قسمت نخست خاطرات شهید «حسن عربی»

بی‌قراری‌های مادر

برادر شهید «حسن عربی» نقل می‌کند: «همه خوشحال بودند، مادر اما بی‌قرار بود. نه پای تلویزیون بند می‌شد و نه توی کوچه و خیابان. چهره گرفته مادر، جشن را از یادم می‌برد. بی‌تابی مادر به‌جا بود. برای رزمنده ما برگشتی توی کار نبود. خیلی نکشید که پیکرش را برایمان آوردند.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسن عربی» بیست و چهارم شهریور ۱۳۴۴ در شهرستان سرخه چشم به جهان گشود. پدرش ابراهیم، کشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت. دانش‌‏آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به پیشانی، شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

بی‌قراری‌های مادر

بی‌تابی مادر

موتور و ماشین ها بوق زنان با چراغ روشن می‌رفتند. فریاد شادی مردم کوچه و خیابان را پر کرده بود. مغازه‌دارها با شیرینی و شکلات از مردم پذیرایی می‌کردند. بعدازظهر روز سوم خرداد ۱۳۶۱ بود که رادیو پس از مارش حمله اعلان کرده بود «خونین‌شهر، شهر خون آزاد شد». شاید خیلی‌ها فکر می‌کردند که با آزادسازی خرمشهر، جنگ تمام شده است و همین پندار، شادی مردم را مضاعف کرده بود. مادر اما بی‌قرار بود. نه پای تلویزیون بند می‌شد و نه توی کوچه و خیابان. چندبار من را فرستاد سپاه. می‌گفت: «بپرس ببین رزمنده‌ها کی برمی‌گردن!»

چهره گرفته مادر، جشن را از یادم می‌برد. بی‌تابی مادر به‌جا بود. برای رزمنده ما برگشتی توی کار نبود. خیلی نکشید که پیکرش را برایمان آوردند.

(به نقل از برادر شهید)

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده