انگار خودش صدایم کرد
به گزارش نوید شاهد قزوین،پرویز عباسعلی، پانزدهم فروردین ۱۳۴۰، در روستای هیر از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش آقابزرگ، کارگر کارخانه بود و مادرش گوهرنسا نام داشت،وی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و کارگر کارخانه بود.
این شهید بزرگوار بعدها به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و سرانجام
سیام اردیبهشت ۱۳۶۰، در ارتفاعات اللهاکبرِ بر اثر اصابت
ترکش مواد منفجره به شهادت رسید . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .
مطلب زیر به نقل از "گوهر نساء داربر" مادر شهید عباسعلی است که در پی می آید:
چند وقتی بود که نامزد کرده بود و پنج روزی برای مرخصی آمد تو دلم گفتم این بار ماندنی است اما هنوز روز سوم مرخصیاش تمام نشده بود که گفت: من نمیتوانم اینجا بمونم و میخوام برگردم منطقه بدون اینکه علت این تصمیماش را بگوید بلافاصله راه افتاد و از همه حلالیت طلبید.
دلشوره عجیبی داشتم، خیلی زود قرآن را به دست گرفتم تا از زیر قرآن ردش کنم. او که رفت، داشتم گیج میزدم و دنبال بهانهای که یکبار دیگر ببینمش. با ناراحتی وارد اتاق شدم.
چشمم به بلیت رفتنش افتاد که روی طاقچه جا گذاشته بود. بلیت را برداشتم و دنبالش دویدم ولی هرچه گشتم پیدایش نکردم. آخر هم متوجه نشدم که چه جوری رفته بود.
بعد از مدتی، یک شب تا صبح نتوانستم بخوابم، فانوس را روشن کرده و تا صبح کوچه را بالا و پایین میرفتم، خیلی نگران پرویز بودم، نگرانیای که ظاهراً هیچ دلیلی هم برایش نداشتم. نزدیک صبح بود، درختها تکان میخورد و بر روی همه آنها شبنم زده بود.
توی دلم گفتم: یا ابوالفضل(ع) چرا درختها این طوری میکنند، نکند پرویز من شهید شده باشد؟! البته هیچ رابطهای بین این دو موضوع وجود نداشت اما دل کار خودش را کرده بود. چند ساعتی نگذشت بود که خواهرزادهام آمد و گفت: خاله، توی روستا یک شهید آوردهاند.
سراسیمه پرسیدم: شهید کیه؟ ولی قبل از اینکه از او جوابی بگیرم، انگار خودش صدایم کرد. به دنبال خواهرزادهام دویدم تا رسیدم به تابوت چوبی و دیدم پرویزم چقدر آرام توی آن خوابیده است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین