خواهر شهید «علی آذربون» میگوید: «در اوقات خاص روز، خصوصاً صبح زود یا شب به دعا، نماز و قرآن میپرداخت؛ و در نماز جماعت محل، دائماً حضور مییافت.»
کد خبر: ۵۸۳۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۳
خواهر شهید «هادی پژاوند» میگوید: «ایشان بار آخری که به جبهه میرفتند ما خبر نداشتیم از ما خداحافظی هم نکرده بود به مادرم گفته بود لباس من را آماده کن میخواهم بروم حمام و لباسش را گرفت و از آن طرف به جبهه رفت.»
کد خبر: ۵۸۳۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
شهید «فرضعلی صید محمدی» از شهدای جنگ تحمیلی است که دی ماه ۱۳۶۳ در منطقه تازه آباد بوکان در حین مأموریت به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی آرزوی شهادت داشت و میگفت من فرزند ایرانم و باید بروم و جانم را فدای اسلام کنم.
کد خبر: ۵۸۳۳۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
مادر شهید «سیدعلی ذراری» میگوید: روزی یکی از کبوترهای غریب به منزل ما آمده بود، او تصمیم گرفت که او را گرفته و به صاحبش برگرداند. آنقدر این در و آن در زد تا روز به شب رسید کلی وقتش گرفته شد، اما کوتاه نمیآمد. بالاخره او را به صاحبش پس داد. بعد از این کار میگفت مادرم امروز احساس آرامش میکنم، چون امانتی را به صاحبش برگرداندم.
کد خبر: ۵۸۲۷۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳
برادر شهید «ناصر باقری» میگوید: پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود و اهل غیبت کردن نبود و همیشه میگفت مراقب اعمال خود باشید و تمام رفتار و حرکات او برای ما الگو بود.
کد خبر: ۵۸۲۵۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱
برادر شهید «احمد تازیكی» با بیان ویژگیهای اخلاقی او در زمان، زندگی اش می گوید: او به پدر و مادرمان احترام می کرد و با مهربانی و عطوفت فراوان با آنان برخورد داشت.
کد خبر: ۵۸۱۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
خواهر شهید «محمدعلی زارع» میگویند: یادم میآید وقتی ماموران برادرم را در نزدیکی حمام و مسجد محل دستگیر کردند. او در تدارک سخنرانی بعدازظهر بود و اعلامیهای در جیب ایشان بود که با زیرکی در داخل حمام جا سازی نمود.
کد خبر: ۵۸۱۵۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴
برادر شهید «محمد محمدپور» میگوید: زمانی که به مرخصی میآمد، از امام صحبت میکرد که پیرو ولایت فقیه باشید تا آسیبی به نظام نرسد. او علاقه زیادی به امام و نظام جمهوری اسلامی نشان میداد.
کد خبر: ۵۸۱۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲
همرزم شهید «علی اصغر قزوینی ساسی» میگوید: بعضیها به خاطر سختی زیاد و مشکلاتی که برای شان پیش میآید حرفهایی میزدند میگفتند: دوره را کمتر کنید. ولی ایشان هیچ حرفی نمیزد، حتی بچهها را تشویق میکرد و میگفت: این دوره، دورهی کوتاهی است و زود تمام میشود. باید تحمل کنید و در آموزش صبور و پایدار باشید تا در جنگ مشکلی نداشته باشیم.
کد خبر: ۵۸۱۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
برادر شهید «احمدعلی حسین پور» میگوید: از نظر امانت داری الگو بودند برای مثال ایشان شورای محل بودند اسم خودشان را در قرعه کشی میگذاشتند و هیچ وقت نمیخواستند بدون قرعه سهمیهای از این اموال را برای خود بردارند.
کد خبر: ۵۸۰۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۷
دوست شهید «علی ارجمند» میگویند: ایثارگری اش اصلاً قابل ذکر نیست چنان که در منطقه مرخصیهای خود را به همرزمان و دوستان خود میداد. اصلاً به فکر مال دنیا و مادیات نبود.
کد خبر: ۵۸۰۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
مادر شهید «علی اکبر جعفرنژاد» میگوید: همیشه موقع خداحافظی پیشانیام را میبوسید و میگفت؛ پیشانی مادر بوی بهشت را میدهد.
کد خبر: ۵۸۰۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
خواهر شهید «محمدرضا جوادی کوچکسرایی» میگویند: یک سال ماه رمضان در فصل تابستان بود، او روزه داشت از شدت گرما پیراهنش را بالا زده بر روی موزائیک خوابیده بود.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
یادلار، خاطرهلر(2)
خاطرات شنیدنی از شهید «حسین نوروزی فر» در قالب برنامه صوتی یادلار، خاطره لر(2) با طراحی و اجرای سید یعقوب شبیری منتشر میشود. در ادامه این صوت را همراه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۹
قسمت سوم خاطرات شهید «حسین حمزه»
خواهر شهید «حسین حمزه» نقل میکند: «برادرم همیشه به فکر رزمندگان و سربازان جبههها بود. میگفت: کاش همیشه حرمت خون شهیدان اسلام را نگه داریم، چون اگر این شهیدان نبودند، اسلام هم نبود.»
کد خبر: ۵۷۷۶۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
پدر شهید «محمدعلی حاتمی» میگوید: از ناحیه صورت زخمی شده بود و باید عمل میکرد اما گفته بود تنها چیزی که الان واجب است جبهه است، نه عمل صورتم. سالم بمانم برمیگردم و عمل میکنم.
کد خبر: ۵۷۷۶۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
شهید سردار «عباس محمدی» در دست نوشتههای خود مینویسد: از هر سنگری که تیری شلیک میشد، چه در سیلبند اول چه در خاکریز دوم، با آرپیجی و اسلحه نارنجکانداز برادران منهدم میشد. چند نفر از برادران زخمی شده بودند. رسول فتحی زخمش نسبت به بقیه عمیقتر و از ناحیه شکم بود و خونریزی داشت.
کد خبر: ۵۷۷۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
برادر شهید «میکائیل نجفلوی ترکمانی» تعریف میکند: مادر آرام و قرار نداشت یک شب برف زیادی باریده بود. او احساس میکند که صدای درب میآید و صدای میکائیل که مادر را صدا میزند. مادرم با خوشحالی به حیاط آمده هر چه صدای پسرم پسرم میکند صدایی نمیشوند، فلذا به کوچه میآید در میان برفها و شدت سرما پسرش را صدا میکند.
کد خبر: ۵۷۷۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرات/
خواهر شهید «حافظ نوری» می گوید: برادرم به مادرم گفته بود که از مادر شهیدان خجالت میکشم که چرا شهید نمیشوم. او واقعا عاشق شهادت بود.
کد خبر: ۵۷۶۶۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
خواهرزاده شهید «محمدرضا منتخبی» نقل میکند: «خواب دیدم که جمعیت زیادی با پرچمهای سبز جمع شدهاند و فریاد میزنند: «الله اکبر! لاالهالاالله!» امام خمینی(ره) نیز جلودار جمعیت بود. تابوتی روی دست مردم بود که با پرچم جمهوری اسلامی ایران پوشیده شده بود. زیر عکس تابوت هم نوشته بود: محمدرضا منتخبی.»
کد خبر: ۵۷۵۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶