌افتاد که احساس می‌کردند رفیق پدر شما هستند و مردم با ایشان احساس راحتی می‌کردند.» تا اینکه شنیدم در زمان تشییع جنازه پدرم، رقبای انتخاباتی‌اش نیز در مراسم تشییع شرکت کرده بودند و گریه می‌کردند که یک شخصیت بزرگی را در شهرمان از دست داده‌ایم. برای خودم خیلی جالب بود که رقبای انتخاباتی ایشان نیز این کار را می‌کردند. پدربزرگ و عموی من به رحمت خدا رفته‌اند و تشییع جنازه خیلی باشکوهی داشتند، اما اطرافیان می‌گفتند: «تشییع جنازه پدر تو یک چیز دیگری بود.» این حسرتی است برای ما که ایشان را ندیدیم. این دو مورد را به خاطر درک شخصیتی پدرم عرض کردم.

جمهوری اسلامی سایه بالای سرمان است

شاهچراغی درخصوص نحوه برخورد پدرش با مردم اظهار کرد: همان‌طور که عرض کردم، پدربزرگ و عمویم بسیار مردم‌دار بودند و پدرم این روحیه مردمداری را در بزرگان خود دیده و سرلوحه خود قرار داده بود. این تربیت خانوادگی و دروس دینی‌ای که فرا گرفته بود، در کنار هم باعث شد ایشان به مردم توجه ویژه و نگاه مهربانانه‌ای به مردم داشتند. یک نکته خیلی جالبی که جا دارد عرض کنم، این است که مسئول انتخاباتی پدرم آقای معلی بود که از انقلابیون و زندانیان سیاسی بود. ایشان تعریف می‌کرد: «شهید شب قبل از انتخابات در مسجد جامع سخنرانی کرد. در آن سخنرانی نام تک‌تک رقبای انتخاباتی خود را می‌برد و از آن‌ها باتوجه به خصوصیاتی که داشتند، تعریف می‌کند. مثلاً می‌گوید «آقای فلانی حق استادی به گردن بنده دارند و خدمت زیادی به مردم کرده‌اند و یا فلانی رتبه علمی بالاتری نسبت به من دارند» و برای آنها تبلیغ می‌کنند و در پایان می‌گوید: «من نیز به عنوان یک طلبه ساده، چون مردم از من خواستند شرکت کردم، شما به هر کدام از کاندیداها رای بدهید، هم شما به وظیفه‌تان عمل کرده‌اید، هم من عمل کرده‌ام.» که در همان انتخابات با اختلاف زیادی ایشان به عنوان نماینده مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌شوند که الان در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.

روزی یک خبرنگار به من گفت: «پدر شما که نماینده مجلس شورای اسلامی بوده است، شما نیز جزو آقازاده‌ها به حساب می‌آیید؟» گفتم: «نه، پدرم هیچ‌گاه به دنبال ثروت و مقام نبوده است. پدرم از روزی که مجلس شورای اسلامی تشکیل شد تا روز شهادتشان نماینده مجلس بود و دوستان و اطرافیانش می‌گفتند: «خودت هیچ، اما فرزندان و همسرت نیاز به یک سقف دارند، برای خودت خانه‌ای بخر!» ایشان می‌گفت: «تا جمهوری اسلامی است سایه بالای سر ما خواهد بود.» من این جمله را مکرراً از آشنایان ایشان شنیده بودم. با گفتن این جمله اشک در چشمان آن خبرنگار جمع شد. ببینید نگاه، نگاه انقلابی بود. پدرم یک زمین در قم داشت و به یکی از دوستان طلبه‌اش که زودتر از ایشان ازدواج کرده بود بخشید. برای یکی از طلبه‌های دامغان نیز یک خانه تهیه کرده بود که وام آن خانه را نیز خودش پرداخت می‌کرد و خود در دوران نمایندگی در خانه‌های سازمانی زندگی می‌کرد. آن‌ها این‌گونه بودند که دنیایی بعد از جمهوری اسلامی برای خودشان تصور نمی‌کردند. در این مدل نگاه کردن فقط خدا مطرح است و خدمت به مردم.

آزادی در رفتار و اندیشه

فرزند شهید شاهچراغی با بیان اینکه پدر شهیدش جزو جوان‌ترین‌ها در مجلس بود تصریح کرد: پدرم مدتی به عنوان عضو هیئت رئیسه مجلس انتخاب شد. با وجود پدربزرگم در شهرستان دامغان، اما اغلب مردم پدرم را به عنوان لیدر مبارزات مقابل طاغوت می‌شناختند. یک روحیه فعال این شکلی در وجود ایشان بود و در مجلس نیز این روحیه را حفظ کرد. فکر می‌کنم در دوره دوم مجلس، عضو کمیسیون امور خارجه شد. این سفرهای مستمر خارجی که برای ایشان اتفاق افتاد و خاطرات فراوانی در مورد ایشان نقل شده است که یک مجموعه مفصلی از سفرنامه‌های ایشان یادگار آن دوران کمیسیون امور خارجه است. ارتباط و دوستی ایشان با رهبر انقلاب و دیگر بزرگان به‌خاطر همین پستی بود که داشت. یکی از بارزترین ویژگی‌های دوران مسئولیت شهید، همین سفرهای خارجی بود که برای رساندن پیام انقلاب جز قاره اقیانوسیه فکر می‌کنم به تمام قاره‌ها سفر کرده بود. خاطرات بسیار دلنشینی از ایشان به جا مانده است که این‌ها را آماده کرده‌ایم و بسیار مفصل است و ان‌شاءالله همین روزها این کتاب را به چاپ می‌رسانیم.

پدرم خط بسیار زیبایی داشت، این خاطرات را خودش نیز نوشته و الان مکتوب است و ما می‌توانیم آنها را در کتاب با جزئیات به چاپ برسانیم. پدرم از طرف امام مدیر مسئول روزنامه کیهان بود و چون دست به قلم بود متن سخنرانی‌هایش را می‌نوشت و الان که می‌بینیم، بسیار منظم و مرتب است. چند نطق نیز در مجلس داشت، یکی از مهمترین نطق‌های ایشان این بود که: «اگر جامعه ما به سمت عوام‌زدگی برود، مسئولان ما نیز به همین سمت می‌روند و این یک آسیب بسیار مهمی در جامعه محسوب می‌شود.» نطق ایشان هنوز هم جای بحث و کار دارد. او در مجلس در خصوص عدم کفایت آقای بنی‌صدر نیز نطقی داشت که هنوز به فیلم آن دسترسی پیدا نکرده‌ایم. آزادی در رفتار و اندیشه‌ای داشت که قابل تامل است.

بهاری سوخت

شاهچراغی درخصوص مجموعه اشعاری که در ثنای شهید سروده شده است، خاطرنشان کرد: عمویم سید سعید شاهچراغی و بنده به جمع‌آوری اشعاری پرداختیم که شاعران معاصر و نامدار کشورمان درباره پدرم سروده بودند. چند مورد از این اشعار را خوانده بودیم و تصمیم به جمع‌آوری آن‌ها گرفتیم که پس از مدتی متوجه شدیم این مجموعه اشعار بسیار مفصل است و توانایی چاپ شدن را دارند. شاعران نامداری چون استاد علی معلم دامغانی، سید مسیح شاهچراغی، حمید سبزواری، مشفق کاشانی، مجتبی کاشانی، یوسفعلی میرشکاک، جواد محدثی، سید محمد اصغری، مسلم صاحبی، محمدرضا پارسی‌پور، محمدکاظم مزینانی، سید محمود حسنی، رضا خوشدل‌راد، میرزا بابا طاهر‌نژاد. از حسین معلم برادر استاد علی معلم خواستیم که عنوانی برای این کتاب انتخاب کنند و مقدمه‌ای بنویسند و ایشان لطف کرد و این کار را کرد. چون پدرم اول اسفند ۱۳۶۴ شهید شد و بهار سال جدید را برای ایشان مراسم عزا گرفتیم و در واقع بهاری نداشتیم، ایشان از ابیات این کتاب استفاده کردند و عنوان «بهاری سوخت» را به عنوان نام این کتاب برگزید.

سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است

این فرزند شهید درخصوص شهید سید حسن مدرس گفت: ایشان فقیه آگاه به زمان خود و اهل تدریس بود. بابت پشتوانه فکری و معرفتی دینی و اسلامی خود در مقابل رضاخان و نمایندگان درباری ایستادگی کرد، اما به نظر من شاه بیت فرمایشات ایشان «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است» بوده که پشتوانه عظیم فکری و معرفتی دارد و سالیان سال می‌توان در مورد آن بحث کرد. همچنان هم که چهل سال از انقلاب ما می‌گذرد، موافق و مخالف در نقد و تایید این جمله درحال بحث هستند و این همچنان ادامه دارد.

همیشه از پدرم خواسته‌ام که برای ما دعا کند

این فرزند شهید در پایان گفت: وقتی به تازگی طلبه شده و در حوزه بودم، خواب دیدم که من را صدا می‌زنند و می‌گویند: «ملاقاتی داری.» دیدم پدرم آمده است با همان تیپی که در ذهنم بود؛ کت و شلوار سورمه‌ای. ایشان بسیار خوشحال بود که من طلبه شده‌ام و به وصیتش عمل کرده‌ام. در مواقعی که گره در کارم می‌افتد و به مشکل برمی‌خورم، فراوان از پدرم درخواست کمک می‌کنم. به عنوان توسل سر مزار ایشان می‌روم. در چندین ماجرا من از ایشان کمک خواستم که دست من را گرفتند؛ مثل ماجرای ازدواج و تحصیل. با ایشان دردودل می‌کنم و در امور از او مشورت می‌گیریم. هرچه سن ما بالاتر می‌رود، احساس به حضور ایشان در زندگی ما بیشتر می‌شود. همیشه از پدرم خواسته‌ام که برای ما دعا کند.

گفتگو از حمیدرضا گل‌هاشم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده